هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
دوست ندارید بخونید رد شید
.
هرچی بود و نبود...
حس قشنگی بود...
( :
و اینکه...
فک میکنم اولین های هم بودیم...
مامانم میگفت خوب نبوده...
اختلاف سنیتون زیاد بوده...
واسه اینکه ماجرا تموم شده داره سعی میکنه بهش عیب بچسبونه که من بیخیالش شم( :
هرچند کلا هم از اختلاف سنی زیاد بدش میاد...
اما من اونقدرا مشکلی نداشتم...
من با مدل تفکر خیلیییی از هم سن و سالام کنار نمیام...
حرف که زدیم تفاوت سنیه اونقدرا دیده نمیشد...
درسته...
یه جاهایی بچه بودم
میپریدم وسط حرفش
البته بحث بچگی نبود
روزه بودم
گشنهام بود
بحث میرفت جلو تر دیگه یادم میرفت چی میخواستم بگم واسه همین باید همون موقع میگفتم...
ودرک داشت...ساکت میشد که حرفمو بزنم
با اینکه میدونم از این کار متنفرررررررر بود...( :
یا وقتی داشتیم راجع به اون مسئله صحبت میکردیم و دلایلشون برام قابل قبول نبود
بهم گفتن که: فک میکنم دارم اذیتتون میکنم و یه کمم لجبازید
درحالی که من اون تایم داشتم تمام تلاشمو میکردم که نشون ندم که دوست ندارم در این مورد چیزی بشنوم که بتونه حرفشو بزنه...در واقع شنیدنش برام سخت بود اما دوست داشتم حرفاشو بزنه...
ولی فهمید که دارم اذیت میشم...از کجاش رو خودمم واقعا نفهمیدم...
بابت جملهی دومش ناراحت شدم و گفتم هرطور دوست دارید فک کنید!
عذرخواهی کردن...
بعدم گفتم من یه کلام گفتم بهم میگن لجبازم؛ دلیلشم همون شب بهتون گفتم بعد شما فک میکنید من تمام تصمیمات زندگیمو از روی لجبازی میگیرم!
.
جدای از همهی اینا...
چیزی که این وسط مهم تر از سن بود
طرز فکرمون و نگاهمون به زندگی بود...
شبیه بودیم...
و مهم تر اینکه
با وجود تماام این بحث ها و اذیت کردنش
یه بار به من نگفتن بچه اید و سنتون ک بیشتر شه متوجه میشید که من درست میگم...( :
حتی اشاره کردن که آره یه دختر بچه بوده که خیلی بیشتر از سنش میفهمیده...(حس کردم به در میگن که دیوار بشنوه...چون بعدا هم به مامانم گفته بودن دخترخانمتون خیلی عاقل بودن...)
یا برا اون مسئله که حل نشد...گفتن من اصراری ندارم که حرف منو بپذیرید...هیچچیزِ زوری ای به درد نمیخوره؛میخوره؟
من: نه...
ارزش و احترامی که این آدم به من و خونوادم میذاشت>>
اوم...
با وجود اینکه قبل از اومدنش
تحقیق کرده بودم و همه یه سری ویژگیای خوبشو گفته بودن
اما بازم اون اوایل میگفتم جدی نگیر! شاید قصدش مخ زنیه!
اما...این نبود...
چرا؟
چون با وجود اینکه حداقل اون موقع خیلی دلش میخواست
اما ماجرا رو احساسی نکرد...(خودمم اجازه نمیدادم اما خب...)
و بعد از تموم شدن همه چی
اینقدری از من به خونوادم خوب گفته بود که...( :
حتی نفهمیدم اون ویژگیهام رو اینقد دقیق و مطمئن؛ از کجا فهمیده بود...( :
حرفایی که به خودم نگفت...
و اون خوبیاشو بعدش هم حفظ کرد...
البته که...دیگه همه چی خراب شده...
صرفا یادآوریِ خاطراته...
اما...
یادمه یه زمانی تو انجمن داشتیم راجع به اون آهنگِ شروین حرف میزدیم
که انگار مضمونش این بود که
ازدواج کرده بود اما عاشق آدم قبلیه بود...
و من نقدش کردم...که چرا وقتی کسی دیگه رو دوست دارید میرید با کسی دیگه؟؟
و الان
عمیقا نگرانم که همین بشم...
ان شاءالله که فعلا هیچ حرکتی نمیزنم...اما نگرانم که نکنه بعد ها یادم بیاد؟..
کلا هروقت نظر دادم تو این زمینه ها
دنیا تو همون شرایط قرارم داده...( :
امیدوارم که بتونم دل بکنم...
#تودلی... -
چطوری ه که پر شده باشه.
-
حس میکنم که حس مزاحم بودن بهش دست داده...
و ۹۹درصد مطمئنم همین بوده...( : -
@د-ژ-م
کسی خونه نیست؟ -
اما هنوزم نتونستم اون دوتا آهنگ رو گوش بدم...
چون وقتی فهمیدم اون حرکت رو زده
باهاشون گریه کردم...
هنوز تو گوشیم هستن
اما دیگه پلی نشدن( :
در حالی که عاشقشون بودم...( :
یعنی در آینده ها
حسم به این روزا چیه؟
حرص میخورم بابت این حالم
یا آخرشم ته دلم خبراییه؟...
#تودلی -
@د-ژ-م
یک سر بزنید
ان شاء الله که کسی نباشه شاید چیزی برخورد کرد -
دیروز به یکی از دوستام میگفتم دلم میخواد درآمدم بیشتر شه
گفت درآمدت یه میلیون تا 50 میلیون فقط باید بزنی به زخم هات،چه فایده دیگه ای داره
اون لحظه حرفش برام خیلی مسخره بود جوری که نگاهش کردم ففط
ببین دوست عزیز حاضرم با یه میلیارد هم زخم هامو خوب کنم تا کنم زخمم قدیمی شه و جاش بمونه رو دلمدر هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
دیروز به یکی از دوستام میگفتم دلم میخواد درآمدم بیشتر شه
گفت درآمدت یه میلیون تا 50 میلیون فقط باید بزنی به زخم هات،چه فایده دیگه ای داره
اون لحظه حرفش برام خیلی مسخره بود جوری که نگاهش کردم ففط
ببین دوست عزیز حاضرم با یه میلیارد هم زخم هامو خوب کنم تا کنم زخمم قدیمی شه و جاش بمونه رو دلمچرا انقدر نابود تایپ کردم
-
یعنی الان تو فکر اون چی میگذره؟...
#تودلی -
اما من اینجوری نبودم...
هیچ وقت...
من در برخورد با پسرا سمی بودم...
به قول خودت سرسختم...
اما تو اشکِ منِ سرسخت رو در آوردی...
این ،کار هرکسی نبود...( :
آفرین...( :
#تودلی -
jahad_121
ادم ک مطمئنم نیست جن اینا رو نمیدونم
قران زیاد داریم جن چطور میتونه بیاد
اول صدای پرده اومد بعد در بسته شد
اتاق من نزدیکه درو نبستم گرممه برای همین واضح شنیدم
تو ی راهرویم@د-ژ-م اها نه جن نیست
نگران نباشید
یک اهنگی صدای چیزی بزارید -
این رسم در روم باستان وجود داشت و به نام "وومیتوریوم" (Vomitorium) شناخته میشد. در روم باستان، مردم غذا میخوردند تا جایی که جا داشتند و بعد کنار سفره و در ظرفی استفراغ میکردند تا بتوانند دوباره غذا بخورند.
این رسم به عنوان یک نشانه از ثروت و تجملات در روم باستان شناخته میشد. مردم ثروتمند روم باستان میتوانستند غذاهای گرانقیمت و لذیذ را بخورند و بعد استفراغ کنند تا بتوانند دوباره غذا بخورند.
بابونــــه
سعی بر تکرار دوباره لذتدر حالیکه لذت عمیق، همیشه همراه با محرومیت عمیقه
فرمول لذت همینه
مثلا زمانی کسی عمیق ترین لذت رو از غذا میبره که غذا خوردنش، بعد از عمیق ترین گرسنگی باشه... -
ان شاءالله اون چیزی که فک میکنید نباشه
یادمم نیست دقیق
اما فک میکنم سورهی ناس و فلق بخونید جوابه