Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. خــــــــــودنویس
روز آخر ❤️
_
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
م
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
م
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
م
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
م
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
م
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
J
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

خــــــــــودنویس

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
1.7k دیدگاه‌ها 248 کاربران 79.3k بازدیدها 213 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • پایانپ آفلاین
    پایانپ آفلاین
    پایان
    اخراج شده
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #690

    +صدای خنده و شادی تمام سالن را پر کرده بود،مجری از کمدین معروف دعوت کرد،هنور نیامده فقط با طرز راه رفتنش سالن از خنده تا حد انفجار پیش رفت،خنده ها دلی هم بودند،از شوق با هرکی که وارد میشد سلفی میگرفتند،جشن بزرگی بود:جشن فارغ التحصیلان دانشجویان پزشکی دانشگاه شهید بهشتی....
    همه چی متفاوت شده بود،حتی باد خنک کلرگازی سالن،انگار خستگی چندساله را از تنش به کل بیرون میکرد
    ناخوداگاه لبخند میزد،نقشه هایی هم میریخت که هماهنگ کند با دوستانش به دوچرخه سواری کنار کوه بروند،دوچرخه سواری در غروب پنجشنبه حال و هوایی دیگر دارد:)

    • سرظهر شهر پر از دود شده بود،انگار حتی افتاب هم با خشم می تابید،
      پنجشنبه روز بدی بود،تا شنبه باید منتظر می ماند،تا باز دنبال کارهای اداری برود
      از خیلی وقت پیش دنبال این وام بود که یک تاکسی را بخرد،ضامن میخواست،نداشت،نمی دادند

    +عجب غروب خنکی شده نه بچه ها؟!
    عاقا،پنج تا آب هویج بستنی بده به این پنج دوچرخه سوار خسته
    انقدر شاد بودند که با ساده ترین جملات هم از خنده غش میکردند...

    • عاقا چقدر گرون میدی،یه فلافل و نوشابه س همش ها!!!
      پولت فقط فلافت رو میکنه،بگیر برو کم سرو صدا هم کن...
      اتوبوس زرد و کهنه ی خط سروصدایش از دور میامد!عجب دودی میکرد،درحالیکه گاز به فلافل میزد،با سرعت هرچه تمام میدوید
      جای برای نشستن نبود،باید سرپا میماند،ترافیک سنگینی بود...

    +ابهویج بستنی اش را که میخورد،به گوشی اش نگاهی می اندازد:
    سلام خوبی حمید،راستی امشب مهمون مایید
    از طرف عشقت

    • آخرین لقمه ی فلافل را دهن که می برد،اتوبوس ترمز میکند،آن لقمه هم می افتد!
      خم میشود بردارد،گوشی زنگ میخورد،بر میدارد،صدایی عصبانی و بلند
      الو حمید عاقا ببین،دیگ جایی واسه سازش نداشتی،فرصتت هم تموم شد خودت بهتر میدونی،سه ساله دخترمو نامزد کردی اما هنوز نتونستی حتی...

    ناگهان با صدایی از خواب پا می شود:
    حمید ساعت6 شده،گفتی بیدارم کنید درس دارم.......

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    18
    • پایانپ آفلاین
      پایانپ آفلاین
      پایان
      اخراج شده
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط پایان انجام شده
      #691

      IMG_20191101_172533.jpg
      زوم کنید،چقدر کوچیکه

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      15
      • reza.aR آفلاین
        reza.aR آفلاین
        reza.a
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط reza.a انجام شده
        #692

        چون ز پروای تو پروانه شوم
        جانِ جانان ،به درَت یک شبه جانانه شوم
        چون نوازی نای از گِرد وجود
        گِرد بر گِرد تو چون شمع به پروانه شوم
        گر خرابی ز خراباتی این خانه شوم
        از شرابِ نابِ عرفانِ تو چون عارف فرزانه شوم
        #خودنویس

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        13
        • پایانپ آفلاین
          پایانپ آفلاین
          پایان
          اخراج شده
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #693

          سری ک زیر برفه،شاید اول سفیدی و روشنایی ببینه،ولی اون آخرین رنگیه که می بینه.....

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          9
          • پایانپ آفلاین
            پایانپ آفلاین
            پایان
            اخراج شده
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط پایان انجام شده
            #694

            +ب چی فکر میکنی؟

            • 100سال دیگه....1000سال دیگ

            +خب چی میبینی؟

            • اجزام ک توی تمام دنیا پخش شده.توی بدن هزاران نفر.....
              ب این فکر کردی که الان جسم تو رو چند نفر تشکیل داده؟
              اتم های بدن تو روزی توی بدن یکی دیگ بودن..
              جسم تورو
              شاید یک میلیون نفر شایدم بیشتر.....تشکیل داده
            1 پاسخ آخرین پاسخ
            17
            • sandiiiiS آفلاین
              sandiiiiS آفلاین
              sandiiii
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #695

              IMG-20191112-WA0023.jpg

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              14
              • پایانپ آفلاین
                پایانپ آفلاین
                پایان
                اخراج شده
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط پایان انجام شده
                #696

                زد همه ی عکس های هفت هشت سال اخیر توی کامپیوتر،پیامک های چندساله توی گوشی،فیلم های سی دی،خاطرات دفتر، همه رو باهم ،دلیت کرد،ریمو کرد،شکست،سوزوند.....
                این فقط ی معنی داشت:
                ب نقطه ای رسید ک توی هشت سال اخیر نرسیده بود...

                گفت:وقتی ی دفعه میزنی ی گذشته رو پاک میکنی،دلت میلرزه ک دفعه ی بعد ی دفعه پاک کنی تمومهِ......!

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                10
                • RosaR آفلاین
                  RosaR آفلاین
                  Rosa
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #697
                  این پست پاک شده!
                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  0
                  • sandiiiiS آفلاین
                    sandiiiiS آفلاین
                    sandiiii
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط sandiiii انجام شده
                    #698

                    آدم های خ‍ــسته، بیچاره ترین آدم ها هستند
                    آنها ن‍ــه جای ماندن دارند و ن‍ــه راهی برای رفتن
                    آن‍ــها هیچ نمی خواهند..
                    جز یک گوش‍ــه برای پناه گرفتن
                    در دورترین نقطه ی این کره ی خاک‍‍ـی..
                    ح‍ــال آنها را هیچ چیز خوب نمی کند
                    جز سک‍ــوت..
                    آری من هم یکی از خسته های زمانه ام..
                    دیگر "غروب خ‍ــورشید" حالم را دگرگون نمی سازد..
                    دیگر "مــاهم" به من نگاهی نمی اندازد..
                    حتی دریغ از چشمکی از "ستــاره ها"..
                    آری ،
                    به گونه ای خست‍ــه ام
                    که حتی شامل‍ــو خواندن هم تاثیری در من ندارد..
                    چون نه شامل‍ــو حرفم را می فهمد و نه حتی ف‍ـروغ..
                    حال مرا آن شاعر گمن‍ــامی شرح داد
                    آنگون‍ـه که گفت:
                    او گفت: درون قلبت چیست؟
                    من گفتم: غم و رنج
                    و او گفت: "بگذار همانگونه بماند، زخم همان جایی ست که نور واردت میشود"

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    9
                    • shiimmaS آفلاین
                      shiimmaS آفلاین
                      shiimma
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #699

                      IMG_20190312_181818.jpg

                      مراقب عروسکایِ زندگیمون باشیم...
                      📸 :خودوم

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      7
                      • Dr.agonD آفلاین
                        Dr.agonD آفلاین
                        Dr.agon
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #700

                        1573898373835-1516582818.jpg
                        استارت یه کار جدید واسه ی ادم دوست داشتنی 😍😎
                        پ ن : دلم واسه فروم تنگ شده بود:)

                        ن ب قشنگی حرفا خودم،ن ب زشتی قضاوت شما،معمولی تر از معمولی=)

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        6
                        • Dr.agonD آفلاین
                          Dr.agonD آفلاین
                          Dr.agon
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Dr.agon انجام شده
                          #701

                          نه من ان عاقلم که بینی ‌ ‌ ‌ / نه تو ان دیوانه ک خواهم

                          ن ب قشنگی حرفا خودم،ن ب زشتی قضاوت شما،معمولی تر از معمولی=)

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          6
                          • ب باهآر

                            IMG_20190427_134957.jpg

                            با تو حیات و زندگی
                            بی‌تو فنا و مُردنا . . .

                            💛%(#ffc800)[مولانا]

                            آلا سآ آفلاین
                            آلا سآ آفلاین
                            آلا س
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #702
                            این پست پاک شده!
                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            0
                            • A آفلاین
                              A آفلاین
                              Acola
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Acola انجام شده
                              #703

                              ۲۰۱۹۱۱۱۶_۲۰۴۸۱۱.jpg

                              ❤🦋آلا🦋❤

                              #اینم ی خودنویس با برف؛)
                              ۹۸/۸/۲۵
                              #اولین برف🌨اردبیل🏔🏠

                              Never let your loneliness
                              !drive you back to toxic people

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              15
                              • مداد رنگیم آفلاین
                                مداد رنگیم آفلاین
                                مداد رنگی
                                دانش آموزان آلاء
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #704

                                ۲۰۱۹۱۱۱۶_۱۴۲۸۲۳.jpg

                                جعبه خودکار جیگیلیم که فرت فرت بهش نقاشیامو میچسبونم 🎃🙆‍♀️❤

                                گر زندگی همین است من میرم بخابم ^_^

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                14
                                • مداد رنگیم آفلاین
                                  مداد رنگیم آفلاین
                                  مداد رنگی
                                  دانش آموزان آلاء
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #705

                                  روز اولی که دیدمت اندازه بند انگشت بودی یه بچه ی موشولو🌱 خیلی ضعیف و خسته بودی و همه میگفتن امیدی بهت نیس و دیگه رشد نمیکنی بهتره بیخیالت بشم اما من دوست داشتم ❤نتونستم ،منتظرت بودم رشد کنی پا ب پات برای زنده موندنت موندم و باهم تلاش کردیم خوش حالم حالا انقد بزرگ شدی که بچه های موشولو توهم دیدم
                                  مرسی که هستی 🍀
                                  مرسی که انقد قویی 🍃
                                  جنگیدن و زنده موندنو از تو یاد گرفتم 🌿

                                  پ.ن: این بچه موشولومه که بزرگ شده اون ریز میزه هام که کنار مادرشونن نوه های موشولومه👶 ...
                                  بعله مادر بزرگ شدیم رفت👵😎😂

                                  #گیاهان_هم_زنده اند

                                  طبیعت_را_دوست_بداریم

                                  ۲۰۱۹۱۱۱۶_۲۳۲۰۰۵.jpg

                                  گر زندگی همین است من میرم بخابم ^_^

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  15
                                  • M آفلاین
                                    M آفلاین
                                    ms96sad96
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط ms96sad96 انجام شده
                                    #706

                                    وقتی صبح پا میشی و مامانت میگه امروز برات صبحونه درست نمیکنم تا خودت یاد بگیری صبحونه درست کنی و توهم بری بیرون رستوران بسته باشه کافه ها بسته باشه برگردی و از سر اجبار و گرسنگی اینو بخوری 👇
                                    20191117_085844.jpg
                                    😭😭😭😭😭😭😭😭😭
                                    خدایی دلم برا خودم سوخت با این دستپختم یه املت بلد نیستم درست حسابی درست کنم 😂😂😂😂

                                    خداوند هیچ پسری رو اینجوری مجازات نکنه 🙏🙏😆😆😆😆😆

                                    روزگار استاد بی وفایی هاست
                                    حواست باشه
                                    شاگرد روزگار نشوی
                                    👍

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    18
                                    • خانومخ آفلاین
                                      خانومخ آفلاین
                                      خانوم
                                      فارغ التحصیلان آلاء
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #707

                                      500x613_1566040315361938.jpg

                                      به خودم که نگاه میکنم افسوس میخورم...
                                      من کی تا حالا اینطور بودم؟
                                      انقدر خسته که ساعت ها بی حرکت توی رخت خوابم بمونم و تکون نخورم..
                                      چ جوری خستگی بهم غلبه کرده که از جا بلند شدن برام حکم فتح کردن اورست رو داره؟!

                                      به خودم نگاه میکنم تو آینه.. گودی چشمام عمیق تر شده..
                                      دستمو میبرم لای موهام و تعداد موهایی که هرروز میریزن هم بیشتر شدن..
                                      انگار هرچیزی میخواد منو ترک کنه..
                                      موهام..
                                      خنده هام..
                                      گریه هام..
                                      حال خوب و بد..
                                      چند بار این پاراگراف رو خوندم و نفهمیدم؟!
                                      چرا این سردرد تموم نمیشه؟
                                      اخرش اون امپولو میزنم..
                                      چرا دارم میشم ی جسم بی جون؟!
                                      اون ادم سابق رو کجای صفحه های زندگیم گم کردم؟!

                                      هوف سردرد
                                      سردرد..
                                      بسه(:

                                      ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      18
                                      • پایانپ آفلاین
                                        پایانپ آفلاین
                                        پایان
                                        اخراج شده
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #708

                                        چنان،حسِ گرم و شادِ دختر بچه ای تازه به پا افتاده،
                                        که تمام وجودش پدرش است،
                                        می دود،
                                        که افتادن او در اغوش پدر باشد،

                                        اما

                                        به چشمان سرد و خشک پدر،ک مشغول به درون کشیدنه دود است ،بر میخورد،و میخورد زمین،در کنار او،از پشت دست پدر ک او را دور میکند....

                                        و باز از زمین بعد ازچندثانیه مات و مبهوت بودن
                                        باز میگیرد از سر
                                        نگاه های منتظر و از محبت ب پدر...

                                        و اما جوابی ک نیست...

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        17
                                        • خانومخ آفلاین
                                          خانومخ آفلاین
                                          خانوم
                                          فارغ التحصیلان آلاء
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #709

                                          247722_339.jpg

                                          برای جوان اول آسایشگاه ها

                                          سلام رفیق(:
                                          سلام ای بهترین دوستم
                                          مارو یادته؟
                                          ماهمونیم همونا که میومدیم میگفتیم مهمون نمیخای سر مرگی دلمون گرفته ‌؟
                                          یادته ی چایی می ریختی میزاشتی جلومون
                                          میگفتی بابا کجا‌ش دل‌گیره؟
                                          یادته حبیب؟ گردن افراشته از این ور تا ور حیاط
                                          رفتیم به مدیریت عجیبه گفتیم عزیزم میشه عوض شی؟
                                          مدیریت عجیب عوض نشد پس چرا تو چرا عوض شدی رفیق؟
                                          همین وقتا بود جون تو رادیو رو روشن کردم صداتو قاب کردم گذاشتم بالای طاقچه
                                          یادته؟
                                          یادت رفته از بس دیگ نبودی(:
                                          یادته دلبر لاک قرمز زده بود بافتنی خوشگل
                                          فرستادیش بره حموم بعد بهم گفتی دلبر بی حموم هم خوبه ها ولی میترسم زیر آب بید بید بزنه
                                          منم تو دلم خندیدم و گفتم خیلی خری!
                                          یادته باهم علامت گذاشتیم رو خط موزائیک ها دلبر رد میشد دلمون مالش میرفت؟
                                          با توام حبیب جوربندی حواست هست نذری آوردی
                                          28 صفر از همون پلاستیکی ها پشت در تق تق
                                          گفتم آدم باش ها..!
                                          بعد کِشیدی کُشیدی خندیدی گفتی اخرش حمال میشی!
                                          یادته اون شب ها تو گرما و سرما پشت خط موزائیک ها قمر ها عقرب ها دوتا سیگار ی کبریتا
                                          راه رفتن رو ریل سر می‌خوردیم میخندیدیم
                                          میگفتی تو دوستمی برای تو هم میموندم
                                          دوستت بودم حبیب؟
                                          حبیب داماد موفرفری هنوز بو خاک میده
                                          یادته دلبر رفت لاکاش رو پاک کرد جرمون گرفت؟
                                          یادته دو تا پر نارنجی میزاشتم کف دستت میگفتم رها کن این حرفارو
                                          یادته هرچی گفتی راست بود؟
                                          یادته همه رفتن جمشید نرفت؟ آخه جمشید دیوونه بود
                                          کی دیوونه میخواست حبیب؟
                                          مدیریت عجیبه سهمیه موزشو گذاشت پشت در دلبر رفت براش ناز کرد بیرون نیومد نشست خیره موند به روبه رو عین پاییز هرسال
                                          حبیب از روت خجالت می‌کشم
                                          ببین لاغر شدم روم نمیشه برم بیرون
                                          زشت شدم تنها شدم اخه تو رفتی
                                          دیگ نگفتم بهت اینا رو..
                                          ولی اومدی از تاریکی بیرون انصافانه اس؟
                                          زدی باورامونو پوکوندی انصافانه اس؟
                                          ای بهترین دوستم دیگه با صدات اروم نمیشم انصافانه اس؟
                                          ای جوان اول آسایشگاه ها گفتم نشکن انصافانس؟
                                          ولی حبیب تا صدات هست دنیا هنوز خوشگلی هاشو داره
                                          مهم نیس چقدر عوض شدی تو هنوز جوان اول آسایشگاهی
                                          جمشید باس ببخشی تو رو هم خیلی اذیت کردیم
                                          ولی دیدی همینه آبرو؟
                                          حبیب همه با صدات کنار اومدن ماچرا اینجوری نیستیم(:؟!
                                          حبیب
                                          دیدی ی آغوش تو مونده بود که دريغا دود شد
                                          باید بری رفیق
                                          برو تو ی شب برفی
                                          همه آلودگیست این ایام(:

                                          ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          15
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 3
                                          • 4
                                          • 5
                                          • 83
                                          • 84
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع