فلسفه درونی
-
خب دوستان عزیز سلام
من دو روزیه یه کتاب رو شروع کردم(چنین گفت زرتشت) از نیچه خب من فکر میکردم با اندک هوشی که دارم میتونم چنین کتاب سنگینی رو بخونم و متوجه شوم ولی خب تا حدودی اشتباه فکر میکردم
از دوستانی که به فلسفه علاقه دارند دعوت میکنم تا اینجا بیان و من هر چند وقت یه بار قسمت های سنگین و شک بر انگیزی از این کتابو بزارم تا هر کسی نظرات خودشو ارائه بده تا شاید بهتر این کتاب رو درک کنیم
@دانش-آموزان-آلاء
@حامیان-آلاء-آزمون-ها
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@خیرین-کوچک-دریا-دل
منتظر حضور پر رنگ شما هستیم -
خب این اولین جمله که فکرمو از دیشب به خودش مشغول کرده:
<<دوست میدارم آنانی را که برای فروشدن و فدا شدن نخست فرا پشت ستارگان از پی دلیل نمی گردند. بل خود را فدای زمین میکنند تا زمین روزی از آن ابر انسان ها شود>>
فرو شدن:فرود آمدن-غروب کردن-پایین رفتن-نزول کردن-سقوط کردن -
@i-sorna در فلسفه درونی گفته است:
<<دوست میدارم آنانی را که برای فروشدن و فدا شدن نخست فرا پشت ستارگان از پی دلیل نمی گردند. بل خود را فدای زمین میکنند تا زمین روزی از آن ابر انسان ها شود>>
خب نظر خودم:من آنانی را که برای سقوط کردن و فدا شدن برای اهداف والا به دلیل های از پشت ستارگان نمیروند و در جستجوی ان نمیشنیند و بلکه خودشان را برای زمین(کنایه از دلیل های نزدیک و واقع در خود انسان)فدا میکنند تا روزی زمین برای انسان های کامل و بی نقص باشد
-
@i-sorna اولین چیزی که با خوندنش به ذهن من رسید این بود :
کسانی را دوست دارم که خود را فدای اهداف بزرگ و بلندپروازانه(فراتر از زمین شاید منظورش همین باشه) نمیکنند بلکه خود را فدای زمین میکنند(اهداف کوچک تر و قابل دستیابی) برای اینکه این زمین روزی جای انسانها بزرک شود(زمین جای بهتری برای زندگی بشه به عبارتی فداکاری های اونها زمینه رو برای ظهور انسای بزرگ آماده کنه ).
این پیامی بود که من دریافت کردم نمیدونم درسته یا اشتباه.. -
جمله دوم
<<برادران شما را سوگند میدهم که به زمین وفادار باشید و باور ندارید آنانی را که با شما از امید های ابر زمینی سخن میگویند.اینان زهرپالای اند ، چه خود دانند چه خود ندانند
اینان خوار شمارندگان زندگی اند و خود زهر نوششیده و رو به زوال، که زمین از ایشان به ستوه آمده است.پس بهل تا سر خویش گیرند>>
صفحه 22 -
@i-sorna در فلسفه درونی گفته است:
<<برادران شما را سوگند میدهم که به زمین وفادار باشید و باور ندارید آنانی را که با شما از امید های ابر زمینی سخن میگویند.اینان زهرپالای اند ، چه خود دانند چه خود ندانند
اینان خوار شمارندگان زندگی اند و خود زهر نوششیده و رو به زوال، که زمین از ایشان به ستوه آمده است.پس بهل تا سر خویش گیرند>>
صفحه 22نظر من:منظور کسانی هستند که ما را در زمین و زندگی زمینی در تنگنا قرار داردند و ان را برای ما زهر کردند چون خودشان نیز زهری هستن و زهر نوشیده اند اینان همان کسانی هستند که زندگی را خوار و ذلیل میدانند و حتی زندگی هم از آنان به ستوه امده چه خودشان خبر داشته باشند چه نداشته باشند(و چه ما خبر داشته باشیم چه خبر نداشته باشیم)
-
کتاب تاریخ فلسفه ی ویل دورانت:
در این پیکاری که نامش زندگی است.آنچه لازم است توانایی است نه نیکی، غرور است نه تواضع، تدبیر است نه نوع دوستی، برابری و دموکراسی مخالف اصل انتخاب طبیعی است، هدف تطور نوابغند نه توده ها، و آنچه اختلافات را فیصل میدهد و سرنوشت ها را تعیین میکند قدرت است نه عدالت، فردریک نیچه چنین میاندیشند
-
@i-sorna در فلسفه درونی گفته است:
خب این اولین جمله که فکرمو از دیشب به خودش مشغول کرده:
<<دوست میدارم آنانی را که برای فروشدن و فدا شدن نخست فرا پشت ستارگان از پی دلیل نمی گردند. بل خود را فدای زمین میکنند تا زمین روزی از آن ابر انسان ها شود>>
فرو شدن:فرود آمدن-غروب کردن-پایین رفتن-نزول کردن-سقوط کردنحس میکنم برا درک این بخش از کتاب ک نوشتی لازمه یه مقداری عقب تر رو هم دونست ، مثلا من متوجه نیستم چرا باید فدای زمین شد ؟ ( که جواب این احتمالا کمی قبل تر هست توی متن )
اما برداشتم از این چند خط :
داره میگه برای فدا شدن (یا انجام هر کاری) لازم نیست دنبال دلیل های پیچیده و ماورایی باشی [ به نظرم اشاره به علم رمل و اسطرلاب و ... داره که قدیم باهاش حرکات ستاره ها رو پیس بینی میکردن و از این حرکات هم نتیجه میگرفتن که مثلا فلان روز قمر در عقربه و فلان کار رو نباید انجام داد :| یا انجام داد = فرا پشت ستارگان ] .. بلکه میخواد که با همین دلایل ساده و زمینی (: خودش رو فدا کنه .
بازم این سوال برام هست که چرا با این کار زمین به ابر انسانها میرسه ؟
شاید اینطور در نظر داره که فردی با ویژگی های بالا یه ابر انسانه (: -
@i-sorna در فلسفه درونی گفته است:
برادران شما را سوگند میدهم که به زمین وفادار باشید و باور ندارید آنانی را که با شما از امید های ابر زمینی سخن میگویند.اینان زهرپالای اند ، چه خود دانند چه خود ندانند
اینان خوار شمارندگان زندگی اند و خود زهر نوششیده و رو به زوال، که زمین از ایشان به ستوه آمده است.پس بهل تا سر خویش گیرندبازم این زمین برام مبهمه که دقیقا نماد چی هست سعی میکنم PDF کتاب رو پیدا کنم بخونم شاید متوجهش شم .
نمیدونم حس میکنم به رنگ بوی ضد دین توی جملاتش هست |: این باور ندارید آنانی را که با شما از امید های ابر زمینی سخن میگویند حس میکنم اشاره داره ب پیامبر ها که (مبشرین و منذرین) هستند . :|
اما اگه این فرض رو در نظر نگیریم و همون فرض قبلی (کسایی ک دنبال علت های ماورای همین زمین و ستارگان بودن) رو در نظر بگیریم من اینطور برداشت میکنم که : کسایی که فرای همین زندگی و همین قواعد زمینی فکر میکنن و این طرز تفکر رو رواج میدن در واقع با این تفکر مسموم افراد رو فلج میکنند (که مثلا افراد خودشون رو فدای زمین نکنند)
خط دوم هم میگه : اینها چون به زمینی که زندگیشون توش جریان داره بی اهمیتن خودشون زودتر از همه سم انفعال رو خوردن به زودی بساطشون جمع میشه (:
در کل دنبال دلیل ماورایی بودن رو علت انفعال دونسته (: -
سلام
دیدم بچه ها میان اینجا فکرشون رو با یکسری جملات درگیر میکنن که نمیدونن اصلا خط فکری نویسنده کجا میره
دیروز نوشتم و ویرایش کردم اما الان میگم .از افرادی کتاب بخونید که طرز فکرشون سالم باشه
دیدتون رو ، ذهنتون رو سمت درستی جهت بده
عدل ، توحید ، و .. شهید مطهری
پر از فلسفه و حرفها و نکته های ناب هست
که فکر نکنم جایی دیگه پیدا بشه !
فکر نکنید کتابی مذهبی هست ! اینطور نیست !! بخونید متوجه میشید
به طرز درستی با فلسفه و دور و اطرافتون آشنا میشید
( تفکر مسمومی هست که فکر میکنن چون از شهید مطهری هست ، یک اخونده پس مذهبی گفته ! من بهتون قول میدم چنین چیزی صحت نداره ! ایشون یک فیلسوفن ، حرفهاشون واقعا واقع بینانه و به دور از هر تعصبی هست )
.
طرز تفکر و سبکزندگی نیچه و امثال نیچه
منیَّت رو در ادم پرورش میده
از مردم ، جامعه ادم رو دور میکنه
و یکسری حرفهایی میزنه از سر تعصب به اشتباه
اخر عمرش هم اعتراف کرده که اشتباه کرده
و پشیمان بوده.
اینهم حرف خودش : [ دیروز توی انجمن گذاشتم ]
-
_F_SSU_
ناگفته نماند
نمیگم تمام حرفهاش نادرستن ! نه !
ولی نیچه یک ماتریالیسته .. کسی که به ماوراء اعتقاد نداره
یعنی خداناباور
برای کسی که خداباور هست بهتره اول فلسفه خداباورانه بخونه !
بعدش آثار این طور افراد
یکی از علل رسیدن به پوچی که میگن به نظرم همین هست
چون یکراست طرف میره از کسی میخونه که ضد باورها و ارزشهاش داره حرف میزنه فوقع ماوقع ! -
_F_SSU_ در فلسفه درونی گفته است:
سلام
دیدم بچه ها میان اینجا فکرشون رو با یکسری جملات درگیر میکنن که نمیدونن اصلا خط فکری نویسنده کجا میره
دیروز نوشتم و ویرایش کردم اما الان میگم .از افرادی کتاب بخونید که طرز فکرشون سالم باشه
دیدتون رو ، ذهنتون رو سمت درستی جهت بده
عدل ، توحید ، و .. شهید مطهری
پر از فلسفه و حرفها و نکته های ناب هست
که فکر نکنم جایی دیگه پیدا بشه !
فکر نکنید کتابی مذهبی هست ! اینطور نیست !! بخونید متوجه میشید
به طرز درستی با فلسفه و دور و اطرافتون آشنا میشید
( تفکر مسمومی هست که فکر میکنن چون از شهید مطهری هست ، یک اخونده پس مذهبی گفته ! من بهتون قول میدم چنین چیزی صحت نداره ! ایشون یک فیلسوفن ، حرفهاشون واقعا واقع بینانه و به دور از هر تعصبی هست )
.
طرز تفکر و سبکزندگی نیچه و امثال نیچه
منیَّت رو در ادم پرورش میده
از مردم ، جامعه ادم رو دور میکنه
و یکسری حرفهایی میزنه از سر تعصب به اشتباه
اخر عمرش هم اعتراف کرده که اشتباه کرده
و پشیمان بوده.
اینهم حرف خودش : [ دیروز توی انجمن گذاشتم ]
نوشته نفس را نباید کشت بلکه باید پروراند ، ولی بنظرم نفس باکشتن ،پرورش پیدا میکنه (البته اگه این حرف ها واقعا مال خودش باشه)
-
زرتشت با خود میگوید:"امّا خواستار نا ممکن ام.پس ، از غرورام درخواست دارم که همیشه با زیرکی ام دمساز شود
و اگر روزی زیرکی ام از من بگریزد وای که چه گریز پاست بادا که غرور ام با جنونم ام پرواز کند "
و چنین گفت زرتشت- نیچه
این بخش میتونه یه مدرک برای ظاهری بودن جنون نیچه در اخرای عمرش باشه
ولی منظورشو نمیفهمم یعنی چطور غرورش با زیرکی اش دمساز شود یا زیرکی اش چطور گریز پاست و چگونه غرور با جنون هم پرواز شود؟