شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
-
ژاپنیه باعصبانیت
به زنش
میگه : هیین سا نو تیو کیشو چین شی..
زنش میگه : تو می سی ژانکو تو نو
خوشم میاد همچین با دقت میخونی
که انگار اصلیتت ژاپنیه
به تلاشت ادامه بده تو میتونی
-
امروز به معنای واقعی کمبود یه مرد را توی زندگیم احساس کردم،
کمبود دستهای محکم قوی و مردانه اش را…
لامصب در شیشه مربارو هر کاری کردم باز نشد
-
یارو میره عطاری میگه
سلام، واسه دوست دخترم یه دارویی میخوام که بخوابه دیگه بیدار نشه
یارو میگه چرا داداش
میگه رسوام کرده، با اون خونواده بیشخصیتش، ندیدمشون ولی طبق گفته های خودش موجودات مزخرفین
میگه باشه داداش، بفرما این هم مرگ موش، کم هم بدی بهش جواب میده
تشکرر میکنه و میره
پنج دیقه بعد میاد میگه حاجی یه کم بیشترش کن، امشب قراره من رو به پدر و مادرش معرفی کنه، دسته جمعی بکشمشون
میگه بفرما، امر دیگه
میره و باز برمیگرده میگه حاجی یه داروی فراموشی هم بده، خواهرش داره میاد، خوشگلتر از دوست دخترمه، فراموش کنه اونا رو بعد بگیرمش
میگه باشه داداش
شب وسط شام، هعی دعا میکنه، هعی از خدا طلب مغفرت میکنه، بلند بلند
دوست دخترش در گوشش میگه نگفته بودی انقدر بچه مثبتی
یارو در گوشش میگه، آره ولی تو چرا نگفته بودی داداشت عطاری داره
|: -
-
-
مردم یجوری رفتار میکنن
که به امید خدا کادر درمان رو شکست میدیم به زودی -
بچه بودم، با خانواده میرفتم لباس بخرم
بابام میگفت انتخاب کن، انتخاب میکردم
میگفت نه این خوب نیست اون یکیو میخرم
بزرگوار تعریفش از حق انتخاب فرق داشت -
من از وقتی فهمیدم او تاب تاب همبازیه
نه تاب تاب عباسی، حس میکنم
خاطرات کودکیم دچار تشنج شده -
قیمت سکه باعث شده ما خواهر برادرا هم بریم کمک بابامون
صبح تا شب دارم خونه رو تمیز میکنیم
مامانمم نشسته زیر کولر داره تلویزیون میبینه -
من از وقتی فهمیدم او تاب تاب همبازیه
نه تاب تاب عباسی، حس میکنم
خاطرات کودکیم دچار تشنج شده@f-noori7979 در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
من از وقتی فهمیدم او تاب تاب همبازیه
نه تاب تاب عباسی، حس میکنم
خاطرات کودکیم دچار تشنج شدهجدیییی همبازی بود
-
میخوام گوشیمو به ضربان قلبم وصل کنم که هر وقت قطع شد
همون لحظه اتومات آتیش بگیره بسوزه
چون اگه بیوفته دست بابام جسدمو به آتیش میکشه -
وقتی تو بچگی میرفتیم حمام تا دوساعت بعدش چروک بودیم
-
از جمله سرگرمیای مامانم اینه که
تو خونه بگرده و از این و اون بپرسه اگه اینو نمیخوای بندازم دور؟؟
همین روزاس بزارتم دم در -
گزارشگر تلویزیون از آقایی در کنار دریا میپرسه؛
چرا بدون ماسک اومدی ؟آقا جواب میده:
والا به خدا فکر نمی کردم که شما الان اینجا باشی!!!!! -
رساله توجیه المسائل ايرانيها
۱_غيبت… تو روشم ميگم.
۲_تهمت… همه ميگن!
۳_دروغ… مصلحتى!
۴_رشوه… شيرينى!
۵_ظلم… حقشه!
۶_مال حرام… پيش سه هزار ميليارد هیچه.
۷_ربا… همه ميخورن!
۸_نگاه به نامحرم… يه نظر حلاله!
۹_مجلس حرام… يک شب که هزار شب نميشه!
۱۰_بخل… اگه خدا ميخواست بهش ميداد!.
۱۱_بی حجابی... دلم پاکه -
داستان درخت گردو
روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن
مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد.
ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟!
-
فرهنگ لغت دخترا
زشتو=خوشگل/خوشتیپ/جذاب/تو دل برو
ناراحت نشدم=ناراحت شدم گُهم بخوری فایده نداره
بهم نمیاد؟= زود باش بگو خیلی خوبه خوشگل شدی
خوشگل بود؟=جون بکن بگو تو خوشگلترینی
اصن به من چه ، من دیگه حرف نمی زنم =
حرف می زنم دهنتم سرویس می کنم روزگارتم سیاه می کنم
️☻
-
رفتم سوپری،ی مادر با بچش اومد، بچش گف پفک می خوام ،مادره گف فروشی نیس از فروشنده بپرس خودش میگه فروشی نیس.فروشنده هم گف آره عمو اونا فروشی نیس بچه هم نه گذاشت نه برداشت برگشت گف اگه فروشی نیست پس غلط می کنی مغازه باز میکنی.
-
آبادانیه رو میبرن بهشت.دمِ درِ بهشت که میرسه میگه:
اووووووووووف...
میگن چی شد؟؟؟
میگه وووووووولک...!!!
میگن چته؟؟؟
میگه اوووووووووه!!!
میگن زهرمار،خو چه مرگته؟؟؟
میگه این که آبودانِ خودمونه که...!!!