هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
-
-
negaarin
=خانوم شما بامن چیکاری داری؟ هان
همش میگی اون لباس شوییه
عاشقم شدی عایا؟
واهیییییی
من نیز:
-
مشت میشم روی کلاویه
این پیانو که دیگه ناکوکه
خشک میشم ولی نمیمیرم
مثل دریاچه ی ارومیه
مثل حرفی که صد دفعه خط خورد
مثل برگی که سبز موند و مُرد
دل خنک میکنم تو میدون
با فحش دادن به عکس رو بیلبورد
روی فرش سرنگ میرقصم
با جوونای مُرده زیرِ پُل
حال و روزم مثِ سگِ هاره
که فقط پارس هاشو میشماره
زخم دستاشو گاز میگیره
جیغ ترمز رو آرزو داره
من یه مَردم تو گوشه ی تابلو
با دوتا چشم باز مونده به تو
که داری ضجه میزنی دائم
نعشٍ معصومِ آرزوهاتو
حال و روزم مثِ همون مَرده
که زمین خورده روی اون پرده
با یه شمشیرِ مُرده تو دستش
میگه از راه برنمیگرده
#سگ_هار -
مشت میشم روی کلاویه
این پیانو که دیگه ناکوکه
خشک میشم ولی نمیمیرم
مثل دریاچه ی ارومیه
مثل حرفی که صد دفعه خط خورد
مثل برگی که سبز موند و مُرد
دل خنک میکنم تو میدون
با فحش دادن به عکس رو بیلبورد
روی فرش سرنگ میرقصم
با جوونای مُرده زیرِ پُل
حال و روزم مثِ سگِ هاره
که فقط پارس هاشو میشماره
زخم دستاشو گاز میگیره
جیغ ترمز رو آرزو داره
من یه مَردم تو گوشه ی تابلو
با دوتا چشم باز مونده به تو
که داری ضجه میزنی دائم
نعشٍ معصومِ آرزوهاتو
حال و روزم مثِ همون مَرده
که زمین خورده روی اون پرده
با یه شمشیرِ مُرده تو دستش
میگه از راه برنمیگرده
#سگ_هار@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
جیغ ترمز رو آرزو داره
من یه مَردم تو گوشه ی تابلو
با دوتا چشم باز مونده به تو
که داری ضجه میزنی دائم
نعشٍ معصومِ آرزوهاتو
حال و روزم مثِ همون مَرده
که زمین خورده روی اون پرده
با یه شمشیرِ مُرده تو دستش
میگه از راه برنمیگرده
#سگ_هارعجب تخلصی
سگ هار -
@نوشابه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
جیغ ترمز رو آرزو داره
من یه مَردم تو گوشه ی تابلو
با دوتا چشم باز مونده به تو
که داری ضجه میزنی دائم
نعشٍ معصومِ آرزوهاتو
حال و روزم مثِ همون مَرده
که زمین خورده روی اون پرده
با یه شمشیرِ مُرده تو دستش
میگه از راه برنمیگرده
#سگ_هارعجب تخلصی
سگ هار -
2014-16 ژوئن:جیم استوارت
جیم روی صندلی نشسته بود و داشت به بیرون از حیاط نگاه میکرد به نظر روز خوبی می آمد .لیوان قهوه را برداشت .یادش نمی آمد برای خودش قهوه گذاشته باشد ولی اهمیتی نداد و تمام یک فنجان قهوه را با یک نفس تمام کرد
-{جیممم،چطوری اون همه قهوه داغ رو یه دفعه خوردی؟}
جیم از ترس تمام بدنش یخ زد و موهایش سیخ شد وحشت عجیبی تمام بدنش را فرا گرفت صدای یک زن بود به عقب برگشت تا ببیند او کیست ولی به محض برگشتن گلوله ای به مغز زن خورد و او را در دم کشت وحشت جیم چند برابر شده بود
-{بابا .....} به پشت سرش نگاهی انداخت ولی باز هم به محض نگاه کردن به سمت صدا دختر بچه ای که این کلمه را گفته بود گلوله ای به سرش اصابت کرد و مرد جیم احساس عجیبی داشت احساس منزوج از وحشت و تعجب و سر در گمی.هوا ابری شد و باد داشت پنجره ها را به هم میکوبید .چه کسی آن زن و بچه را کشت؟آنها که بودند؟چرا بچه مرا بابا صدا کرد؟ذهنش داشت از سوال بمباران میشد که یک دفعه دستی بر روی شانه هاش زد ترس و وحشت جیم غیر قابل تصور بود زن مرده با همان مغز متلاشی شده زنده شده بود _{جیم تو ما رو کشتی؟تو مارو کشتی!!}جیم ناگهان به دستش نگاهی کرد و کلتی را توی دستش دید.در همین حال دختر بچه نیز بیدار شد و جیغ زنان گفت:{بابا چرا ما رو کشتی }جیم داشت از ترس میلرزید و چشمانش را بست و ناگهان از خواب پاشد.
-بخشی از داستان کینه-خودم
(نمیدونم چرا وقتی شب داشتم این بخشو باز نویسی میکردم از شدت ترس نتونستم ادامه بدم شاید عجیب باشه ولی وقتی تو بحر قصه رفتم اونم ساعت 1 شب خیلی ترسناک بود) -
مشت میشم روی کلاویه
این پیانو که دیگه ناکوکه
خشک میشم ولی نمیمیرم
مثل دریاچه ی ارومیه
مثل حرفی که صد دفعه خط خورد
مثل برگی که سبز موند و مُرد
دل خنک میکنم تو میدون
با فحش دادن به عکس رو بیلبورد
روی فرش سرنگ میرقصم
با جوونای مُرده زیرِ پُل
حال و روزم مثِ سگِ هاره
که فقط پارس هاشو میشماره
زخم دستاشو گاز میگیره
جیغ ترمز رو آرزو داره
من یه مَردم تو گوشه ی تابلو
با دوتا چشم باز مونده به تو
که داری ضجه میزنی دائم
نعشٍ معصومِ آرزوهاتو
حال و روزم مثِ همون مَرده
که زمین خورده روی اون پرده
با یه شمشیرِ مُرده تو دستش
میگه از راه برنمیگرده
#سگ_هار