شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
نوشتهشده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اینقدر برق رفت و اومد که تلویزیونمون قاطی کرده الآن جومونگ با اسب مختار به کوفه حمله کرده
-
نوشتهشده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
-
-
برو به جهنم :
در زمان آقا محمد خان قاجار شخصی از حاکم شهر خود که با صدر اعظم نسبتی داشت پیش صدر اعظم شکایتی برد.
صدر اعظم دانست که حق با شاکی است . گفت : اشکال ندارد می توانی به اصفهان بروی، مرد گفت : اصفهان دست برادر زاده شماست . گفت به شیراز برو . مرد گفت : شیراز دست خواهر زاده شماست . گفت : خوب به تبریز برو . گفت آنجا دست نوه شماست .
صدر اعظم بلند شد و با عصبانیت گفت : چه می دانم .برو به جهنم.
مرد با خونسردی گفت : آنجا هم مرحوم پدر شما حضور دارند... -
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یعنی شما بری عطاری بگی دست ندارم
باز یه گیاهی بهت میده میگه اینو دم کن بخور دست درمیاری
-
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
الان بچه ۷ ساله تخت دو نفره داره
زمان ما میذاشتن ما رو روی پاشون به حالت سانتریفیوژ انقدر تکون میدادن تا پلاسمای خونمون از هم جدا میشد میخوابیدیم -
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی مردم خیلی هوشمندانه رعایت میکنن
امروز خانمه تو عابر بانک دستکش پوشیده بود و با دکمه ها کار میکرد
بعد کارت رو از عابر بانک گرفت گذاشت دهنش یه کارت دیگه رو وارد کرد
-
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اﺯ ﻣﺨﺎﺑﺮﺍﺕ ﻭﺍﺳﻢ ﭘﯿﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﮐﻪ
ﺣﺎﻻ ﻣﺎ یه ﻏﻠﻄﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻧﺎﻣﺤﺪﻭﺩ
ﺩﺍﺩﯾﻢ
یه ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺘﻢ بخواﺏ
سرطان قیافه می گیری ﺑﺪﺑﺨﺖ -
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو خونه ما هروقت یچی میوفته تو گلوی یکی همه حمله میکنن به بهونه اینکه میخوان بزنن پشتش خفه نشه کتکشم میزنن
یبار بابام داشت لگد میزد تو شکمم
-
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ایرانیه و انگلیسیه همدیگه رو میبینن
طرف میگه : اسمت چیه ؟
انگلیسیه میگه : باند هستم ، جیمز باند
شما اسمت چیه ؟
ایرانیه میگه : مَت هستم ، حِش مَت
-
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه عکس از خودم گذاشتم یکي کامنت داد
چقد زشتي گفتم
از بابات که خوش قیافه ترم گفت
حاجي بابام فوت کرده گفتم معذرت میخوام خدا بیامرزدتش کي فوت کردن؟
گفت همین که عکستو دید سکته کرد مرد
-
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو مجلس عروسی به ارکست می گن یه جوری. اعلام کن غذا کمه که ضایع نباشه
ارکست میگه:
سیا نرمه نرمه ، سیا غذا کمه ، سیا دو تا یکی ، سیا بچه هیچی سیا خیلی جونه سیا غذا یکی در میونه
-
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ﺯﻧﻪ ﺍﺯ ﺑﺮﺯﯾﻞ ﺗﺎ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺷﻤﺎﻟﯽ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﺷﻨﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺗﺎ ﭘﯿﺎﻡ ﺻﻠﺢ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﺪﻩ
ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺟﻬﺎﻥ ...ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﻦ ﭼﻮﻥ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺗﻠﻮﺯﯾﻮﻥ ﺳﻪ ﻣﺘﺮ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺷﺒﮑﻪ
ﭼﻬﺎﺭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﯼ "ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎﺭﻣﻮﻟﮏ ﻫﺎﯼ ﮐﺮﻣﺎﻥ " ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻢ ... -
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سایز دماغ ما متوسط بود
از وقتی شما عروسکی عمل کردید دماغ ما گنده به نظر میاد -
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
با بابام برگشتیم خونه، بوی گاز خونه رو پر کرده بود. گفتم وای مامان داخله،بابام گفت دست به فندکت نزن که خونه رو میفرستی هوا.گفتم من که فندک ندارم.گفت خانم شیر گازو ببند،این دفعه هم نشد مچ این منافقو بگیریم
-
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه معلم داشتیم میگفت شغل ما شغل انبیاست..منم اومدم خودشیرینی کنم گفتم انبیا که چوپانی میکردن..
معلمم گفت:خب منم دارم همین کارو میکنم گوسفند...
خدا حفظش کنه زیادی رک بود... -
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
امروز رو خواستم با انرژی درمانی و حرفای مثبت شروع کنم، داشتم جلو آینه به خودم میگفتم تو زیبایی، تو خوبی، تو موفقی، تو توانمندی...
که
بابام منو دید گفت:
"تو هنوز با ما زندگی میکنی؟ -
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بابام اومده تو اتاقم
گفت :چشات چرا قرمزه
گفتم همونجا وایسا وقتی سبز شد حرکت کن
با چوب افتاد دنبالم