شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
برو به جهنم :
در زمان آقا محمد خان قاجار شخصی از حاکم شهر خود که با صدر اعظم نسبتی داشت پیش صدر اعظم شکایتی برد.
صدر اعظم دانست که حق با شاکی است . گفت : اشکال ندارد می توانی به اصفهان بروی، مرد گفت : اصفهان دست برادر زاده شماست . گفت به شیراز برو . مرد گفت : شیراز دست خواهر زاده شماست . گفت : خوب به تبریز برو . گفت آنجا دست نوه شماست .
صدر اعظم بلند شد و با عصبانیت گفت : چه می دانم .برو به جهنم.
مرد با خونسردی گفت : آنجا هم مرحوم پدر شما حضور دارند... -
فکر کن وقتی شاعر اون زمان گفته “ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم” منظورش از یار همچین چیزی بوده! -
وطنم پاره تنم -