شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
همسایه مون امشب بچه ١٢ساله شو برده خرید
یه کت مارک دار واسش خریده
حساب کردم میشه با پول اون کت ٢٠٠متر زمین ویلایی دو نبش خریداونوقت من ١٢ سالم بود بابام صدام میکردند میگفت: مـمـد بیا
میرفتم
میگفت سر این سیمو بگیر تو دستت
میگرفتممیگفت چیزیت نشد
میگفتم : نه
میگفت : پس نوله
اون یکی فازهیعنی یه فازمتر نمی خرید، از من استفاده میکرد
-
@shiima در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
ما یه مرغی داریم از وقتی فهمیده
گرون شده دیگه تو خونه تخم نمیکنه
.
.
.
.
.خخخ
-
آورده اند که حکیم از وجود بتخانه ای مطلع گشت،
پس نیمه شب وارد بتخانه شد و تمام بت ها را شکست،
روز بعد مردم ایشان را دیدند که گوشه ای نشسته و تبر بر دوش بت بزرگ نهاده است، پرسیدند: یا حکیم چه کسی چنین کرده است؟
فرمود: چرا از بت بزرگ نمی پرسید؟گفتند: بت کجا بود احمق بیشعور؟
اینجا موزه است و اینها نیز آثار تاریخی اند بیشرف !زدی همشونو سرویس کردی!
سپس حکیم را کتک مفصلی زدهنقل است که حکیم بعد از این واقعه مدتها با دسته تبر تردد میکرد و هر کس به ایشان میگفت؛ چه خبر؟ ایشان میفرمودند:
دسته تبر -
مادربزرگ من خدابيامرز يجوري ماچ ميكرد قشنگ انگار رفتي حموم
يعني با ماچ اول ميتونستي سر و كله و بدنو خيس كنيو دست ليف و صابون بزني
با ماچ دوم آب بكشي بياي بيرون
نور به قبرت بباره دوش سیار
-
دیشب ﺑﺎ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺳﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﻭﻟﯽ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﯾﻢ ﺑﺩﯾﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺸﯾﻢ ﻭﺍﻟﻔﺮﺍﺭ !
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﭼﻬﺎﺭﺗﺎﻣﻮﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺩﺭﺍﯼ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ . ﺭﻓﺘﯿﻢﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻫﯿﭽﮑﯽ ﻫﯿﭽﮑﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺪﯾﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻨﺪﺗﻨﺪ ﺯﺩﻥ ﻧﻔﺴﻤﻮﻥ ﻣﯿﺎﺩ، ﺯﺩﻡ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺗﻢ : ﺣﺎﻻ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﻩ؟
ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎﺑﺎ ﻣن رانندم! ﻓﻘﻂ ﺑﮕﯿﺪ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ !!؟
-
از تاکسی پیاده شدم
درو محکم بستم
راننده گفت
هوووووی گاو
منم دوباره در باز کردم محکم تر بستم
راننده گفت چته؟
گفتم هیچی دمم جا مونده بود@elhame-H