شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
-
شماهم وقتی میخواید ببینید یکی خوابه و داره نفس میکشه یا نه،
به جای اینکه صداش کنید
نگاه شکمش میکنید ببینید بالا و پایین میشه یا فقط من اینجوریم !؟ -
همسایه مون امشب بچه ١٢ساله شو برده خرید
یه کت مارک دار واسش خریده😊
حساب کردم میشه با پول اون کت ٢٠٠متر زمین ویلایی دو نبش خرید😢اونوقت من ١٢ سالم بود بابام صدام میکردند میگفت: مـمـد بیا😕
میرفتم
میگفت سر این سیمو بگیر تو دستت
میگرفتم😕میگفت چیزیت نشد🤔
میگفتم : نه
میگفت : پس نوله
اون یکی فازهیعنی یه فازمتر نمی خرید، از من استفاده میکرد 😂😂
-
@shiima در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
ما یه مرغی داریم از وقتی فهمیده
گرون شده دیگه تو خونه تخم نمیکنه
.
.
.
.
.:neutral_face: خخخ
-
آورده اند که حکیم از وجود بتخانه ای مطلع گشت،
پس نیمه شب وارد بتخانه شد و تمام بت ها را شکست،
روز بعد مردم ایشان را دیدند که گوشه ای نشسته و تبر بر دوش بت بزرگ نهاده است، پرسیدند: یا حکیم چه کسی چنین کرده است؟
فرمود: چرا از بت بزرگ نمی پرسید؟👇گفتند: بت کجا بود احمق بیشعور؟
اینجا موزه است و اینها نیز آثار تاریخی اند بیشرف !زدی همشونو سرویس کردی!
سپس حکیم را کتک مفصلی زدهنقل است که حکیم بعد از این واقعه مدتها با دسته تبر تردد میکرد و هر کس به ایشان میگفت؛ چه خبر؟ ایشان میفرمودند:
دسته تبر 😂😂😂 -
مادربزرگ من خدابيامرز يجوري ماچ ميكرد قشنگ انگار رفتي حموم
يعني با ماچ اول ميتونستي سر و كله و بدنو خيس كنيو دست ليف و صابون بزني
با ماچ دوم آب بكشي بياي بيرون :/
نور به قبرت بباره دوش سیار 😂
-
دیشب ﺑﺎ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺳﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﻭﻟﯽ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﯾﻢ ﺑﺩﯾﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺸﯾﻢ ﻭﺍﻟﻔﺮﺍﺭ !
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﭼﻬﺎﺭﺗﺎﻣﻮﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺩﺭﺍﯼ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ . ﺭﻓﺘﯿﻢﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻫﯿﭽﮑﯽ ﻫﯿﭽﮑﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺪﯾﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻨﺪﺗﻨﺪ ﺯﺩﻥ ﻧﻔﺴﻤﻮﻥ ﻣﯿﺎﺩ، ﺯﺩﻡ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺗﻢ : ﺣﺎﻻ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﻩ؟
ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎﺑﺎ ﻣن رانندم! ﻓﻘﻂ ﺑﮕﯿﺪ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ !!؟
😳😂😂😂😂