روز آخر ️

[rose77]

f r در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

rose77 علوم تربیتی ثبت نام کردم ولی کنکورم میخونم:)

اها عزیز دلم موفق باشی ان شا الله

[Acola]

rose77 مرررسی عزیز جاان
توهم ان شالله

[rose77]

شبتون خوش یاعلی
عزیزای دلم

[rose77]

یا الله

[Lili]

*گرگ عاشق آهویی شد!
تمام دندان هایش راکشید که اورانخورد؛
آهوی اورفت!
حالا او مانده و بره هایی که به اومیخندند!

این است رسم زندگانی!
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺷﺒﻴﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﻳﺸﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ؛
ﺳﺎﺩﻩ ﻟﻮﺡ ﻧﺒﺎﺵ!

ﻫﻴﭽﻜﺲ؛
ﺩﻳگرﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻴﺰﯼ ﻛﻪ ﻫﺴﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ !
ﻋﻼﻗﻪ ﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﻪ ﻫﻢ؛
ﺍﺯ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻴﺸﻮﺩ!
ﻧﻴﺎﺯﻫﺎیی ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺭﻭﺯﯼ؛
ﺁﺩﻡ ﺩﻳﮕﺮﻱ؛ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻬﺘﺮﯼﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ*

[Brilliant]

اهالی محترم آلا شب بر شما خوش

[revival]

چقدر قشنگه این الان خوندم گفتم واسه شمام بذارمش

جغد ویرانهٔ خیال خودیم
پر فشان لیک زیر بال خودیم...

بحر در جیب و خاک لیسیدن
چقدر تشنهٔ زلال خودیم

غیر ما کیست حرف ما شنود
گفت‌وگوی زبان لال خودیم

شمع آسودگی چه امکانست
تا سری هست پایمال خودیم
.
.
.

ما هم شب بخیر : )

[اکالیپتوس]

همچون حباب قاتل من در درون من
.
.
.
.
الوده ی خواب شدم
.
.
.
خیلی خستم

شایدم از خسته شدن خستم !
.
.
.
شبتون بخیر

[بنده ی خدا]

@M-an
سلام(:
این دو مورد با اینکه فعالن ولی نوتیفی واسم ارسال نمیشه
مشکل از سایته؟

[3فاطمه2]

rose77 کدام فاطی من؟؟؟؟؟؟

[ms96sad96]

گاهی دلم هیچ چیز نمیخواهد
جز گپ ریز ریز با مادرم
هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد،
هی چای ام سرد بشود
هی دلم گرم.
آنجا که چای ات سرد می شود
و دلت گرم
"خانه مادر است"

[SenatOr]

@Syner در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

خدایا چنین کن سرانجام ادبیات که تو خوشنود باشی و من رستگار

• فیزیک

[Acola]

SenatOr اینستاتو چک کن

[ms96sad96]

یاد می کنیم
از آنها که وقتشان
و مکانشان از ما جداست
یاد می کنیم از آنها
که دلتنگشان میشویم
یاد می کنیم از آنها
که هنوز دوستشان داریم
با شاخه گلی
و ذكر يك فاتحه و يك صلوات

[ms96sad96]

ممنون از منفی شما عزیزان

[ms96sad96]

f r
ممنون از امتیاز مثبتتون

[ms96sad96]

f r
@هناس
ممنون از لایکاتون

[اکالیپتوس]

این پست پاک شده!

[ms96sad96]

ماهیان از آشوب دریا به خدا شکایت بردند، دریا آرام شد و آنها صید تور صیادان شدند!

آشوب‌های زندگی حکمت خداست...
از خداوند دل آرام بخواهیم، نه دریای آرام

[ms96sad96]

روزی قرار بر اعدام قاتلی شد. وقتی قاتل به پای دار رفت و طناب را دور گردن او آویختند، ناگهان روانشناس سر رسید و بلند داد زد دست نگه دارید. آنها از دار زدن مرد منصرف شدند و گوش به سخنان روانشناس سپردند. روانشناس رو به حضار گفت: مگر نه اینکه این مرد قاتل است و باید کشته شود؟ همه جواب دادند بله. روانشناس ادامه داد: پس بگذارید من ب روش خودم این مرد را بکشم. همه قبول کردند. سپس روانشناس مرد را از بالای دار پایین آورد و او را روی تخته سنگی خوابانید و چشمانش را بست و به او گفت:

ای مرد قاتل من شاهرگ تو را خواهم زد و تو ب زودی خواهی مرد. همه از این گفته روانشناس تعجب کردند روانشناس تکه ای شیشه از روی زمین برداشت و روی دست مرد کشید مرد احساس سوزش کرد. ولی حتی دستش یک خراش کوچک هم بر نداشت. سپس روانشناس قطره چکانی برداشت و روی دست مرد قطره قطره آب می‌ریخت و مدام به او میگفت: تو خون زیادی از دست دادی و به زودی خواهی مرد. مرد قاتل خیال میکرد رگ دستش زده شده و به زودی میمیرد، در صورتی که دستش خراش کوچک هم نداشت.

مدتی گذشت و دیدند که قاتل دیگر نفس نمیکشد...او مرده بود
ولی با تیغ؟؟
با دار؟؟
خیر...
او فقط و فقط با زهری به اسم تلقین مرده بود

پس از این به بعد اگه یک مریضی کوچک و یا مشکلی داشتید با تلقین بزرگش نکنید، چون تلقین نداشته ها را به داشته ها تبدیل میکند؛ لازم به ذکر است که بر خلاف تلقین منفی، تلقین مثبت هم داریم.

┄┄┅┅✿❀❀✿┅┅┄┄