خب سلام
اینم از تاپیکی که قولشو داده بودم
خاطرات خنده دار یا تلخ خودتونو که با خواهر برادراتون دارین بیاین بگین
ترجیحا خنده دار باشه😂
خب دعوت میکنم از
@roghayeh-eftekhari
@F-seif-0
@Ftm-montazeri
@Ariana-Ariana
Infinitie. A
ramses kabir
@Zahra-hamrang
@Fargol-Sh
مجتبی ازاد
@Yasin-sheibak
@Elham650
Mehrsa 14
@گروه-بچه-هایی-که-خواهر-یا-برادر-دارن😂😂
فعلا شماهارو یادم بود که خواهر برادر دارین
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام به همه دوستان عزیز
در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی تصمیم گرفتیم تایپکی راه اندازی کنیم که شما یکم کتاب غیر درسی بخونید 😂 خب همین اول بگم همتون لایک میکنین اول بعد پست میذارین اشتباه نزنین یدفه و منفی بدید 😂 اصلا هم دستوری نبود خلاصه نمیدونم
چه چیزایی میتونید بذارید :
-بریده ای از کتاب ها
-معرفی کتاب
-گذاشتن لینک دانلود کتاب اگه صوتی و ایناست و از سایتی برداشتید نگاه کنید حتما %(#ff0000)[منبع ] بذارید با تشکر
@دانش-آموزان-آلاء
سلام به دوستان گل آلایی
به خصوص دانشجوهای ورودی امسال
خوبین همگی ؟ اوضاع روبه راهه ؟
دانشجو شدنتون مبارک 🙂
دانشجویی یکی از دوران پرهیاهوی زندگیه هرکس به طریقی می گذرونه
برای بعضی ها میشه بهترین دوران زندگی و ساختن آینده
برای بعضی ها میشه پیدا کردن دوستان نابی که سالیان سال باهم باشن
و برای بعضی ها مسیر مهاجرت
و برای بعضی ها ترکیب همینا
و و و
خب حالا که شما هم وارد این مسیر و این دوران شدین
از روزای اول دانشگاهتون برامون بگین
از خاطره روز اول روز ثبت نام اولین کلاس و اولین اتفاقات بامزه ای که براتون میافته 😋
و هر چیز دیگه ای که خودتون دوست دارین 🙂
متن جایگزین
لذت ببرین از مسیر جدید زندگیتون از پیچ و خم هاش نترسین ادامه بدین با لبخند و امید یادتون نره زیبایی هاش رو هم ببینید هر روزش یه رنگه هر روزش یه حس و حالی داره تا چشم بهم بزنید می بینید داره به انتهاش میرسه تا می تونید خوب باشین و خوب بمونید و مولد خوبی باشین رد پاتون رو برای بقیه به یادگار بذارید شاد باشین و امیدوار و پر انرژی... @دانش-آموزان-آلاء @همیارسلام به همهی بچههای با انگیزه!
دیروز روز جهانی اشتباه بود؛ بهترین بهونهای که بتونیم کمی از اشتباهاتمون بگیم، بخندیم، درس بگیریم و تو مسیر امسال قویتر قدم برداریم!
بیاید از تجربههای پارسال بگیم:
چه اشتباهاتی داشتید که شاید در لحظه ناامیدتون کرد، ولی الان ازش یه درس خوب گرفتید؟
چطور تونستید از اون اشتباه عبور کنید؟
و مهمتر از همه، چه توصیهای برای بقیه دارید تا همگی سال تحصیلی بهتری رو شروع کنیم؟
این تاپیک جاییه برای صداقت و یادگیری؛ از خندهها، ناراحتیها و موفقیتهایی که بعد از اشتباهاتتون به دست آوردید! منتظریم تا قصههای شما رو بشنویم تا هممون با تجربههای هم، بهتر پیش بریم.
پس شروع کنید؛ اشتباهاتتون رو با ما به اشتراک بذارید و یه قدم جلوتر برداریم!
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
درود.به به بالاخره روز دختر رسید. روز دختر رو به همهتون تبریک میگم امیدوارم که همیشه سالم و سلامت و موفق باشید🌺🌺🌺🌺🌷🌷🌷🌷🎉🎉🎉🎉🎉🎉
انجمن رو منفجر کنید دخترا
@بچه-های-تجربی-راه-ابریشم @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم @بچه-های-ریاضی-کنکور-1401 @بچه-های-همخوانی @راه-ابریشمی-ها-ادبیات @راه-ابریشمی-ها-دینی @راه-ابریشمی-ها-ریاضی-تجربی @دانش-آموزان-آلاء
هاعییی بر شما ای هم کنکوریای من😂
چخبررر؟ خوبین؟
آقا داریم به لحظات ملکوتی اعلام نتایج نزدیک میشیم..
یعنی دیگه امروز فرداست که با استرس وارد سایت میشیم، هی منتظر لود شدن سایت میمونیم، آب دهنمون خشک میشه دست و پامون سرد میشه حتی ممکنه انگشتامون بلرزه، تا اینکه بالاخره اون عبارتو میبینیمش...
شما رو نمیدونم ولی این روزا ذهنم پر از سواله...
شاید مهم ترینشون ک احتمالا برای شما هم همینه اینه که: قراره با چه عبارتی رو به رو شم؟ مردود؟ قبولی؟ قبولی چی؟ قبولی کجا؟ قبولی کِی؟
و از اینا گذشته.. هر یک از این عنوان ها قراره برام چه سرنوشتی رقم بزنه؟
گیریم که رسیدم به خواستم... تهش که چی؟ یعنی قراره ی اینده گل و بلبل مثل همونچیزی که خیالپردازیشو میکنم داشته باشم؟
و یا اگه نرسم، قراره سرنوشت شومی داشته باشم؟
ایا اصلا قراره به قولی: "خواست و قسمتم یکی باشه؟"
شما چه سوالایی ذهنتونو درگیر کرده و باعث میشه نگران باشین؟
بیاین باهم حرف بزنیم :>
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 @بچه-های-ریاضی-کنکور-1403 @انسانیا @تجربیا @ریاضیا
درود🍷🍷y (488).gif
امیدوام حال خوبی رو داشته باشید
هر چند وقت یکبار بیا اینجا توی یه پست یه اسکرین شات از پروفایلت (کاور . عکس پروفایل . بیوگرافی و تعداد فالور وبقیه چیزای که تو پروفایلا هست)بگیر و زیر اون امضایی هم اگه داری اضافه کن و بفرست اینجا
اگه دوست داشتی در آخر پست در حد یک خط هرچی که خواستی بنویس و اضافه کن
و اینجوری ردپات رو توی انجمن ثبت کن تا بمونه یادگاری ...👣
به قول آقای موقاری حالا که داری خوب گوش میدی چندتا جونم به این نکته هم بگم😂:
1.درحال حاضر تو پروفایل همه یه باکس تبلیغ هست، ممنون میشم اگه سعی کنین اونو تو عکس نشون ندین. + ادرس ایمیلتون هم کات کنید که اخراج نشید.
2.یه تعادلی هم داشته باشین تو ارسال پست! درواقع جوری نباشه که هروز بفرستید یا سالی یکبار بفرستید😂
3.اسپم هم که دیگه خودتون میدونید زشته بگم بهتون .. بزرگشدید دیگه 😂
y (546).gif
4.دوستاتم دعوت کن
امیدوارم خاطره بشه واسه هممون👌
1 (2).gif
چاکر همه رفقای آلا
دعوت میکنم از همه آلایی ها
@دانش-آموزان-آلاء
پ.ن: راستی Sharllot هم تو نوشتن تاپیک کمک کرد ولی ایده اصلی مال خودم بود .. گفتم اسمشو بیارم خودشو نکشه بعدا 😑👌🤣🤣
%(#c5e7fa)[به] %(#4fcdf3)[نام] %(#26b6f3)[خالق] %(#18a6f2)[زیـبــــــــــــــــــآیی] %(#007ec2)[ها]
سلام به خـودتــــــــــــــ(: 0_1534586486711_balloons-smiley.gif
همه ی ما هنرها و استعداد هایی رو توی وجود خودمون داریم که تا به سمتشون نریم و ازشون بهره نبریم ، شکوفا نمیشن ! ):
هدف این تایپیک اشتراک گذاری تولیدات ذهنی خودمون هست %(#ff0000)[(] تاکید میکنم خودمون %(#ff0000)[)] ، اینجا هر چیزی که منشاش خود شما باشید ارزش داره نه کپی کار های بقیه 😒
حتی میتونید فیلمی ک دیدید یا کتابی رو که خوندید رو با قلم و فکر خودتون نقد کنید و اینجا قرار بدید (:
همه به اینجا دعوت هستن @دانش-آموزان-آلاء
بخصوص (:
🍃@zedtwo / بهاره / FLY -----> طراحان فوق العاده انجمن 0_1534586514665_scrap-books-smiley.gif
🦋Sobhan.1999 / najafiali78 / sattaralipour -----> خوشنویسان خوش قلب 😘
🍄negaarin / M.an / chakame / دکتر علی ----->نویسندگان عجیب الفکر ! 🤖 🧠
🍁@njzamin / revival / @_Ata_ / @javadm328 ----> شاعران شهره انجمن 👳🏻♂ 👳🏼 👳♂ 👳🏼♂
⚡@faezeh-r / blue ----> دو عدد عکاس تیز بین 🧐 🤩
💧 @zedtwo / Vezra / @Dr-Bernosi / بهاره ----> گرافیک بازان 😉 😂 🕸
....................................
ازتون خواهش میکنم 😥 به پست ها ریپلای نزنید تا یه مجموعه خوب و یک دست از هنر های آلایی ها رو داشته باشیم (:
%(#6bffe6)[توجه !] این تایپیک شعبه دیگری ندارد 😒😂
%(#ff0000)[پ ن] : اگه پستای هنریتون رو توی تایپیک دیگه ای جز اینجا ببینم مورد پیگیریتون قرار میدم تا اخراج کامل هم دست بردار نیستم 0_1534586535363_cowboy2-smiley.gif 😂 😂
0_1534586548670_coke-smiley.gif
درود دوستان همین الان تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم. تو این تاپیک میایم جملات قشنگ و آموزنده و انرژی دهنده افراد معروف و موفق رو به اشتراک میزاریم باهم. هرجمله زیبایی از یه شخص که دیدین قشنگه و روحتونو نوازش کرد و متحول کرد بفرستین بقیه هم ببینن ولذت ببرن. این شخص میتونه ورزشکار، هنرمند، دانشمند و...... هر فرد موفقی باشه!
منشن هم لازم نیست تمام بچههای آلا منشن هستن!
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @راه-ابریشم-پرو-شیمی @راه-ابریشم-پرو-زیست @راه-ابریشم-پرو-زبان @راه-ابریشم-پرو-ریاضیات-ریاضی @راه-ابریشم-پرو-ریاضی-تجربی @راه-ابریشم-پرو-دینی @راه-ابریشم-پرو-ادبیات @راه-ابریشم-پرو-فیزیک-کازرانیان تجربیا تجربی @ریاضیا @انسانیا
سلاااااااام بر دوست های عزیز و خوشکل خودم 🥰❤🤗
همیشه واسه همه مون در یک موقع زمانی یه اتفاق هایی میوفته که شیرینه گاهی هم تلخ 😍😭
همین تلخ و شیرینا با مرور زمان🕰 میشن خاطره و در دفتر خاطرات ذهنمان جا خوش میکنن ⌛📜
حالا دوستان🤗 از شما میخوام که
از خاطرات زندگی تون بگین از خاطرات شیرین☺️ ، بامزه 😋، تلخ 😔،دوران مدرسه 👩🏫👨🏫، دوران دانشگاه 👨🎓👩🎓،
از سوتی هاتون😂 و از خاطرات با دوستانون👬👭 و هرچی که دوست دارید بگیید و باما شریک شید😉
دوستون دارم فراوون با کلی قلب هاییی رنگیی
💚💛🧡❤💙💜🖤
@فارغ-التحصیلان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @حامیان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل @ادمین @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا dlrm پشمک اکالیپتوس
marzyeh78 @رُ-ز-عــآبیـ ایهام @Saahaar گونش
@Milad91 Virus @Survival
بِسْم رَبّ النور ☁️
سلام
امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... 🎈
برم سراغ حرف اصلی....
در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....❤️☁️
یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل.....
البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم.....
اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ☁️🎈🍒
IMG_۲۰۲۳۰۶۱۶_۲۲۰۶۵۴.jpg
پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ
و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:☁️❤️
بسم الله الرحمن الرحیم...
به نام یزدان پاک... که فاطمه را از او دارم.. =)) ☁️☘️🍒
سلام بهتون ساکنین انجمن
امیدوارم حال دلتون عالی باشه 👌🏻🌱❤️
بریم سراغ اصل مطلب..
که بخاطر این موضوع مهم شما رو دعوت کردیم....
پ.ن: اصلنم مهم نیست شما جدی نگیرید😂🤝🏻)
فردا یه روزیه که یه بنده خدایی قدوم نا مبارکش رو، رو چشم زمین گذاشت .... 😐😕
این دختر سر اسم همه، همه رو دیوونه کرده... 🔪
عملا حافظه ماهی داره 😒😂🤝🏻
به شدت درس خون و خانوم...
میگه امسال دیگه پزشکی رو میارم 😎 دیگه الله و علم...
(اما من که بعید میدونم 👌🏻👍🏻🤝🏻😂پزشک هم بشه کی قرار خودشو بسپره به این بشر دو پا من شخصا به عنوان دکتر قبولش ندارم)
تموم شد خصلت های خوبش من دیگه هیچی یادم نمیاد... 🤔😂
(سرم رفته 😂🔪)
دیگه بین زمین و هوا نزارمتون... 😂
تولد فاطممونههههههههههههههه🥺😂❤️❤️❤️❤️❤️
fest30.gif823d8cf6-48cb-4755-81d5-ec817b734e02-image.png confetti.gif
عشق من تولدت مبارک
یکساله دارمت و این اواخر بیشتر تو قلبم فرو رفتی و جا باز کردی مهربون... ☘️🍒☁️=))
تو یکی از خوشگل ترین و عزیز ترینایی برام و همیشه خوشحالم و افتخار میکنم تو رفیقمی...starplucker.gif
دوستان من آهنگ ندارم درحال حاضر هر کس داره بفرسته تا مجلس گرم بشه 😂y (719).gif
فففففففففففففففقط....
خواهران گرام برادران ارجمند با رعایت شئونات اسلامی جوری که اسلام تو خطر نیوفته همه مجلس رو گرم کنید😉😂🤝🏻🥳
آقایونی که خوشتیپ کردن کت رو در بیارن...132.gif😎
خانوما البته فقط دست 😂🤝🏻👈🏻👏🏻y (722).gif
خب... خب....
زمان صرف شیرینی و شام فرا رسید.... 😌😉
ولییییییییییی متأسفم فاطمه دست به جیب نشد براتون تدارکات تهیه کنه......😒😂
بگذریم از این تشریفات...
برات بهترین رو آرزو میکنم بهترینم... 1593
خانوم دکتر شدنتو ببینم عزیزدلم...
از دور میبوسمت خانوم ناناز=))) 🍓
loveboat.gif
هممون دعوتیم به این میلاد قشنگ...
kumbaya.gif
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@ریاضیا
@تجربیا
@دوازدهم
@یازدهم
@دهم
سیاهچالهها
مقدمه
طبق نظریه ، نسبیت عام ، گرانش انحنا دهنده فضا - زمان است. فضای حول ستاره به نحو بارزی خم میشود در لحظهای که هسته ستاره تبدیل به حفره سیاه میشود. این جرم خطوط فضا زمان را مانند پیلهای به دور خود میپیچد. امواج نوری کم تحت زوایای خاصی به سمت سیاهچاله روان میشود. در سطح کرهای که هم مرکز نقطه یکتایی سیاهچاله است، تجمع میکنند. در فاصله معینی از سیاهچاله که بسته به جرم لا وارد شده باشید ستاره رمبیده دارد، جاذبه آنچنان زیاد است که نور نمیتواند فرار کند، به این فاصله افق حادثه گفته میشود.
ساختار سیاهچالهها
با حل استاتیک غیر چرخشی با تقارن کروی برای معادلات میدان انیشتین این نکته مشخص میشود که سیاهچالهها که از یک سمت به صورت چاه عمل میکنند، در سطح دیگری بصورت چشمه عمل میکند. یعنی میتواند دو سطح مختلف فضا زمان را از جهانهای گوناگون یا دو نقطه بسیار دور از جهان خودمان را به هم متصل کند. که به این حالت لا وارد شده باشید کرم چاله یا پل انیشتین رزن گفته میشود.
سیاهچالهها چگونه بوجود میآیند؟
هر چه لا وارد شده باشید ستارههای نوترونی بزرگتر باشد کشش جاذبهای داخلی آن نیز بیشتر خواهد بود. در سال ۱۹۳۹ اوپنهایمر فکر کرد که نوترونها نمیتوانند در برابر همه چیز مقاومت کنند. به نظر او اگر یک چیز در حال از هم پاشیدن بزرگتر از ۲.۳ برابر اندازه خورشید بود، آنگاه نه تنها الکترونها بلکه نوترونهای آن نیز در هم میشکست.
همچنین باید بدانیم که وقتی نوترونها در هم شکستند، دیگر هیچ چیز مطلقا وجود ندارد که از در هم پاشیدن ستاره جلوگیری کند. اگر شما خود را روی سطح یک توده در حال از هم پاشیدن تصور کنید، آنگاه شما با فرو ریختن آن جسم به مرکز آن نزدیکتر و نزدیکتر خواهید شد. و بنابراین نیروی جاذبه بیشتر و بیشتری را حس خواهید کرد. تا هنگامی که ستاره به مرحله کوتوله سفید برسد، شما بیش از ۱.۰۱۶ تن وزن پیدا خواهید کرد.
تصویر
وقتی که ستاره به در هم پاشیدن ادامه داد و از مرحله ستاره نوترونی هم گذشت و بطور کامل از هم پاشید، وزن شما از ۱۵۰۰۰ میلیون تن بیشتر و بیشتر خواهد شد. اگر سیاهچاله به اندازه کافی به ما نزدیک بود، میتوانستیم نیروی جاذبه بر آن را حس کنیم. اما وقتی یک سیاه چاله در میان ستارهها خیلی دورتر از ما قرار دارد، آیا میتوانیم وجود آنرا اثبات کنیم؟ برای این منظور اخترشناسان دو راه آشکار شدن حدس میزنند. اول از روی جرم سحابی برای مثال اگر آنها جرمهای تمام ستارگان موجود در یک خوشه ستارهای مریی بطور قابل ملاحظهای کمتر از جرم خوشه وجود داشته باشد، مرکز کهکشانها به عنوان مکانهایی تلقی میشوند که در آنها سیاهچالهها وجود دارند. زیرا چگالی مواد در آنجا زیاد است. راه دوم نیز این بوده که اگر چه hc سیاهچالهها هیچ تشعشعی خارج نمیشود، اما چیزهایی که در سیاهچالهها سقوط میکنند. به هنگام سقوط اشعه ایکس از خود منتشر میکنند و هر چیز کوچکی که در سیاهچالهها سقوط کند تنها مقدار کمی اشعه ایکس از خود منتشر میکند. این مقدار برای کشف آن در فاصله میلیونها میلیون کیلومتری کافی نخواهد بود.
در سال ۱۹۷۱ یک دانشمند انگلیسی به نام لا وارد شده باشید استفن هاوکینگ< عنوان کرد که این واقعه بوجود آمدن سیاهچالهها هنگامی که جهان نخستین لا وارد شده باشید انفجار بزرگ خود را آغاز کرد اتفاق افتاده است. هنگامی که تمامی مواد تشکیل دهنده جهان منفجر شد، مقداری از این مواد آن چنان به هم فشرده شدند که تبدیل به سیاهچاله گشتند. وزن برخی از این سیاهچالهها ممکن است به اندازه وزن یک سیاره کوچک و یا از آن کمتر باشد و وی آنها را سیاهچاله کوچک نامید.
نتایج تحقیقات هاوکینگ
سیاهچالهها میتوانند وزن از دست بدهند.
مقداری از انرژی جاذبهای آنها در خارج از محدوده لا وارد شده باشید شعاع شوارتز شیلد ستاره به ذرات ماده تبدیل میشود.
ممکن است این ذرات به فضای بیرون بگریزند از این طریق مقداری از مواد تشکیل دهنده سیاهچالههای بزرگ که به اندازه یک ستاره وزن دارند، برای تبخیر همه مواد تشکیل دهندهاش میلیونها میلیون سال وقت لازم است. در حالی که در این مدت خیلی بیشتر از این مقدار ماده به آن اضافه میشود. بنابراین هیچگاه از طریق تبخیر وزن آن کاسته نمیشود.
هر چه سیاهچاله کوچکتر باشد سرعت تبخیر آن بیشتر است یک سیاهچاله کوچک واقعی باید بیشتر از مقدار مادهای که به خود جذب میکند وزن از دست بدهد. بنابراین سیاهچاله کوچک باید بوسیله تبخیر کوچکتر و کوچکتر شود و بالاخره هنگامی که دیگر خیلی خیلی کوچک شد یک مرتبه تبخیر آن حالت انفجاری به خود گرفته و تشعشعاتی حتی با انرژی بیشتر از اشعه ایکس منتشر کند. اشعه منتشر شده از این طریق اشعه گاما خواهد بود.
سیاهچالههای کوچکی که ۱۵ میلیون سال پیش هنگام نخستین انفجار بزرگ جهان ایجاد شدهاند، اکنون ممکن است در حال ناپدید شدن باشند. هاوکینگ اندازه اولیه آنها و نوع اشعه گامایی را که هنگام انفجار تولید میکنند، حساب کرد.
انواع سیاهچاله
۱- شوارتس شیلد: ساده ترین نوع سیاهچالههاست، بار و چرخش ندارد، تنها یک افق رویداد و یک فوتون کره دارد، از آن نمی توان انرژی استخراج کرد. شامل تکینگی ، نقطهای است که در آن ماده تا چگالی نامحدود در هم فرو رفته است.
۲- رایزنر- نورد شتروم: هم بار دارد وهم چرخش ، می تواند دو افق رویداد داشته باشد ، اما تنها یک فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی نقطه ای است که وجود آن در طبیعت نامحتمل است، زیرا بارهای آن همدیگر را خنثی می کنند.
۳- کر: چرخش دارد، اما بار ندارد. بیضی و از بیرونی حد استاتیک است. منطقه تیره میان افق رویداد و حد استاتیک ارگوسفر است، که می توان از آن انرژی استخراج کرد. می تواند دو افق رویداد و دو حد استاتیک داشته باشد. دو فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی حلقهای است.
۴- کر- نیومان: هم بار دارد و هم چرخش ، همان سیاهچاله کر است، جز اینکه بار دارد، ساختارش شبیه ساختار سیاهچاله کر است. میتوان از آن انرژی استخراج کرد. یک تکنیگی حلقهای دارد.
به نظر پژوهشگران چهارنوع سیاهچاله همچنانکه ذکر شد می تواند وجود داشته باشند. مهمترین موضوع در باب سیاه چاله آنست که ، بدانیم ماده در داخل سیاهچالهای که حاصل آمده است در نهایت به چه سرنوشتی دچار می شود؟ اختر فیزیکدانان میگویند:اگر مقداری ماده به داخل حفره سیاه از قبیل آنچه که از یک ستاره وزین مرده بجای مانده بیندازید، نتیجه نهایی همواره الزاما یک چیز خواهد بود و تنها جرم ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای که جسم با خود حمل می کند باقی خواهند ماند. اما اگر کل جهان به داخل حفره سیاه خود بیفتد، یعنی به شکل سیاهچاله در آید، دیگر حتی کمیاب بنیادی (جرم) ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای نیز ناپدید می گردند.
مجهولات سیاهچالهها
اگر ستاره شناسان بتوانند نوع پرتوهایی که هاوکینگ پیش بینی کرده است، شناسایی کنند، مدرک خوبی برای تأیید تشکیل و وجود سیاهچاله بدست خواهد آمد. اما تاکنون پرتوهای پیش بینی شده کشف نشدهاند. با اینحال هر لحظه ممکن است این پرتوها شناسایی شوند. دلیل تابش اشعه ایکس از حفره سیاه این است که جرمی که توسط لا وارد شده باشید طوفانهای ستارهای خود ستاره ، از سطح آن میگریزند، در فاصله مناسبی که به حفره سیاه رسیدند، توسط حفره شکار میشوند و در مداری به دور حفره شروع به چرخش کرده و به این ترتیب شکل یک دیسک عظیم را تشکیل میدهند.
با توجه به این نکته که لایههای داخلیتر دیسک سریعتر از لایههای خارجی میچرخند، در اثر اصطکاک لایههای مختلف دیسک گرم شده و شروع به تابش اشعه ایکس میکنند. به این دیسک ، دیسک تجمعی گفته میشود. این حالت برای اولین بار در لا وارد شده باشیدستاره دوتایی (دجاجه۱-x) مشاهده شده است. احتمالا قطر خود حفره سیاه (قطر افق حادثه) ۳۰ کیلومتر است و برای تمامی ستاره دوتایی سیاهچاله ساختمان به همین شکل است:d
از سایت آکادمیک
خــــــــــودنویس
-
میم نوشت،داستان یه کنکوری:
من آن کنکوری خسته پر از تشویش میباشم
پر از تشویش آینده ز بد لبریز میباشم
من آن کنکوری خسته ز جانبازی زسهمیه ام
که از تیر تقلب هم، پی خاک ریز می باشم
من آن کنکوری خسته ز نصب وانتصاباتم
که بهرِ رای مجلس من هدف یکریز میباشم
من آن کنکوری خسته ز هر منشی ز هر مرکز
به جای فکر در درسم پی واریز میباشم
من آن کنکوری خسته زِ فرمول نباتاتم
که خود نشناسم و اما پیِ گشنیز میباشم
من آن کنکوری خسته پر از افسردگی هستم
که با کوچکترین حرفی شده سرریز میباشم
من آن کنکوری خسته ز حرف مردمم هستم
که پی سر پناه رفته به پشت میز میباشم
من آن کنکوری خسته ز چشمان پر از شرمم
که در فکر عیزیزانم شده هرچیز میباشم
من آن کنکوری خسته ام که صد ها دردِ دل دارد
ولی صد حیف کینک من ز بد لبریز میباشم
من آن فرزند ایرانم که تنها جرم او این است
برای عده ای رستم شده چنگیز میباشم
نهایت حرف من این است بکویم سالم است "لُعبَت"
که فردا گر نبودم من نه که هرچیز میباشم
پ،ن:خیلی حرف برای گفتن هس،ولی فرصت نی...اما خب امیدوارم همینا رو هم یه نفر بشنوه،شما هم ازش لذت ببرید
لُعبَت -
-
آیا میشود چشم بست
به هر چه قلبت را در دست میگرد و با آن بازی می کند گویی اولین بازیچه ی خود را پیدا کرده؟!
می شود خط کشید بر آنچه تو می پذیری و دیگری راهی جز نپذیرفتن به تو نمی دهد؟
درست است بیا بگوییم راهی نیست جز پذیرفتن جز ماندن جز بودن!
اما وقتی می پذیری شکسته می شوی برشی از روحت خود را گم کرده،پس نقطه ای تیز و برنده پیدا می کند تا بخش نا آرام تو را آرام کند راهی نیست جز برگشتن به خود تو
و آری دوباره می شکنی اما تفاوتی وجود دارد
زخمی عمیق ایجاد شده است! -
نامت را می نویسم
می شود شکوه زرین نوشته هایم
بودنت
شنیدنت
دیدنت
حس کردنت
دلیلی است بر بودنم...
باش تا پر نکشد فرشته ای که تازه حس کرده می تواند از سیاهی دور شود... بمان تا بدانم این من نیستم که با آمدنش باید رفت،باید ترد شد!
در نهایت باید یاد گرفت که اگر تو نباشی همه چیز زیبا تر است!
چون با موجودیت تو دیگران و حتی خودت نیز به نبودن محکوم می شوید!
راز این گفته ها چه می تواند باشد
تا مرحمی شود بر نبودن های مکرر؟! -
مدت هاست!
معتقدم...
معتقد به ناپایداری دوستی ها...
معتقد به ماندن در گرو منفعت ها...
مدت هاست!
در توجیه روح و قلب خود دوستی بر باد رفته را انکار می کنم....
آنان که آگه به دوستی ما بودند این انکار را به سخره میگیرند!!!
بر نخواهی گشت!
می دانم....
یادت مکدر می کند این حقیرِ بی ارزش را!
از یاد برو...
از یاد بر باد سفر کن...
هرگز از تو سخن نخواهم گفت...
هرگز فراموش نخواهی شد...
خاطرات هک شده بر روانم
شاید با مرگ پاک شوند...
اما...
مادامی که جان در بدن دارم
فراموش نخواهم کرد
تو را!
خاطراتت را!
یادت را!
حامی گری ات را!
فراموش نخواهم کرد...
هرگز قادر به به خاک سپردن یادت در ذهنم نبوده ام....
باشد عبرت...
باشد عبرت برای احساس
که سرکوب کرد منطق را
باشد عبرت برای قلبی که پیوسته در تلاش برای قتل عقل بود
من هرگز نمی توانم منکر شوم
کتمان کنم...
پنهان کنم....
و وانمود کنم تمام شده ای!
از تو میگویم!
من شکیبایی را پیشه کرده ام....
در مقابل جور تو!
تا کجا خواهی رفت؟پ.ن: متن نوشته ی خودم نیست و برای کس دیگه است من فقط مسئول گذاشتنش بودم:)
-
تنها تحرک داشت...
و کمی برای توان داشتن به غذا لب میزد...
خواستار مرگ نبود!
اما طمع جاودانگی هم در او مرده بود...
شاید بشود گفت مرگ و زندگی برایش اهمیتی نداشت...
منطق را نقاب کرده بود بر ظاهرش !
اما احساس بر روحش غلبه داشت...
گاهی در وانمود کردن متبحر و گاهی مردود بود...
دلش می خواست بی عاطفه باشد بی مهر جلوه کند
اما نمی توانست!
روحش برخلاف ظاهرش که همیشه سعی میکرد شاداب نشانش دهد، خسته بود،پیر و فرتوت و فرسوده بود...
بی حوصلگی در نگاهش موج میزد!
دائما در تکاپو بود و پیکار با خودش...
شاید برای اصلاح خودش...
شاید هم برای قبولاندن آنچه برخلاف میلش بود...
هر کس که او را می دید به غرق شدنش در دریای دوگانگی و بلاتکلیفی اقرار می کرد...
اون دوگانگی و بیگانگی با خود را سخت تحمل می کرد...
به وضوح میشد حس کرد، نیرویی که او را متحمل میساخت...
با اینکه در پندارش نهادینه شده بود خدا از او روی گردانده اما همچنان
معتقد بود که آن نیرو خداست.... -
DESTROY -
سلام....
این روز ها نبودنت بیشتر از هر چیزی حس میشود
هر کجا چشم میچرخانم
جای خالی ات هست...
مگر چگونه بودی...
که با نبودنت دنیایم اینگونه خالیست
انگار بعد از رفتنت سیاهچاله ای در دنیایم بوجود آمد...
و همه چیز در ان سقوط کرده...
عزیزِ جان کجایی..؟!
از کجا بجویم رد و نشانی از تو
کجا بیابم تُ را
دل را به کدام نشانی خوش کنم برای یافتنت
کجا سفر کردی ای نور چشمانم
آیا راه بازگشتی هست؟!
دل، تنگُ بی قرارِ نگاهت است
میشود بازگردی ب این حوالی؟!
تو رو چگونه بیایم؟!
سهم من کمی بیشتر از این تنهایی بود
دلت می آید جانم؟!
بار دگر میشود صدایت را بشنوم؟!
میشود در نگاهت گم شوم ؟!
میشود رُخ زیبای چون ماهت را ببینم؟!
غم نشسته بر دل را نمیبینی؟!
برای پاک کردن این غم قدمی بر نمیداری؟!
اشک روان شده از چشمانم چه؟!
آنها نیز دلِ سَنگ شده ات را نرم نمیکند؟!
چگونه بیابم تو را...
بقول آقای ابتهاج :
عزیزِ هم زبان؛ تودر کدام کهکشان نشستهای؟!
از کجا جست و جو را آغاز کنم...
به کدام سمت و سو بیایم..؟!
میشود نشانی بفرستی؟!
این روزا زیادی نبودنت حس میشود
میشود جای خالی ات را خودت پر کنی؟!#بی مخاطب
-
رفتن و ترک کردن همواره کار سختی هست
اما الزاما اشتباه نیست......
گاهی بهترین کار ممکن رفتن و دل کندن است
زمانی که به جز آزار و اذیت برای دوست داران خود کاری انجام نمیدهیم اگر ترکشان کنیم قطعا بهترین کار ممکن را چه برای خود و چه آنها انجام دادهایم....
دیر به این نتیجه رسیدم اما چه کنم که همواره از دنیا و پندهایش عقب بوده ام
عقب بودن از جهانی عقب مانده هم خودش دنیاییست
اما بالاخره دل کندم....
سخت و جان کاه بود اما شدنی
و حالا دارای آرامشی به وسعت شب هستم
شبی سیاه و بی انتها.....
در چهار راه تنهایی خود ایستادهام و به نوای دلم گوش جان سپردهام
حالا بیش از پیش خودم هستم
آن خودمی که کمتر کسی از من دیده است یا بهتر است بگویم هیچ کس ندیده است
گویی پروانه ای هستم که بسیار دیر و دور از پیله خود بیرون آمده است
ناسپاسی نمی کنم همین که در نهایت پروانه شدم کافیست
اما ای کاش زودتر از اینها راه و رسم پروانگی را میآموختم
ره دلدادگی تا پای جان....
ره دیوانگی و سر به بیابان گذاشتن تا مجنون شدن....
لیک همین که در طول زندگی ام توانستم پروازی هر چند کوتاه اما بدون ترس به سوی آرزوهایم داشته باشم سپاسگزار خالقم هستم....
اکنون آنچنان با حال پروانه خود انس گرفتهام که زین پس هر گاه بخواهم برای کسی آرزویی نیک کنم از خالق بی کرانی برای او خواستار پروانه شدن خواهم بود. -
اندر میانِ فرگیسوان باران،
شاید هم در طنین خنده هایت
یا نشسته بر نیمکت تنهایی علومج
شاید زندگی در مسیر متراژهای متین باشد،که آن را در امتدادِ تو دیدم..
عشق بازیهای عشاق در لاوگاردن از قلم نیوفتد؛
برایِ من مثل حرف های پابلو،نگاه های نرودا؛
لبخند آخر تونی استارک،
مثلِ احساس خنده های مدوام؛
احساس رقص اماواتسون و رایان کاسلینگ؛
مثل جنونِ اسپیسی؛
مثلِ موزیک موریکونه،موسقیِ هانس؛
مثل جان برای شرلوک ،فلوکی برای رگنار؛
پالرمو برای برلین، مثلِ جسی برای والتر(:
amir ahmadi
تَولدت مبارک؛دورترین نزدیک..! -
روزنه ی نور از شکافی کوچک راه خود را به داخل غمکده ی دخترک پیدا کرده بود...
نمیدانست چه شکلی است آنقدر تاریکی در دیوار های اتاق پاشیده شده بود که وجود دخترک هم پر از لکه های سیاه و گرفته در خود میسوخت
لباس هایش رنگ داشتند یا نداشتند نمی دانست...
ولی می دانست می بیند
روزنه ی نور اما رنگ لبخند نوازنده ی تار های مویش را داشت
همانقدر طلایی و روح بخش!
دستانشرا بالا برد، پروانه ی خاکستری رنگ را گرفت، بوسه ای بر بال های بی جانش نشاند.
دخترک به خواب رفته بود؛
آرام آرام چشم باز کرد
باز هم باریکه ای نور در میان سیاهی
لب هایش کش آمده، خندید،
به سرنوشت شومش و تلخی گذشت زمان به کامشاما
خودش نمی دانست او داشت به زیبایی تمام جلوه گر شکوه خود می شد و ستاره های کهکشان شب در صفی مملو از نور وجودش را تحسین می کردند
دخترک حالا در آسمان بود
در میان ستارگان
اما اکنون از وجود خود چیزی نمی دانست
نوری که حیات بخشید... -
سایه گفت:
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابیست هوا؟
یا گرفتهاست هنوز؟فهمیدم حال دل تو نیز چندان خوب نیست....
و سایه گفت:
من در این گوشه که از دنیا بیرون است...
آفتابی به سرم نیست...
از بهاران خبرم نیست...داشت دوری من از تو را در میان کلمات می گنجاند و تداعی میکرد که فرهاد مبادا تیر خستگی تو را از پای در آورد
پیش رو ...
از دور کلید گنج رهایی پیداست ......
اما میدانست که بی تابم :
آنچه میبینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر میکشم از سینه نفس
نفسم را بر میگرداندآن محنت را میگفت .....
گاه که نای ادامه دادن نداشتم:
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی میماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانیست
نفسم میگیرد......
ارغوان
سایه
محبوس شدنم را چنین بر زبان آورده :که هوا هم اینجا زندانیست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است.
شب ها که هر از گاه دلم می گرفت
احساساتم به کلماتی مبدل میشدند که تو را وصف میکردند.......و ابتهاج چنین گفت:
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی در خاطرمن
گریه میانگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد میگرید…
تو برافراشته باش ارغوانم ...........
-
Seni o kadar seviyorum ki, Hayatimin ilk ve son onceliği sensing
-
-
نامه ای از خودم برای تو
برای تویی که در میان ناخوشی ها گام برداشت
برای تویی که با دردی شیرین آشنا شد
دورم از تو
از آنچه بودم....
برگرد و به گذشته ای که گذشت نگاه کن
رویایی تیره
شکاف هایی عمیق
مسیر هایی نا آشنا
میدانم...
میدانم...
دورم از آنچه که بودم.....
اما یادت نرود
من
در انتهای این رویای تیره
در میان این شکاف های عمیق و شکستگی ها
و در پایان این مسیر های نا آشنا ایستاده ام
تا روح آشفته حالت را در آغوش بگیرم
تا بگویم برای بودنت هستم
دست های گرم من در دروازه ی خروجی این شهر طلسم شده منتظر توست.............بعد از مدت ها
ترسیمی از روحم با کم توانی کشیدن اونچه که به من میگذره....! -
من به او آموخته بودم...
مکان و زمان برایش معنایی نداشت.
به گذشته سفر میکرد.
دست های کوچک و همیشه گرم پری کوچک را میگرفت و محکم فشار میداد . گوشه لبش را میبوسید و نظاره گر سرخ شدن لپ های گندمی دختر پاییز میشد .
راهش را دراز میکرد ، هر چند دل کندن از دست های این زیبایِ غمگین سخت بود ، اما اگر همانطور که کنار هر آمدنی ، رفتنی هست . کنار هر رفتنی برگشتنی هم باشد، هیچ اشکالی ندارد.
سفرش به آتیه را آغاز کرد.
پالتو خاکستری دکتر را تنش کرد و دستش را در جیب همان پالتو درست بین انگشتان ظریف و کشیده او جا داد و با نگاه های عاشقانه اش او را تا محوطه ی پارک همراهی کرد .
چه کسی میداند ؟!
شاید انتهای همین نگاه های آتشین باز هم بازی عشق شروع شود باید منتظر بمانیم ...
ولی من فرصتی برای انتظار ندارم من مثل او نیستم که زمان و مکان برایم بی اهمیت باشد شاید در آینده ای نزدیک همین صحنه دوباره تکرار شد.
به او بگویید سفرش را ادامه دهد ....
باید به آینده ی دور تری سفر کند ؟؟شاید هم به گذشته ی خیلی دور تر از دختر پاییز !
نه!
او فراموش نکرده که صاحبش در زمان حال تنها و بی قرار است .
پس بیا به زمان من ...
شاید دلش برای معجزه ی چشم هایش تنگ شده .
بلند ، لاغر،چشم های همیشه خمار و خال بین ابرویش می تواند لب های او را از نزدیک ببیند شاید صورتی تر از همیشه ...
میتواند تا ابد در آغوش او آرام بگیرد دیگر نیازی نیست مسافرت طولانی ات را ادامه دهی.
ارامش ، همینجاست، بین دست های او ...
ولی یادت باشد تو او نیستی تو فقط زاده ی ذهن خسته و دلتنگ او هستی ..
ادامه بده من زمان کافی برای دل کندن از او را ندارم اگر مرا بیشتر از این وابسته کنی باید تا ابد قصه ی تکراری فرهاد و شیرین را بشنوی ...
کمی آن طرف تر ، از دختر کوچک پاییز ، از طبیب و از مرد قصه ی عاشقی دل کندی ... حالا ببین مقصدت کجاست.
دست هایت را روی سرش بکش یعنی میشود دوباره او را ببینیم ؟؟ ارام کنارش بنشین . مراقب باش ! او شکننده ترین جسم این اتاق است.
به چشم هایش نگاه نکن ، او حتی زود تر از تو وابسته می شود ، از همان فاصله او را در آغوش بگیر تمام جسم درد دیده اش را نوازش کن.
صدایت را شنیدم تو به او گفتی حتی بدون موهایش هم زیبا ترین معشوقه این شهر است .
فراموش کرده ای ؟ من حتی در رهگذارنی که روزی از کنار تو گذشته اند تدقیق کرده ام .
حالا هم روح این تکه ماه زمینی...
من به او عشق میورزم بدون هیچ انتظاری...
آیا رهایی در گذشتن و رفتن است؟اگر تسلیم شد چه؟جواب آدم هایی که عاشقانه دوستش داشتند چه می شود؟
کاش مبارزه میکرد نه برای زندگی بلکه برای عزیزانش
چشمانش آنقدر زیبا بودند که در همان چند لحظه ای که پیش او بودم دلی از عزای نور خورشید در آوردم تکه ای ماه بود که در اقیانوس سیاهی چشمانش زندگی میکرد و نور خورشید را بازتاب میکرد.
دیگر درباره ی او نگو بگذار همان تکه ماه زیبای زمین من بماند.
او قوی ترین ادم قصه ی من است اگر دنیای کنونی ِمرا ترک کند ، بعد از او چه کسی را بخاطر شجاعتش ستایش کنم؟
حرف بزن ماه من صدای تو زیباست ، بخند که چشم هایت میدرخشند و زندگی کن چون زمین به ماهی برای روشنایی شب هایش نیاز دارد . -
این پست پاک شده!
-
بارون شروع به باریدن کرد. اولش قطره های ریز فقط زمین رو خیس کرد بند اومد ولی خب این شاید ترکیدن بغض ابرها بوده که بعدش با قدرت بیشتری شروع به گریه کردند.
یه جایی نوشته بود شجاع ترین با جسارت ترین موجود ابرها هستند، که میتونند خیلی راحت دلتنگی هاشونو ببارن و خودشونو حسابی خالی کنند
گریه کردن یه نعمته ! بارون یه نعمته !
ولی خب خیلی وقتا خیلی از آدما مورد اول رو ندارن و تمام بد حالیها و دلتنگیهاشونو میریزن تو وجود خودشون یا مینویسن یا مینوازن یا اینکه برای بقیه درد و دل میکنند
دلتگیهایی که ازشون حرف میزنم جنبهش با همه دلتنگیها فرق داره ! حالا چرا؟
چون این دلتنگی نسبت به (خود) هستش
واسه خودت دلت تنگ میشه...
واسه تموم وقتایی که بقیه رو به خودی ترجیح دادی
واسه اینکه تو مشکلات به جا اینکه حمایت کننده خودت باشی خود تو سرزنش کردی
و این دلتنگی از جنس عذاب وجدانه ، عذاب وجدانی که نسبت به خودت داری، خودت به خودت ظلم کردی و حالا این وسط شاکی خودتی، قاضی خودتی و متهم هم خودتی و این سخت ترین و نفس گیر ترین دادگاه دنیاست
این دلتنگی رو خیلی از آدما تجربه میکنن
یه روز به خودت میایی میبینی تو راه و مسیر زندگی تنهایی، و ترجیح میدی با خودت رفیق بشی و خودتو دوست داشته باشی تا بتونی راحتتر ادامه بدی واسه همین بر میگردی عقب و خود تو بغل میگیری و به خودت قول میدی که دیگه تنهاش نذاری
واسه همین شایع تو آهنگ اینجانب میگه:
«تو فکر میکنی کن موند؟
اون روزا که فقط خودم پیش خودم میموند
خودم برا خودم شعرهاشو بلند میشوند
خودم برا خودم نیر و کمکی بود.»
یا مثلا بردیا تو آهنگ بیرحم بعد تموم درد و دل هاش میگه:
«اصن هر چي گفتم حرف حق بود
مهم نی که اینا منو کرده منفور
هر جا که پشتم خالی تر میشد
همش من فقط به فکر (من) بود»همه این شعرها و آهنگها و کلا زندگی میخواد به ما بفهمونه که اول باید بتونی خودتو دوست داشته باشی تا بعدش برات امکان پذیر باشه که بقیه رو دوست داشته باشی!
یکی از معلم هامون میگفت که خدا به انسان زندگی داده و یه سری اسباب و وسایلی رو براش فراهم کرده تا بتونه اول خودشو بشناسه و دوست داشته باشه و بعدش خدا رو بتونه بشناسه...
اول از همه باید برای خودت ارزش قائل باشی!
باید بتونی با کارایی که انجام میدی به خودت ثابت کنی که به خودت متعهدی!
اول باید به خودت متعهد باشی تا بتونی به کسی دیگه هم متعهد باشی و متعهد بمونی!
در درجه اول باید نسبت به خودت مسئولیت پذیر باشی!
و اینکه بتونی حال خودتو خوب کنی خیلی خوبه...
حالا بعضی وقتها بارون و هندزفری هم کمکت میکنن مثل امشب...
.
.
.
.
.
.
همیشه سعی کن جوری زندگی کنی که نسبت به خودت عذاب وجدان نداشته باشی و کاری نکنی که نتونی خودتو ببخشی -
سکوت
سکوت
خیلیییی خاصه
همه چیز می تونه باشهسکوت سنگينه /ارامش داره/
پر حرفه ولی صدا نداره/ اوج فهم ه یک جاها/
بغض جمع شده ای که نمی زاره حلقه اشک برق بزنه تو چشم ها/سکوت خیلیی خوبه.
ولی نه همه جا.
یک بار تحت نظر عقله یک بار دل
یک بار مرگههدوستش دارم سکوت رو.
اما چشم ها هم کاش تابع سکوت بودند.
وقتی اون بغضه بترکه سکوت دیگه به واسطه چشم ها از بین میره.
اینجاست که می گند سکوت می شکنه.نوشتن. بار سنگین سکوت رو کمی حمل می کنه
ولی تا کی رو نمی دونمhttps://forum.alaatv.com/post/3230876
نمی خواستم فقط اونجا بمونه و زمان باخودش ببرتش -
نمیدانم تا به حال دقت کردهای یا نه خالو... ولی «درد» را نمیشود غلط نوشت.
ببین یعنی «مرض» را میشود. «غرض» را. «قصه» را، «غصه» را. حتی «غم» را هم میشود غلط نوشت. ولی «درد» را فقط اویی غلط مینویسد که الفبا نداند...
و راستش، حسادت میکنم به اویی که اولین بار «درد» را «درد» خواند. فکر میکنم او با تمام وجودش فهمیده که ناف ما را با «درد» بریدهاند خالو.
۱۴٠۲/٠۹/۲٠ -