چرا؟
-
سلام
من یه مدتیه خیلی روی نوع نوشتنم حساس شدم
یه خط رو تصادفی کج بکشم تا درستش نکنم نمیتونم ازش بگذرم چون مثل مته ای میشه که داره مغزمو سوراخ میکنه
اگه این فقط تو درس خوندن معمولی داخل خونه باشه کاملا واسم اوکیه
اما چند وقتیه موقع آزمون زدنم حساس شدم=)))
باعث میشه اعصابم سر جلسه خورد بشه و به تبعش تمرکزم کم میشه"مثلا تو ریاضی نمودارم رو یه مقدار کج بکشم باید درستش کنم حالا یا یکی دیگه بکشم یا اونو پاک کنم که اگه بخوام پاک کنم وقت گیره اگه یکی دیگه هم بکشم معمولا فضا کم میارم":/
راهکاری دارین؟
تجربه ی قبلی که بهتون کمک کرده باشه؟
@دوازدهم @ریاضیا @تجربیا @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی @دانشجویان-مهندسی Michael Vey -
سلام
من یه مدتیه خیلی روی نوع نوشتنم حساس شدم
یه خط رو تصادفی کج بکشم تا درستش نکنم نمیتونم ازش بگذرم چون مثل مته ای میشه که داره مغزمو سوراخ میکنه
اگه این فقط تو درس خوندن معمولی داخل خونه باشه کاملا واسم اوکیه
اما چند وقتیه موقع آزمون زدنم حساس شدم=)))
باعث میشه اعصابم سر جلسه خورد بشه و به تبعش تمرکزم کم میشه"مثلا تو ریاضی نمودارم رو یه مقدار کج بکشم باید درستش کنم حالا یا یکی دیگه بکشم یا اونو پاک کنم که اگه بخوام پاک کنم وقت گیره اگه یکی دیگه هم بکشم معمولا فضا کم میارم":/
راهکاری دارین؟
تجربه ی قبلی که بهتون کمک کرده باشه؟
@دوازدهم @ریاضیا @تجربیا @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی @دانشجویان-مهندسی Michael VeyHg L 0 سلام
چرک نویستو کوچیک کن موقع تست زدن بزار عاادت کنی به فضاش
خیلیم توجه نکن به این احساسات یه مدت بگذره از ذهنت میوفته . منم موقع نوشتن متنی اینجوری بودم خیلی گیر میدادم اوایل به جزئیات یه مدت توجه نکردم از ذهنم افتاد. الان خیلیم بد خط شدم کج و کوله مینویسم مهمم نیست دیگه -
Hg L 0 سلام
چرک نویستو کوچیک کن موقع تست زدن بزار عاادت کنی به فضاش
خیلیم توجه نکن به این احساسات یه مدت بگذره از ذهنت میوفته . منم موقع نوشتن متنی اینجوری بودم خیلی گیر میدادم اوایل به جزئیات یه مدت توجه نکردم از ذهنم افتاد. الان خیلیم بد خط شدم کج و کوله مینویسم مهمم نیست دیگهAqua چرک نویستم کوچیکه و حتی داخلش شلوغ و قاطی مینویسم همه چیو یعنی یه طوری که راحت باشم
گیرم واقعا فقط روی خط کشیدنه
کج بشه واقعا اعصابم خط خطی میشه یعنی اگه از دیدم خارج بشه اوکیم اما فکر کنین مثلا اگر اومدم سوال پایینی اما داخل سوال بالا خطه کجه و چشم من میتونه متوجه این کج بودنه بشه عصبی میشم:/
پارسالم اینطوری بودم ولی بیشتر به وسایلی که روی میز بودن باید همشون تو یه راستا قرار میگرفتن:/ -
سلام
من یه مدتیه خیلی روی نوع نوشتنم حساس شدم
یه خط رو تصادفی کج بکشم تا درستش نکنم نمیتونم ازش بگذرم چون مثل مته ای میشه که داره مغزمو سوراخ میکنه
اگه این فقط تو درس خوندن معمولی داخل خونه باشه کاملا واسم اوکیه
اما چند وقتیه موقع آزمون زدنم حساس شدم=)))
باعث میشه اعصابم سر جلسه خورد بشه و به تبعش تمرکزم کم میشه"مثلا تو ریاضی نمودارم رو یه مقدار کج بکشم باید درستش کنم حالا یا یکی دیگه بکشم یا اونو پاک کنم که اگه بخوام پاک کنم وقت گیره اگه یکی دیگه هم بکشم معمولا فضا کم میارم":/
راهکاری دارین؟
تجربه ی قبلی که بهتون کمک کرده باشه؟
@دوازدهم @ریاضیا @تجربیا @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی @دانشجویان-مهندسی Michael Vey -
Aqua چرک نویستم کوچیکه و حتی داخلش شلوغ و قاطی مینویسم همه چیو یعنی یه طوری که راحت باشم
گیرم واقعا فقط روی خط کشیدنه
کج بشه واقعا اعصابم خط خطی میشه یعنی اگه از دیدم خارج بشه اوکیم اما فکر کنین مثلا اگر اومدم سوال پایینی اما داخل سوال بالا خطه کجه و چشم من میتونه متوجه این کج بودنه بشه عصبی میشم:/
پارسالم اینطوری بودم ولی بیشتر به وسایلی که روی میز بودن باید همشون تو یه راستا قرار میگرفتن:/ -
Hg L 0 من واقعیت راه حلی به ذهنم نرسید
به چت جی بی تی گفتم، گفت مثل اینکه ocd هست
یه سری راه حل داد
-
Aqua دیدی چقدر زرنگم راهکار اولشو خودم گفته بودم
-
Michael Vey
آفرین خانوم دکتر
-
Hg L 0 هاعی
والا درگیری عجیبیه من ایده ای ندارم
اها اها
کلی خط کج برا خودت بکش تا عادت کنی بهشون و اعصابت خورد نشه -
Hg L 0 من واقعیت راه حلی به ذهنم نرسید
به چت جی بی تی گفتم، گفت مثل اینکه ocd هست
یه سری راه حل داد
-
سلام
من یه مدتیه خیلی روی نوع نوشتنم حساس شدم
یه خط رو تصادفی کج بکشم تا درستش نکنم نمیتونم ازش بگذرم چون مثل مته ای میشه که داره مغزمو سوراخ میکنه
اگه این فقط تو درس خوندن معمولی داخل خونه باشه کاملا واسم اوکیه
اما چند وقتیه موقع آزمون زدنم حساس شدم=)))
باعث میشه اعصابم سر جلسه خورد بشه و به تبعش تمرکزم کم میشه"مثلا تو ریاضی نمودارم رو یه مقدار کج بکشم باید درستش کنم حالا یا یکی دیگه بکشم یا اونو پاک کنم که اگه بخوام پاک کنم وقت گیره اگه یکی دیگه هم بکشم معمولا فضا کم میارم":/
راهکاری دارین؟
تجربه ی قبلی که بهتون کمک کرده باشه؟
@دوازدهم @ریاضیا @تجربیا @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی @دانشجویان-مهندسی Michael VeyHg L 0 علیک سلام.
منم همینطورم.
خودمم گاهی باورم نمیشه چرا انقدر افکارم چرت و غیرمنطقیه.
اینی که تو گفتی روی یدونه خط کج هم حساسی رو منم دارم. حتی اگه اون خط رو نادیده بگیرم و امتحانم رو همونطور تحویل بدم بدون درست کردن اون خط، و بعد نمرهی امتحانم زیاد خوب نشه، میگم تقصیر اون یدونه خط بود!( من نمیگما. ناخودآگاهم میگه)
مثلا میخوام درس بخونم. میبینم یه لکه روی پنجرهی اتاقمه. تا پاکش نکنم نمیتونم درس بخونم و همش فکرم پیش اون لکهس. میبینم روی زمین آشغال ریخته، باید جارو کنم تا بتونم درسمو بخونم و تمرکزمو جمع کنم. یا میرم از اتاق بغلی یه چیزی بردارم و توی راه برگشتم اگر بالشتا و یا فرش یه ذره کج شدن توی ذهنم اینطوری میشم که : اول برو درستشون کن بعد برگرد اتاقت. اگر بدون درست کردن برگردم اتاقم فکرم پیش اونا میمونه.یا میخوام برم یه جایی، تا نرم و تموم کارهام رو تموم نکنم نمیتونم سراغ درس خوندن یا کار دیگهای برم.
یا وقتی میخوام امتحان بدم خیلی حساسم که جوراب چی بپوشم و لباسی که زیر یونیفرمم میپوشم چطور باشه و حتی موهامو ببافم یا دم اسبی ببندم. یا روی کدوم صندلی بشینم. انقدر مغزم درگیر این جزئیات میشه که کلافم میکنه.
خودمم میدونم یه لباس تاثیری توی نتیجه امتحان یا خوب و بد بودن روزم نداره، ولی مغزم و فکرم دست برنمیداره و حتی بعضی وقتا درست هم از آب درمیاد. مثلا روز هایی که لباس زرشکیمو که دوست ندارم پوشیدم میترسم که اتفاقای بدی برام بیفته و حتی گاهی میفته و وقتایی که لباس نارنجیمو پوشیدم اتفاقای خوب.ولی باز هم میدونم این فکر منه که اتفاقاتو اینجور نشونم میده. اما نمیتونم مغزمو ازش منحرف کنم. حتی اگر این افکار رو سرکوب کنم بدتر و شدیدتر از قبل سراغم میاد.
حتی روی ساعت هم حساسم. اگر گفتم ساعت 4 باید بیدار شم و درس بخونم ولی خواب موندم و ساعت 7 بیدار شدم، دیگه تا آخر روز نمیتونم اون درسمو بخونم و موکولش میکنم به ساعت 4 روز بعد. یعنی دست خودم نیست و نمیتونم فکرمو دور کنم از این چرندیات و در نهایت تمرکزم هم از دست میره. و در کنار اون زمان و فرصت هام رو هم از دست میدم
حتی وقتی میخوام یه چیزی رو دور بندازم ، مثل نایلون یا حتی دستمال کاغذی که هنوز کاملا کثیف نشده، مغزم میگه به کارم میاد و نباید دور بندازم اگر دورشون بندازم حس عذاب وجدان میگیرم. توی کمدم یه عالمه نایلون جمع شده بود که آخرسر موقع خونه تکونی دادمشون به مامانم. یا یه عالمه لباس کهنه یا غیرضروری که نمیتونستم دورشون بندازم.
حتی توی بغل کردن یه نوزاد هم استرس میگیرم، نکنه اینطوری بگیرمش به سرش ضربه بخوره، نکنه از دستم بیفته، نکنه به کمرش آسیب بزنم و... من خیلی نینی ها رو دوست دارم. ولی تازگی ها چنین افکاری باعث میشه نینی جدیدمونو نتونم بغل کنم حتی یه روز که بهش فکر میکردم تصویر افتادنش از دستم یهو توی ذهنم اومد و اون لحظه از خودم قول گرفتم دیگه بغل نگیرمش.
همونطور که یکی از دوستان گفتن این میتونه وسواس فکری عملی یا OCD باشه. توی سریال دوز روزانه آفتاب هم یه شخصیت مبتلا به ocd بود که همش انگشتاشو میشکوند و نمیتونست فکرشو از این کار دور کنه. باید هی شکوندن انگشتشو تکرار میکرد تا اضطرابش از بین میرفت و اگر این کار رو انجام نمیداد استرس میگرفت. -
Hg L 0 علیک سلام.
منم همینطورم.
خودمم گاهی باورم نمیشه چرا انقدر افکارم چرت و غیرمنطقیه.
اینی که تو گفتی روی یدونه خط کج هم حساسی رو منم دارم. حتی اگه اون خط رو نادیده بگیرم و امتحانم رو همونطور تحویل بدم بدون درست کردن اون خط، و بعد نمرهی امتحانم زیاد خوب نشه، میگم تقصیر اون یدونه خط بود!( من نمیگما. ناخودآگاهم میگه)
مثلا میخوام درس بخونم. میبینم یه لکه روی پنجرهی اتاقمه. تا پاکش نکنم نمیتونم درس بخونم و همش فکرم پیش اون لکهس. میبینم روی زمین آشغال ریخته، باید جارو کنم تا بتونم درسمو بخونم و تمرکزمو جمع کنم. یا میرم از اتاق بغلی یه چیزی بردارم و توی راه برگشتم اگر بالشتا و یا فرش یه ذره کج شدن توی ذهنم اینطوری میشم که : اول برو درستشون کن بعد برگرد اتاقت. اگر بدون درست کردن برگردم اتاقم فکرم پیش اونا میمونه.یا میخوام برم یه جایی، تا نرم و تموم کارهام رو تموم نکنم نمیتونم سراغ درس خوندن یا کار دیگهای برم.
یا وقتی میخوام امتحان بدم خیلی حساسم که جوراب چی بپوشم و لباسی که زیر یونیفرمم میپوشم چطور باشه و حتی موهامو ببافم یا دم اسبی ببندم. یا روی کدوم صندلی بشینم. انقدر مغزم درگیر این جزئیات میشه که کلافم میکنه.
خودمم میدونم یه لباس تاثیری توی نتیجه امتحان یا خوب و بد بودن روزم نداره، ولی مغزم و فکرم دست برنمیداره و حتی بعضی وقتا درست هم از آب درمیاد. مثلا روز هایی که لباس زرشکیمو که دوست ندارم پوشیدم میترسم که اتفاقای بدی برام بیفته و حتی گاهی میفته و وقتایی که لباس نارنجیمو پوشیدم اتفاقای خوب.ولی باز هم میدونم این فکر منه که اتفاقاتو اینجور نشونم میده. اما نمیتونم مغزمو ازش منحرف کنم. حتی اگر این افکار رو سرکوب کنم بدتر و شدیدتر از قبل سراغم میاد.
حتی روی ساعت هم حساسم. اگر گفتم ساعت 4 باید بیدار شم و درس بخونم ولی خواب موندم و ساعت 7 بیدار شدم، دیگه تا آخر روز نمیتونم اون درسمو بخونم و موکولش میکنم به ساعت 4 روز بعد. یعنی دست خودم نیست و نمیتونم فکرمو دور کنم از این چرندیات و در نهایت تمرکزم هم از دست میره. و در کنار اون زمان و فرصت هام رو هم از دست میدم
حتی وقتی میخوام یه چیزی رو دور بندازم ، مثل نایلون یا حتی دستمال کاغذی که هنوز کاملا کثیف نشده، مغزم میگه به کارم میاد و نباید دور بندازم اگر دورشون بندازم حس عذاب وجدان میگیرم. توی کمدم یه عالمه نایلون جمع شده بود که آخرسر موقع خونه تکونی دادمشون به مامانم. یا یه عالمه لباس کهنه یا غیرضروری که نمیتونستم دورشون بندازم.
حتی توی بغل کردن یه نوزاد هم استرس میگیرم، نکنه اینطوری بگیرمش به سرش ضربه بخوره، نکنه از دستم بیفته، نکنه به کمرش آسیب بزنم و... من خیلی نینی ها رو دوست دارم. ولی تازگی ها چنین افکاری باعث میشه نینی جدیدمونو نتونم بغل کنم حتی یه روز که بهش فکر میکردم تصویر افتادنش از دستم یهو توی ذهنم اومد و اون لحظه از خودم قول گرفتم دیگه بغل نگیرمش.
همونطور که یکی از دوستان گفتن این میتونه وسواس فکری عملی یا OCD باشه. توی سریال دوز روزانه آفتاب هم یه شخصیت مبتلا به ocd بود که همش انگشتاشو میشکوند و نمیتونست فکرشو از این کار دور کنه. باید هی شکوندن انگشتشو تکرار میکرد تا اضطرابش از بین میرفت و اگر این کار رو انجام نمیداد استرس میگرفت.blossom.. کاملا متوجه بعضی از احساساتتون شدم
از من خیلی ضعیفه
قبلا روی میزی که کتابا تو یه راستا نبودن و یکی بیرون زدگی داشت اذیت مشیدم
یا اتاق نامرتب خیلی رو مخم میرفت
ولی خب نمیدونم چی شد که فکر میزه کلا از سرم افتاد
من چون کنکوریم فکر میکنم اولیتم عوض شده سر همین یه جوری از سرم افتاده که اصلا نفهمیدم
در مورد اتاق نامرتبم چون وقت نمیشه اونم برام عادی شده فقط وقتی میخوام رو زمین درس بخونم جلوم باید هیچ شلوغی وجود نداشته باشه"مثلا همه کتابا رو میدم پشت سرم یا یه جوری از دیدم خارجشون میکنم ولی اتاق همچنان نا مرتبی خودشو داره"
امیدوارم مشکلتون هر چه زود تر با تمرینای مختلف حل بشه و بتونین راحت تر زمانتون رو بگذرونین
و البته ممنونم که وقت گذاشتین و نوشتین
و راستی بیاید بهش دیگه نگید مزخرف
این که اینقدر توجه داشته باشید که به عضو جدید خانواده آسیب نزنین"میدونم بزرگین و احتمالش کمه" اما بازم خیلی به نظرم ارزشمنده که اینقدر براتون دوست داشتنی و مهمه
فقط سعی کنین به مرور از این افکار آسوده و آسوده تر بشین -
blossom.. کاملا متوجه بعضی از احساساتتون شدم
از من خیلی ضعیفه
قبلا روی میزی که کتابا تو یه راستا نبودن و یکی بیرون زدگی داشت اذیت مشیدم
یا اتاق نامرتب خیلی رو مخم میرفت
ولی خب نمیدونم چی شد که فکر میزه کلا از سرم افتاد
من چون کنکوریم فکر میکنم اولیتم عوض شده سر همین یه جوری از سرم افتاده که اصلا نفهمیدم
در مورد اتاق نامرتبم چون وقت نمیشه اونم برام عادی شده فقط وقتی میخوام رو زمین درس بخونم جلوم باید هیچ شلوغی وجود نداشته باشه"مثلا همه کتابا رو میدم پشت سرم یا یه جوری از دیدم خارجشون میکنم ولی اتاق همچنان نا مرتبی خودشو داره"
امیدوارم مشکلتون هر چه زود تر با تمرینای مختلف حل بشه و بتونین راحت تر زمانتون رو بگذرونین
و البته ممنونم که وقت گذاشتین و نوشتین
و راستی بیاید بهش دیگه نگید مزخرف
این که اینقدر توجه داشته باشید که به عضو جدید خانواده آسیب نزنین"میدونم بزرگین و احتمالش کمه" اما بازم خیلی به نظرم ارزشمنده که اینقدر براتون دوست داشتنی و مهمه
فقط سعی کنین به مرور از این افکار آسوده و آسوده تر بشینHg L 0
منم سال بعد کنکور دارم.
با این تاثیر نهایی ها میشه گفت ۲ ماه بعد هم یه بخش کنکورو قراره بدم.
به نظرم تنها راه حل این افکار در جهت عکس عمل کردنه؛ذهنم میگه خطو درست کن ولی من از لجم درست نمیکنم.
یا همونطور که خودتون گفتین انقدر سرمون شلوغ بشه که فرصت نکنیم به جزئیات توجه کنیم -
Hg L 0
منم سال بعد کنکور دارم.
با این تاثیر نهایی ها میشه گفت ۲ ماه بعد هم یه بخش کنکورو قراره بدم.
به نظرم تنها راه حل این افکار در جهت عکس عمل کردنه؛ذهنم میگه خطو درست کن ولی من از لجم درست نمیکنم.
یا همونطور که خودتون گفتین انقدر سرمون شلوغ بشه که فرصت نکنیم به جزئیات توجه کنیمblossom.. من نمیدونم اینو بگم یا نه
ولی میگم امیدوارم ناراحت نشین"چون خب بعضی افراد خوششون نمیاد شما رو نمیدونم" ولی اگه پیش روان شناس نرفتین به نظرم برین خیلی میتونن تسریع کنن روند بهبودیتون رو چون روش زیاد میگن البته هزینش به شکل خیلی مسخره ای زیاده"خودِ هزینش به تنهایی افسردگی میاره" ولی یه مقدار حس بهتر ایجاد میکنه و شاید با تمرین روش های اولیه ای که بهتون بدن بتونین کلی حال خودتونو خوب کنین
درسته اولویت ها خیلی چیزا رو تغییر میدن
با آروزی موفقیت خیلی زیاد -
blossom.. من نمیدونم اینو بگم یا نه
ولی میگم امیدوارم ناراحت نشین"چون خب بعضی افراد خوششون نمیاد شما رو نمیدونم" ولی اگه پیش روان شناس نرفتین به نظرم برین خیلی میتونن تسریع کنن روند بهبودیتون رو چون روش زیاد میگن البته هزینش به شکل خیلی مسخره ای زیاده"خودِ هزینش به تنهایی افسردگی میاره" ولی یه مقدار حس بهتر ایجاد میکنه و شاید با تمرین روش های اولیه ای که بهتون بدن بتونین کلی حال خودتونو خوب کنین
درسته اولویت ها خیلی چیزا رو تغییر میدن
با آروزی موفقیت خیلی زیادHg L 0 چرا خوشم نیاد؟
اتفاقا آره میتونه کمک کننده باشه. مشکل من در حدی نیست که نیاز به روانشناس داشته باشه. قبلا برای یک سری مسائل رفته بودم ولی خود دکتر گفت مشکلی ندارم و دارم خودمو لوس میکنم(دکتر روانشناس بهم ضربه روحی وارد کرد)
تو این بازهی زمانی هم به خاطر فشار و استرس و به هم ریختگی ذهنی دچار وسواس فکری شدم به نظرم. ان شاءالله این دوره رو رد کنم خود به خود حل میشه
وسواس تمیزی ندارم بیشتر وسواس فرار کردن از درس دارم باعث میشه خودمو بیشتر مشغول جزئیات کنم -
Hg L 0 چرا خوشم نیاد؟
اتفاقا آره میتونه کمک کننده باشه. مشکل من در حدی نیست که نیاز به روانشناس داشته باشه. قبلا برای یک سری مسائل رفته بودم ولی خود دکتر گفت مشکلی ندارم و دارم خودمو لوس میکنم(دکتر روانشناس بهم ضربه روحی وارد کرد)
تو این بازهی زمانی هم به خاطر فشار و استرس و به هم ریختگی ذهنی دچار وسواس فکری شدم به نظرم. ان شاءالله این دوره رو رد کنم خود به خود حل میشه
وسواس تمیزی ندارم بیشتر وسواس فرار کردن از درس دارم باعث میشه خودمو بیشتر مشغول جزئیات کنمHg L 0 چرا خوشم نیاد؟
نمیدونم یه سریا دوست ندارن کسی اینطوری بهشون توصیه کنه
اتفاقا آره میتونه کمک کننده باشه. مشکل من در حدی نیست که نیاز به روانشناس داشته باشه. قبلا برای یک سری مسائل رفته بودم ولی خود دکتر گفت مشکلی ندارم و دارم خودمو لوس میکنم(
دکتر روانشناس بهم ضربه روحی وارد کرد)
بدم میاد اینطوری حرف میزنن
تو این بازهی زمانی هم به خاطر فشار و استرس و به هم ریختگی ذهنی دچار وسواس فکری شدم به نظرم. ان شاءالله این دوره رو رد کنم خود به خود حل میشه
وسواس تمیزی ندارم بیشتر وسواس فرار کردن از درس دارم باعث میشه خودمو بیشتر مشغول جزئیات کنممیفهمم
انشالله زودی حل بشه -
در مورد فضا دفترچه بگم که
دفترچه کنکور خیلی هم جا برای محاسبات نداره برای این کارا
حتی سوالای ۵۰-۵۰ که تا نصفه حل میشن و تستی ازشون زده نمیشه رو برای این میگن بذار آخر کار که جا کم بیاری برای تستایی که بلدی
من خودم بخاطر این موضوع ضربه خوردم که دفترچه ام جای محاسبات نداشت...
اینم وسواسه ، اگه بتونی به اظطراب خودت مسلط بشی وسواس هم مهار میکنی چون وقتی به یه رفتار یا فکر وسواسی جواب رد میدی اظطراب میگیرتت و اگه بتونی بهش مسلط باشی میتونی به مرور وسواسو از بین ببری ، اگرم وسواس شدید باشه چیزی نیست که ما بتونیم کمک کنیم
باید بری پیش مشاور متخصص -
راجب وسواس
اینکه فردیه یا ژنتیکی
یا کلا داخل بعد های دیگه زندگی هم هست یا نه
خیلی اهمیت داره
مشاور برای کمک کردن داخل این مواقع است که
نمیشه مهار کرد وسواس روولی بطور کلی کسایی که بتونن اضطراب خودشونو کنترل کنن
وسواس هم میتونن مهار کنن -
راجب وسواس
اینکه فردیه یا ژنتیکی
یا کلا داخل بعد های دیگه زندگی هم هست یا نه
خیلی اهمیت داره
مشاور برای کمک کردن داخل این مواقع است که
نمیشه مهار کرد وسواس روولی بطور کلی کسایی که بتونن اضطراب خودشونو کنترل کنن
وسواس هم میتونن مهار کنن