خــــــــــودنویس
-
چون گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم ...
قیصر امین پور
حال دلتون دریایی
-
از اثار هنری که از مواد بازیافتی ساخته میشه. امیدواریم این صنعت گسترش روز افزون داشته باشه
-
خدایا! ای کاش ما انسان ها ارزش حقیقی آدمیت را می شناختیم ، شاید که حسرت حیوانی همچون گرگ بودن را نمیخوردیم....
-
خلقت ادم و حوا از خاک پست بی رحمانه نیست.... آیت عشق خدا به همه مخلوقاتش است. #خدا مهربان
-
یه روز فکر کنم زمستونی تو حیاط خودمون......
نمیدونم چی تودیگ داشته میپخته -
با رویا بزرگ شدم ; خیلی آرزو ها داشتم ; نمیدانم سرآغازش از کدام خوابِ از چشم پریده ی کودکیم شروع شد؟ اول از همه میخواستم قدم بلندتر شوم تا وقتی میروم سوپری بتوانم قیافه ی فروشنده را از پشت میزش ببینم .میخواستم آرتیست شوم نه از این آرتیست های دوزاری و همواره در دسترسِ این روزها بلکه از آن آرتیست های نسل مامان و باباهایمان که سالی و قرنی یک بار مصاحبه ای میکردند و همه مشتاق شنیدن جملاتش و خریدنِ مجله ی حاوی مصاحبه اش از کیوسک های سرکوچه.بعد هم خودم را روی رد کارپت اسکار و گلدن گلوب و ونیز و کن و بفتا تصور میکردم ;میخواستم دانشمند شوم بعد هم نوبلی فیلدزی چیزی بگیرم و اسمم بیاید در کتاب بچه مدرسه ای ها و هر روز اسمم را در کیفهای سنگینشان کنار لقمه های نان و پنیر و گردو تا مدرسه حمل کنند; میخواستم نویسنده شوم و کتابی پربار بنویسم و نَقلِ کتابم نُقلِ دورهمی های جمعه شبِ خانواده های فرهیخته ی خوش ذوق شود; میخواستم بسکتبالیست شوم از همان قد بلندهایی که در WNBA بازی میکنند ; میخواستم مردی عاقل و کامل و پر فهم شیفته ام شود و برایم زیر باران اشک بریزد و من هم برایش نامه ای با کاغذی چروکیده از اشک های خشک شده بنویسم و با غم انگیزترین حالتِ قلبهایمان برای همیشه از همدیگر خداحافظی کنیم ; میخواستم آهنگساز شوم و اثری فاخر بسازم ; استاد دانشگاه شوم و به آدمهایی بدردبخور تعلیمِ علم بدهم ; میخواستم روزی در تِد راجع به حقوق زنان صحبت کنم ;میخواستم روشمند و پر سود زندگی کنم ; سرتان را بیش از این درد نیاورم میخواستم آسمان را به زمین بدوزم ...
حالا که نگاه میکنم میبینم نع ; نمیشود ; هیچکدامشان نمیشود حالا فقط یک مشتِ بزرگ پنبه میخواهم و یک شیشه الکل ; هی پنبه ها را الکلی کنم و هی اینها را از ذهنِ زندگیم پاک کنم ; شاید اینطور بشود روزهای معمولی و تکراری این روزها را کمی قابل تحمل کرد; شاید این گریز از تکرار ; جایی برایم به پایان برسد و هی مثل قطره آبِ افتاده در ظرف پر از روغن داغ ; برای روزهای شور انگیز و زیبا جلزُ وِلِز نکنم....۲۹/۴/۱۳۹۸
چند روزی بود که یه مارمولکِ خوشتیپ اومده بود تو اتاقم ( هر چی فک میکنم نمیدونم از کجا) و صبحا که حوالی ساعت هفت از خواب بیدار میشدم میدیدم وایساده( شایدم نشسته) اونطرفِ پرده و سایه ش رو از این سمتِ پرده میدیدم ; یک هفته ای بود که تو این اتاق من بودم و مادام جین ایر و روح فقیدِ خانم برونته و همین آقای خوشتیپ ; چایی ای میخوردیم ; گپی میزدیم گپی میشنُفتیم ;استثنائاٌ کسی رو در جریان این مهمونِ شریف ناخونده قرار ندادم ; تا اینکه امروز پاشدم دیدم نیستش از صبح هی دارم این بیت شعرو با خودم زمزمه میکنم
کاروانی شکر از مصر به شیراز آید
اگر آن یار سفر کرده ی ما بازآیداین عکس رو امروز نگرفتم ولی وقتی پست های این تاپیک رو نگاه میکنم میبینم بچه ها بیشتر اهلِ تصویر و عکسن تا کپشن و متن;) اینم برای اونا;)
-
وقتی با یه تست سخت سراسری رو به رو میشی
موقاری جان کارت درسته دوستت داریم!
-
وقتی با یه تست سخت سراسری رو به رو میشی
موقاری جان کارت درسته دوستت داریم!
S_Shojaei گفته است:
وقتی با یه تست سخت سراسری رو به رو میشی
موقاری جان کارت درسته دوستت داریم!
چه بازخورد بدی داشت، قصد جسارت نبود
-
تکرار یک پست قدیمی: زندگی تان مملو از شور و علاقه و شادی
-
داشتم رو یه سوال ریاضی فکر میکردم وسط فکر کردن حوصلم سر رفتپشت جزوه اینو کشیدم الانم دوباره دارم فکر میکنم
-
اگر لخت بودن نشانه تمدن در قرن ۲۱ باشد، حتما حتما حیوانات از ما متمدن تر خواهند بود...#جاهلیت به سبک جدید
-
%(#d60064)[دوستم داشته باش؛]
%(#e81778)[از رفتن بمان ،]
%(#f5348e)[دستت را به من بده،]
%(#ff4fa1)[که در امتدادِ دستانت]
%(#fc6aae)[بندریست برای آرامش. . .]
%(#ff82bc)[نزار قبانی]
این آهنگم داره تو فولکس پخش میشه️
دان کنین
سوار شید ببرمتون بندر
پ ن: این خیابون قشنگ نبود زیادبه خاطر خلوتی همونجا گرفتم عکسو
خیابونای دیگه مد نظرم بود ولی پاهام یاری نمیکرد برم.
عکس کاملا بی هنریه. به نیت نقاشیش ببنین.
فقط میخوام ببرمتون بندرعباسبپرین بالا
(میخواستم تودلی بذارم، زدم دیدم قُــلـــفه)