چگونه درس بخوانیم
-
oooooooo نه بگو چرا ناراحتی
-
قبل از این که این متن رو شروع به خوندن کنید، یک خواهش جدی دارم. صبور باشید و این متن رو هر قدر هم که بود تا آخر بخونید و حتی چندین بار بخونید. به دو دلیل: اول به خاطر این که تکرار مکررات سایرین نیست و دوم به خاطر این که اگر منطق این متن رو درک کنید، خودتون رو تو درس فیزیک بیمه کردید.
این درس هم در کنار درس ریاضیات، درس دردسرساز اختصاصی بچه های تجربیه. اما به نسبت، بچه ها باهاش راحت تر کنار میان تا ریاضیات. دلیلش هم اینه که سؤالات جنبه کاربردی ریاضیاته و نه تئوری محض ریاضیات. تو این درس رسیدن به ذهنیت طراح تست همه قضیه است. کلی از مصاحبه ها و روشهای سایر جاها رو بررسی کردم و دیدم هیچکدومشون به اصل قضیه که فلسفه فیزیک هست توجهی نکردند. فیزیک یکی از فلسفی ترین علوم پایه است و دقیقاً مثل شیمی با مفاهیم کاربردی سر وکار داره که بخشهای تئوریکش با ریاضیات ادغام میشن. در همه مصاحبه ها صحبتهایی مثل خوب بودن معلم، تست زدن مکرر برای بالا رفتن سرعت و ... به چشم می خوره. این حرفها کاملاً درسته ولی آیا به اصل قضیه که من چجوری فیزیک رو درک کنم پرداخته شده؟ اینکه مثلاً فلان رتبه تک رقمی سر کلاس خیلی خوب از معلمش بهره برده یک بحثه و این که چی کار می کرده که می تونسته این بهره رو ببره یک بحث دیگه است. معتقدم فلسفه و منطقی در ذهن این رتبه تک رقمی شکل گرفته که تونسته فیزیک رو درک کنه و درس رو از معلم استخراج کنه. کما این که همین معلم و یا فلان منبع نوشته فلان استاد وجود داره و افراد دیگه ای هم ازش استفاده کردند، ولی چرا اونها این نتیجه رو نگرفتند. بله! اینجا بحث منطق و سبک فکر کردن مطرح میشه نه روش خوندن. برخلاف سایر دروس که حرف از روش می زدم اینجا می خوام درباره منطق سؤالات فیزیک صحبت کنم و بعد درباره روش خوندن صحبت کنم.
در طرح یک سؤال در فیزیک (البته با سؤالات تعریفی کاری ندارم) سه روش وجود داره:
فرمول مشخصه و پارامترها هم مشخص. جایگذاری کن و به جواب برس (ساده ترین کار) فرمول مشخصه و مجهول هم مشخصه. اما شما با یک مجهول مواجه نیستید با چند تا مجهول مواجهید. مجهول اصلی و مجهولهای فرعی. یافتن مجهولهای فرعی خودش داستانی داره. ممکنه مجهول فرعی براساس سایر داده های معلوم و از طریق یک فرمول دیگه به دست بیاد. پس فرمولهای مرتبط به هم هستند که شما رو به جواب می رسونند. جایگذاری فرمولها تو دل همدیگه هستند که شما رو به جواب می رسونند. نوع سؤال جوری هست که شما حتی در تشخیص فرمول می مونید و اینها سخت ترین نوع سؤال هستند. یعنی اگر شما مفهوم رو بلد نباشید کلاً فرمول رو هم نمی تونید پیدا کنید. اما باید راهی باشه. بله، راهی وجود داره و اون شاخص گذاری مفهومی پارامترهاست. یعنی شما باید بدونید که شاخص مفهومی این پارامتر چیه که وقتی تو سؤال دیدید بتونید از طریق اون به فرمول پی ببرید. در واقع فلسفه طرح سؤال اینه که پارامتر رو پشت یک مفهوم واقعی یا فانتزی پنهان می کنند و این استتار پارامتری باعث میشه که شما در فهم خود سؤال دچار مشکل بشید.
خب حالا مثلاً ما منطق و فلسفه رو فهمیدیم، باید چی کار کنیم؟ باتوجه به این مواردی که گفتم و این سه نوع فلسفه، اصل اول تو فیزیک اینه که فرمولها مهمترین نقش رو بازی می کنند. خود انیشتین هم تا وقتی که فرمول نسبیت رو پیدا نکرده بود کسی به حرفاش گوش نمی داد. فیزیک یعنی هنر کشف رابطه بین چند پارامتر فیزیکی که در نهایت تبدیل به یک فرمول واحد میشه که می تونه پدیده های فیزیکی رو توضیح بده. بنابراین باید این کارها رو انجام بدید:
شماره گذاری و نوشتن فرمولها در یک دفتر مجزا و مشخص کردن پارامترهای اون فرمول با یادداشت کردن واحد های اون پارامترها. سعی کنید به اندازه چندین خط زیر فرمولها رو خالی بذارید چون خیلی باهاش کار داریم. استخراج فرمولهای جدید از کتابهای تستی و کمک آموزشی که توی کتاب درسی نیست. مرتبط کردن فرمولهای دارای پارامترهای مشابه، حتی اگر یک پارامتر مشابه دارند. مثلاً حتی اگه مساحت توشون یکی باشه. هر قدر تعداد پارامترهای مشابه بیشتر باشه ارتباط اون فرمولها به همدیگه بیشتر میشه. زیر هم نوشتن فرمولهای مرتبط به ترتیب اهمیت و درصد تشابه. اصل قضیه: شاخص گذاری ها. این شاخص گذاری رو باید براتون توضیح بدم. شاخص گذاری یعنی این که هر وقت این مفهوم تو مسئله به کار برده شد، منظورش اینه و از این فرمول استفاده میشه. اون چند خط خالی که تو بند اول گفتم واسه همین بود. شاخص گذاری یعنی این که هر وقت اینجوری گفتند باید از این فرمول استفاده کرد.
کسی که هر 5 بخش رو به اضافه تعریفی ها خوب پیاده سازی کنه محاله صد نزنه، حتی اگه سخت ترین سؤالات بیاد. مثلاً تستهای نشر الگو خیلی سخت هستند، چونکه تعداد سؤالاتی که در منطق سوم طرح سؤال میاد توش زیاده. تمرینات کتاب خیلی راحته، چون که تعداد سؤالات تعریفی و مسئله های با منطق اول توش خیلی زیاده. حتی نوع سختی یا آسونی یک کتاب رو هم می تونید با این منطق درک کنید.
اما قصه به همین جا ختم نمیشه. علاوه بر درک فیزیکی، شما باید در محاسبات ریاضی هم ماهر باشید. مثلاً ممکنه یک منشور رو به شما بدن و سؤال به نحوی به مساحت منشور ربط پیدا کنه. پس باید فرمول محاسبه مساحت منشور رو بلد باشید. می تونید در زیر همون فرمول و در جای خالی که گذاشتید علاوه بر شاخص گذاری، این یادآوریهای ریاضی گونه رو هم بنویسید. شاید متوجه شده باشید که چرا انقدر رتبه های تک رقمی گیر دادند به تست زدن زیاد. چونکه مهارت اونها رو در محاسبات ریاضی بالا برده و هر قدر بیشتر تست بزنی منطق طرح سؤال بیشتر تو ذهنت جا می گیره.
اگر بیاید و برای حل یک مسئله فیزیک، منطق حل اون رو پیاده سازی کنید، این درس برای شما شیرین ترین درس خواهد شد. باید اول مجهول اصلی رو کشف کنید و فرمول مربوط به اون رو پیدا کنید و بعد مجهولات فرعی رو مشخص کنید و با داده های خود مسئله، اول مجهولات فرعی و در نهایت مجهول اصلی رو پیدا کنید. اگر فرمول رو پیدا کردید که نصف راه رو رفتید. نصفه دیگه راه اینه که شما باید پارامترهایی که تو فرمول از طریق اطلاعات خود مسئله پیدا نکردید و نتونستید جایگزین کنید تا به جواب برسید رو با فرمولهای دیگه پیدا کنید. حالا یا این فرمولهای فرعی مستقیماً شما رو به عدد می رسونند و یا این که با جایگذاری در فرمول اصلی، حذف میشن. این رو می گن هنر حل مسئله در فیزیک.
کسانی که تو این درس قوی هستند:
باید کل منطق ها رو پیاده سازی کنند و جوری درس بخونند که کل فلسفه طراحی سؤال به همراه محاسبات اون رو چندین بار تکرار و تکرار کنند. این افراد باید از این به بعد به فکر فلسفه سؤال باشند نه به فکر خود سؤال.
کسانی که کلاً در درک فیزیک مشکل دارند ولی ...
زمان دبیرستان چون خیلی می خوندند و تمرینات کتاب رو از روی جزوه معلم چند دور حل می کردند، 20 می شدند باید هشدار جدی من رو پذیرا باشند. با این کار به جایی نمی رسید چون کوچکترین پیچش در یک سؤال مشابه و حتی تکراری کل فرآیند حل کردن رو عوض می کنه. این افراد باید در گام اول فرمولها رو حفظ کنند. اینا هنوز به مرحله مفهومی نرسیدند برخلاف دسته اول. این افراد اول باید فرمولهای موجود تو کتاب رو جمع آوری کنند و در این مرحله بی خیال شاخص گذاری برای فرمول بشن. در مرحله بعدی باید فرمولهایی که با نوع پارامتر مشخص شده رو حفظ کنند. بعد از حفظ کردن فرمولها باید برن و فرمولهای مرتبط با هم رو پیدا کنند و زیر هم بنویسند. دلیل اینکه گفتم حفظ کنند همین بوده تا ارتباطات رو تو ذهنشون جا بدن. بعد از این کار نوبت تست زنیه. این افراد سؤالاتی با منطق اول (فقط جایگذاری) رو به سرعت حل می کنند، البته اگه مهارت محاسبات ریاضیشون هم خوب باشه. در سؤالات منطق دوم هم اگر پیچش مفهومی وجود نداشته باشه چیره دست میشن. برای سؤالات منطق سوم نیاز به شاخص گذاریه و از اینجا به بعد شاخص گذاری شروع میشه. بعد از شاخص گذاری، مرور مکرر فرمولها و حل مکرر تست زنی این افراد رو به بالاترین درصد ممکنه خواهد رسوند. مطمئن باش
افرادی که کلاً نمی فهمند فیزیک چیه و به زور این درس رو پاس کردند باید چی کار کنند؟
این افراد باید یک معلم خوب پیدا کنند تا مراحلی که بهشون گفته شد رو سریعتر طی کنند. می تونند خودشون هم این کارو بکنند ولی خیلی مسیر طولانی میشه و باید از دوم دبیرستان شروع می کردند. اما اگر پول معلم ندارند، می تونند این کارو بکنند که فقط فرمولها رو حفظ کنند و کلی تست بزنند تا بتونند به همه سؤالات منطق اول و بعضی از سؤالات منطق دوم جواب بدن. من این همه می گم منطق اول و دوم و سوم واسه این که هی برید بالا این سه نوع منطق رو بخونید تا کامل ملکه ذهنتون بشه.
@دانش-آموزان-آلاء @حامیان-آلاء-جزوات @خیرین-کوچک-دریا-دل -
این درس محبوب بعضیا و مغضوب بعضیاست. اونایی که شیمی رو می فهمند، بدون شک عاشقش میشن و عشق به شیمی حتی اونا رو از پزشکی منصرف می کنه و می بره سراغ داروسازی یا خود رشته شیمی. از نظر بعضی، این درس فوق العاده ترین علم در دنیا محسوب میشه و از نظر بعضیا یه درس مزخرفه که فقط استثنا داره و غلظت و الکترون. پس نکته در عشق یا تنفر نسبت به این درس، در فهم اونه. هر کسی از ظن خود شد یار من ....... از درون من نجست اسرار من. اونی که ذات شیمی رو می فهمه کار چندان سختی با این درس نخواهد داشت و اونی که نمی فهمه کلی مشکل داره.
بعد از این مقدمه بریم سراغ حل معمای چگونگی خوندن شیمی. بالا درباره مفهومی خوندن شیمی توضیح دادم ولی باید بگم شیمی حفظی هم هست. مثلاً جدول تناوبی با اون همه عنصر و با اون همه ویژگی فهمیدنی نیست و باید انقدر تکرار بشه که حفظ بشید. خیلیا جدول تناوبی رو حفظ می کنند که با قاطعیت می گم کار غلطیه. باید در دل حل مسئله، جدول رو ملکه ذهنت کنی. وقتی 20 تا تست از روند تناوبی هالوژن ها حل کنی تا یکی بگه "ف" تو می گی فلوئور، کلر، برم، ید.
همین اول باید بگم که شیمی به سه بخش تقسیم میشه: حفظی، مفهومی-تکراری، مسئله. بخشهای حفظی فقط حفظ کردن و دقت در ارتباط دادن حفظیات به هم و در نهایت یکپارچه سازی حفظیات رو می طلبه. بخش مفهومی-تکراری، نیازمند تحلیل و تکرار در مهارت پیدا کردن در پیاده سازی مفهومه. مسائل هم که تکلیفشون مشخصه. باید تکنیک تشخیص مجهول و روش رسیدن به مجهول رو پیدا کنی. این که چرا می گم تکنیک تشخیص مجهول؟ به خاطر اینه که تو مسائل شیمی بچه ها سر در گمن که بالاخره این مسئله PH رو می خواد؟ وزن رو می خواد؟ مول رو می خواد؟ درصد خلوص رو می خواد؟ بالاخره چی رو می خواد؟ کلید حل 90 درصد مسائل شیمی درک مفهوم مول هست و هر کسی این رو بفهمه، تمامی مسائل شیمی رو می تونه تجزیه تحلیل و حل بکنه.
کسانی که عاشق این درس هستند و این درس رو درک می کنند، باید این کار رو انجام بدن تا شیمی رو صد بزنند.
داخل کتاب باید، سه نوع عبارت رو بغل جملات یا پاراگراف علامت گذاری کنند و البته با سه رنگ مختلف. "ح" برای حفظی بودن اون خط یا پاراگراف. عبارت "مت" برای مفهومی-تکراری ها. عبارت "مس" رو برای مسئله ها. این افراد چون مسلط به درس شیمی هستند، دیگه نیازی نیست اول یک دور فصل رو بخونند و بعد این عبارتها رو علامت گذاری کنند. این افراد از همون اول می تونند با این علامتگذاری جلو برن. نکته بعدی این که شروع کنند به حفظ کردن حفظی ها و حل کردن چند تا مسئله. بعد برن سراغ تست زنی. از طریق تستها به نکات بیشتری پی می برند و باید این نکات رو توی کتاب یادداشت کنند و ترجیحاً در بخشهای مربوطه. نکات حفظی جدا، نکات مفهومی جدا. به نکات مسئله کاری نداشته باشید. برای نکات مسئله باید یک دفتر جداگانه داشته باشید. این روند رو ادامه بدید تا تمام تستها و کتب تموم بشن. از اینجا به بعد وارد فاز جدیدی می شید. حالا باید هر درس رو به تفکیک بخونید. مثلاً تو فصل اول باید ابتدا حفظی ها رو بخونید با نکات یادداشت شده و بعد مفهومی- تکراری ها رو و در نهایت مسئله حل کنید. همه چی رو از صفر شروع نکنید که یه دونه حفظی بخونید و یه دونه مفهومی و یه دونه مسئله حل کنید. مجزا کار کنید. این تکنیک به شما کمک می کنه تا تو خود آزمون هم مغزتون تفکیکی کار کنه و اول حفظی ها رو بزنید و بعد مفهومی ها رو و در آخر مسائل رو. در مورد شیمی مرور بسیار اهمیت داره به خصوص درباره مطالب حفظی و مفهومی. درباره مسائل هم باید انقدر مسئله حل کنید تا دستتون راه بیفته. مثلاً یکی از مشکلات بچه ها تو آرایش الکترونی اینه که برای محاسبه اعداد کوآنتومی و ظرفیت یونها و عناصر می شینن آرایش الکترونی رو می کشن و بعد به استخراج جواب مسئله می رسند. شما اونقدر باید این مفهوم رو در تستها تکرار کرده باشید، تا به محض اینکه اون عنصر و یون رو دیدید، بفهمید چی به چیه. نه این که سر جلسه وقتتون رو روی آنالیز آرایش الکترونیش بذارید. این فقط با مرور و تست زنی امکان پذیره.
کسانی که از این درس متنفرند و نمی دونند باید چیکار کنند و اصطلاحاً اصلاً ذات این درس رو نفهمیدند.این افراد باید در گام اول کل فصل رو یک دور بخونند و سعی کنند که بفهمند. بعد از این کار، باید علامتگذاری رو انجام بدن. بعد برن سراغ تستها و علامتگذاری های خودشونو اصلاح کنند. چون به احتمال زیاد در علامتگذاریها چندان دقیق و صحیح عمل نکردند. بعدش باید مجدد تستها رو بزنند و نکات تستی رو تو همون کتاب یادداشت کنند. این افراد هم باید دفتر جداگونه ای برای مسائل داشته باشند؛ ولی تفاوت دفتر اینها با آدمهایی که تو این درس قوی هستند در اینه که این افراد باید برای نکاتی که یادداشت می کنند حتماً مثال هم ذکر کنند و یا اگه وقتشو ندارند، شماره مثال یا تمرین کتاب و یا تستی که نکته رو ازش درآوردند رو بنویسند چون که به شدت نیاز میشه که برن و بفهمند که چرا چنین نکته ای رو نوشتند. این افراد بهتره اول حفظی ها رو استاد بشن و بعد از این که خیالشون از بابت حفظی ها راحت شد، برای مفهومی ها تا می تونند تستها رو تکرار کنند تا اون مفهوم رو یاد بگیرند یا لااقل ملکه ذهنشون بشه. درباره مسائل هم سعی کنند اول مسائل پیش پا افتاده رو حل کنند و بعد که تو اونها ماهر شدند، سطح مسئله ای خودشونو ارتقا بدن. اگر این افراد یک زمان دو ساله رو برای شیمی بذارن به جرأت میشه گفت که می تونند صد بزنند؛ ولی اگه سال آخر به فکرش افتادند باید مرحله به مرحله جلو برن، همونطور که گفته شد، و تا هر مرحله ای رسیدند این کارو انجام بدن. شاید نرسند تمام مراحل رو پیاده سازی کنند، بنابراین باید سعی کنند تا مراحل قبلی که مسلط شدند رو مرور کنند. مرور مراحل قبل خیلی مهم تر از رفتن به مرحله بعده. البته این افراد اگه یک معلم خوب هم گیرشون بیاد می تونند مراحل رو کوتاهتر کنند و همه مراحل رو انجام بدن. اینها حتی اگه معلم هم گرفتند باید باز هم کلی تست بزنند.
@دانش-آموزان-آلاء -
این درس محبوب بعضیا و مغضوب بعضیاست. اونایی که شیمی رو می فهمند، بدون شک عاشقش میشن و عشق به شیمی حتی اونا رو از پزشکی منصرف می کنه و می بره سراغ داروسازی یا خود رشته شیمی. از نظر بعضی، این درس فوق العاده ترین علم در دنیا محسوب میشه و از نظر بعضیا یه درس مزخرفه که فقط استثنا داره و غلظت و الکترون. پس نکته در عشق یا تنفر نسبت به این درس، در فهم اونه. هر کسی از ظن خود شد یار من ....... از درون من نجست اسرار من. اونی که ذات شیمی رو می فهمه کار چندان سختی با این درس نخواهد داشت و اونی که نمی فهمه کلی مشکل داره.
بعد از این مقدمه بریم سراغ حل معمای چگونگی خوندن شیمی. بالا درباره مفهومی خوندن شیمی توضیح دادم ولی باید بگم شیمی حفظی هم هست. مثلاً جدول تناوبی با اون همه عنصر و با اون همه ویژگی فهمیدنی نیست و باید انقدر تکرار بشه که حفظ بشید. خیلیا جدول تناوبی رو حفظ می کنند که با قاطعیت می گم کار غلطیه. باید در دل حل مسئله، جدول رو ملکه ذهنت کنی. وقتی 20 تا تست از روند تناوبی هالوژن ها حل کنی تا یکی بگه "ف" تو می گی فلوئور، کلر، برم، ید.
همین اول باید بگم که شیمی به سه بخش تقسیم میشه: حفظی، مفهومی-تکراری، مسئله. بخشهای حفظی فقط حفظ کردن و دقت در ارتباط دادن حفظیات به هم و در نهایت یکپارچه سازی حفظیات رو می طلبه. بخش مفهومی-تکراری، نیازمند تحلیل و تکرار در مهارت پیدا کردن در پیاده سازی مفهومه. مسائل هم که تکلیفشون مشخصه. باید تکنیک تشخیص مجهول و روش رسیدن به مجهول رو پیدا کنی. این که چرا می گم تکنیک تشخیص مجهول؟ به خاطر اینه که تو مسائل شیمی بچه ها سر در گمن که بالاخره این مسئله PH رو می خواد؟ وزن رو می خواد؟ مول رو می خواد؟ درصد خلوص رو می خواد؟ بالاخره چی رو می خواد؟ کلید حل 90 درصد مسائل شیمی درک مفهوم مول هست و هر کسی این رو بفهمه، تمامی مسائل شیمی رو می تونه تجزیه تحلیل و حل بکنه.
کسانی که عاشق این درس هستند و این درس رو درک می کنند، باید این کار رو انجام بدن تا شیمی رو صد بزنند.
داخل کتاب باید، سه نوع عبارت رو بغل جملات یا پاراگراف علامت گذاری کنند و البته با سه رنگ مختلف. "ح" برای حفظی بودن اون خط یا پاراگراف. عبارت "مت" برای مفهومی-تکراری ها. عبارت "مس" رو برای مسئله ها. این افراد چون مسلط به درس شیمی هستند، دیگه نیازی نیست اول یک دور فصل رو بخونند و بعد این عبارتها رو علامت گذاری کنند. این افراد از همون اول می تونند با این علامتگذاری جلو برن. نکته بعدی این که شروع کنند به حفظ کردن حفظی ها و حل کردن چند تا مسئله. بعد برن سراغ تست زنی. از طریق تستها به نکات بیشتری پی می برند و باید این نکات رو توی کتاب یادداشت کنند و ترجیحاً در بخشهای مربوطه. نکات حفظی جدا، نکات مفهومی جدا. به نکات مسئله کاری نداشته باشید. برای نکات مسئله باید یک دفتر جداگانه داشته باشید. این روند رو ادامه بدید تا تمام تستها و کتب تموم بشن. از اینجا به بعد وارد فاز جدیدی می شید. حالا باید هر درس رو به تفکیک بخونید. مثلاً تو فصل اول باید ابتدا حفظی ها رو بخونید با نکات یادداشت شده و بعد مفهومی- تکراری ها رو و در نهایت مسئله حل کنید. همه چی رو از صفر شروع نکنید که یه دونه حفظی بخونید و یه دونه مفهومی و یه دونه مسئله حل کنید. مجزا کار کنید. این تکنیک به شما کمک می کنه تا تو خود آزمون هم مغزتون تفکیکی کار کنه و اول حفظی ها رو بزنید و بعد مفهومی ها رو و در آخر مسائل رو. در مورد شیمی مرور بسیار اهمیت داره به خصوص درباره مطالب حفظی و مفهومی. درباره مسائل هم باید انقدر مسئله حل کنید تا دستتون راه بیفته. مثلاً یکی از مشکلات بچه ها تو آرایش الکترونی اینه که برای محاسبه اعداد کوآنتومی و ظرفیت یونها و عناصر می شینن آرایش الکترونی رو می کشن و بعد به استخراج جواب مسئله می رسند. شما اونقدر باید این مفهوم رو در تستها تکرار کرده باشید، تا به محض اینکه اون عنصر و یون رو دیدید، بفهمید چی به چیه. نه این که سر جلسه وقتتون رو روی آنالیز آرایش الکترونیش بذارید. این فقط با مرور و تست زنی امکان پذیره.
کسانی که از این درس متنفرند و نمی دونند باید چیکار کنند و اصطلاحاً اصلاً ذات این درس رو نفهمیدند.این افراد باید در گام اول کل فصل رو یک دور بخونند و سعی کنند که بفهمند. بعد از این کار، باید علامتگذاری رو انجام بدن. بعد برن سراغ تستها و علامتگذاری های خودشونو اصلاح کنند. چون به احتمال زیاد در علامتگذاریها چندان دقیق و صحیح عمل نکردند. بعدش باید مجدد تستها رو بزنند و نکات تستی رو تو همون کتاب یادداشت کنند. این افراد هم باید دفتر جداگونه ای برای مسائل داشته باشند؛ ولی تفاوت دفتر اینها با آدمهایی که تو این درس قوی هستند در اینه که این افراد باید برای نکاتی که یادداشت می کنند حتماً مثال هم ذکر کنند و یا اگه وقتشو ندارند، شماره مثال یا تمرین کتاب و یا تستی که نکته رو ازش درآوردند رو بنویسند چون که به شدت نیاز میشه که برن و بفهمند که چرا چنین نکته ای رو نوشتند. این افراد بهتره اول حفظی ها رو استاد بشن و بعد از این که خیالشون از بابت حفظی ها راحت شد، برای مفهومی ها تا می تونند تستها رو تکرار کنند تا اون مفهوم رو یاد بگیرند یا لااقل ملکه ذهنشون بشه. درباره مسائل هم سعی کنند اول مسائل پیش پا افتاده رو حل کنند و بعد که تو اونها ماهر شدند، سطح مسئله ای خودشونو ارتقا بدن. اگر این افراد یک زمان دو ساله رو برای شیمی بذارن به جرأت میشه گفت که می تونند صد بزنند؛ ولی اگه سال آخر به فکرش افتادند باید مرحله به مرحله جلو برن، همونطور که گفته شد، و تا هر مرحله ای رسیدند این کارو انجام بدن. شاید نرسند تمام مراحل رو پیاده سازی کنند، بنابراین باید سعی کنند تا مراحل قبلی که مسلط شدند رو مرور کنند. مرور مراحل قبل خیلی مهم تر از رفتن به مرحله بعده. البته این افراد اگه یک معلم خوب هم گیرشون بیاد می تونند مراحل رو کوتاهتر کنند و همه مراحل رو انجام بدن. اینها حتی اگه معلم هم گرفتند باید باز هم کلی تست بزنند.
@دانش-آموزان-آلاء