شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
رفتم گوسفند خریدم واسه عید قربان...
دختر همسایه اومده میگه چرا بستیش ؟؟..
میگم واسه اینکه نره ....
میگه یعنی اگه ماده بود نمی بستیش؟؟
الان دو ساعته دارم بش میگم ماده هست ..
میگه پس چرا بازش نمیکنی؟؟
میگم واسه اینکه نره ...
گوسفنده از خنده سرشو می کوبید به درخت .. -
سوار تاکسی بودم راننده تاکسی با راننده ماشین عقبی دعواش شد
راننده تاکسی گفت:ببین داداش من اینجا وایستادم ،وای خواهم ساد فهمیدی؟وای خواهم ساد!
حیف فردوسی که میخواست از ادبیات فارسی حمایت کنه من که پیاده شدم ولی اون هنوز وای خواهد ساده بود -