خــــــــــودنویس
-
صفرا ، سودا ، دم ، بلغم
احساس میکنم در من ، دوگانه ی دیگری هم وجود دارد
عشق؛ و خشم
گاهی چنان ماه آسمان زیباست
گاهی چنان گربه ملوس است
گاهی چنان بچه ها دوست داشتنی هستند
گاهی چنان ستاره ها شمردنی هستند
و گاهی ...
گاهی چنان خشم در رگ هایم جاری میشود
که حیران میمانم
این از قوای عاقله است
یا فرای آن
می خواهم بدرم؛
این خوب است ، یا بددر رگ هایم جاریست
گاهی چنان عاشقانه
و گاهی اینچنین
زیبا ، آن است که خشم هم عاقلانه باشد
و عشق هم عاقلانه باشد
و عقل هم عاشقانه باشد
و این جنگ ها
میان مغز من
و قلبم
خدا میداند که چه زمانی ،به صلح میرسد -
-
-
گاهی اوقات چقدر زود دیر میشه...
گاهی وقتا چه بد شرایطی زندگی نصیبت میکنه
دو راهی ها خیلی وقتا زیاد تو ذوق میزنن..
الهی هیچکی بین دلش و دینش نمونه به حق مولا
الهی هیچکس شیفته و مجذوب نشه الکی که بعد نتونه خودشو جمع کنه یادت باشه
هیچ وقت همه مهرتو خرج یکی نکنی که اگه رفت فروپاشی آنتالپی رخ نده تو ذراتت...!
چقد اسم بعضی ها بهشون میاد...
مستقل از نژاد و فرهنگ و مذهبی که دارن
انگار زاده شدن برا همون اسم
رفتارشون ناخودآگاه به سمت اسمشونه...
ویهو انگار خود اسمشونو متجلی شده اسمشونن...!
چقد این روزا خودم با خودم درگیرم
چقد این خود در گیری سخته...
کاش مثل بعضی مردم ما هم یاد میگرفتیم تو بدترین شرایطم میشه نکته ای برای لبخند پیدا کرد واز غصه رست...! -
-
-
-
-
-
زندگی این نیست که غصه هاتو بریزی یا شادیاتو
زندگی اینه که تو هر لحظه همون کاری رو کنی که بهترینه
همون راهی رو بری که واسه تو ساخته شده
زندگی یعنی تطابق یعنی تعادل
یعنی طبق ویژگی های شخصی خودت واسه خودت تصمیم بگیری
یعنی طبق اتفاقایی که برای تو میوفته برنامه ریزی کنی
زندگی یعنی همون مسیری رو بری که به تو میخوره
زندگی یه جنگ نیست که باهاش درگیر بشی
باید آب باشی
آبی که تو سنگم نفوذ می کنه و راه خودشو پیدا می کنه:)
زندگی یعنی تطابق
آب خودشو با همه چی وفق میده با سختی ها با مشکلات واسشون راه حل پیدا می کنه هرکاری از دستش بربیاد انجام میده باهاش کنار میاد یا حلش می کنهاصلا
زندگی یعنی آب:)
آب یعنی زندگی:)- بعد سالها خودم یه چیزی نوشتم
- بعد سالها خودم یه چیزی نوشتم
-
طاقبستان -
-
-
-
تو ای ساختمان قدیمی
ای صاحب آجر های گرم و صمیمی
ای فساد زده ی مخروبه
پر از کثافتی
و چه علاقه است میان من و این کثافت ها
ای یادگار خاطرات
ضربات را تحمل کن
نابود شو
شهر را زشت میکنی
نابود شو
مهم نیست چقدر با هم خو داریم
تحمل کن
ققنوس شو
دوباره از نو ساخته میشوی
میروی بالا
بالا تر
مهم نیست که من از آن ساختمان جدیدی ها بدم بیاید یا نه
مهم نیست خواب شب ها آشفته شود از صدای پتک ها یا نه
مهم نیست
مهم آن است که زیبا شوی
مهم آن است که بهتر شویم
پیشرفت رو به کمال
نیاز به گذشتن است
گذشتن از این مخروبه ها
گذشتن
ای ساختمان پلید
مهم نیست چقدر دوستت دارم
باید بروی
برو
برای همیشه
و از جایگاهت
برجی خواهند ساخت
و از آن بالا خواهند رفت
چند گام بیشتر؛
سمت آسمان -
-
استان فارس.شهرستان اقلید(حاجی آباد)
-
سالگرد کودتا بود...
آمدی بر این زمین...
گویی تقدیر بود کودتا چی بشوی...
آمدی...
کردی کودتا...
شدی دیکتاتور قلب بی مصدق من...
ناگهان نمی دانم چه شد؟...
گویی خمینی آمده....
رفتی برون از قلب من...
ماند قلب و زخم هایش فقط...
دل آبادی داشتم...
ویرانش کردی و رفتی...
حال باید بگذارند روزها...
جنگ ها...
سختی ها...
تا مگر فراموش شود...
جای آسیب ها... -
دادگاهِ جمهوری شعبه ۱
-حاجی؟
چرا چشاشو تو لیست مواد مخدر قرار ندادین؟
عجیب اعتیاد آورن،
تازه مست هم که میکنن
اصا چشاشو که میبینم مست میفتم تو چالِ گونه هاش،
ا بس عمیقن گم میشم؛
بعد صدام میزنه: گم شدی؟نجاتت بدم؟
و بعد...
یه طناب میفرسته تا قعر چاه،
میگیرمش و به خیالم دیگه آزاد شدم
اما یهو
میبینم توی زلفاش گیر افتادم
الانم که به قید وثیقه آزاد شدم
اومدم شکایت زلفاشو کنم و برم
متاسفانه مدرکی هم دال بر گناهکار بودنش ندارم
اون مدرکی هم که داشتیم،گذاشتیمش برا وثیقه
-یه لحظه میشه بپرسم مدرکتون چی بوده؟
-دلم بوده حاجی، فعلا پیشم نیست اما هر وقتی از گرو دراوردمش میبینی چقد پیر شده
-پیر شده؟
-آره حاجی چون این دل وقتی ا گرو در میاد که اون رفته باشه....
#.......