چقدر وایب عجیبیه
همه سرشون تو گوشی

Snowflake
دیدگاهها
-
هرچی تودلته بریز بیرون۶ -
هرچی تودلته بریز بیرون۶@Sally
آها زده پزشکی برای من نیست -
هرچی تودلته بریز بیرون۶خستمه
خوابم میاد -
هرچی تودلته بریز بیرون۶« دل ناله کند از من؛
من ناله کنم از دل،
یارب تو قضاوت کن..
دیوانه منم یا دل؟!»
-
هرچی تودلته بریز بیرون۶@Sally
الان این تعیین سطح رو کجا گفتن؟ -
هرچی تودلته بریز بیرون۶Maaah
خدارو هزار مرتبه شکر بازم -
هرچی تودلته بریز بیرون۶thv_qv در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
پرستو بابایی مبحث چشم و عصب و باهم قاطی کرده
به عبارتی ماستارو ریختن تو قیمه هاپرستو بابایی در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
thv_qv
چشم ؟
چرا متوجه نمیشم کجا راجع به چشم گفته؟ها فهمیدم تطابق رو میگی
thv_qv -
هرچی تودلته بریز بیرون۶مِهردُخت
همین والا -
هرچی تودلته بریز بیرون۶thv_qv
چشم ؟
چرا متوجه نمیشم کجا راجع به چشم گفته؟ -
هرچی تودلته بریز بیرون۶Maaah
فدای تو آخه دختر مرسییی
می فهمم منم ترسیدم مامایی قبول شم
اولویت ۳۰ امم مامایی بود فقط دعا دعا می کردم رو اون واینیسته
نمیگم شغل بدیه ها نه!ولی خب علاقه نباشه هیچی نمیشهبه هر حال الان چیزی که مهمه اینه که دوتامون اونیه که می خوایم
-
هرچی تودلته بریز بیرون۶
بچه ها می فهمین این چی میگه؟ -
هرچی تودلته بریز بیرون۶مِهردُخت
دقیقااا
از یه ور مسخره می کنیم از یه ور دیگه میگیم خدایا ببخش -
هرچی تودلته بریز بیرون۶مبارکتتتتت باشه ماهلین
ببین چه موقع خوبی اومدما
@xanomi -
هرچی تودلته بریز بیرون۶مِهردُخت
نه یکی از هم اتاقی هامه -
هرچی تودلته بریز بیرون۶jahad_121
وای -
هرچی تودلته بریز بیرون۶jahad_121
نگاه کن داریم به حالت الان هم اتاقی ها هم می خندیم
خدایا ما رو ببخش -
هرچی تودلته بریز بیرون۶
من و هم اتاقیم:️
-
هرچی تودلته بریز بیرون۶Maaah در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
وای من نفر آخر بودممممممممم
می دونی
حسی که وقتی فهمیدم نفر آخر قبولی ها بودم️
حقیقتا حس خوبی بود
و حالااا می بینم که بالاخره شد مهدیه بالاخره(=
مبارکت باشه که واقعا لایقشی️
می دونی خیلی وقت بود منتظر بودم خوشحالیتو ببینم(: -
هرچی تودلته بریز بیرون۶۱۰ساله بودم معلم فارسی ما گفت:
یک داستان کوتاه درباره بهترین دوست تان بنویسید.
من به رفیقم نگاه کردم و لبخند زدم
همه چیزهایی که دربارهٔ او میدانستم نوشتم،
معلم گفت:
حالا کي داوطلب میشه با صدای بلند بخونه؟
بهترین رفیقم داستانش را خواند؛
و من در داستانش نبودم...•Artin
مود: -
گزارش مطالعه دانشجوییاین هفته فقط پیش خوانی هستش
- دیروز ۲ ساعت فیزیولوژی سلول