سلام دوستان الایی حالتون چطوره خوبید؟
مسیح شیردل هستم
کنکوری 1400 ریاضی بودم با راه ابریشم میخوندم
شکست خوردم...
چرا؟! میگم براتون تهشم راه حل های خودمو میگم براتون
خوب امروز میخوام تجربیاتی که دارم رو باهاتون به اشتراک بذارم چون بهایی زیادی براشون پرداختم به اندازه یه تریلی
خوب بچه های 1401 الان دارن شروع میکنن خیلی ها به فکربرنامه ریزی ان به فکر برنامه پیشرفتن
تو این زمینه من اولین اشتباه خودم داشتم
مشکل اول(از اون گنده هاش):وسواس برنامه ریزی کمال گرایی
این دوتا میتونن خیلی طول بکشن مثلا خود من
اونقدر وسواس داشتم تا دی مطمعنم بیشتر از 10 تا برنامه ریزی شکست خورده داشتم مشکلات عمده برنامه های من نداشتن
1:وقت های استراحت مناسب .
2:تعداد دروس زیاد توی روز .
3:زمان های درسی تنگاتنگ
همین طور وسواس برای استفاده حداکثری از وقت .
خوب اولین بلایی که اینطور برنامه ها با این ویژگی ها به سرتون میاره اهمال کاریه تو پرانتز(همون تنبلی) عمده ترین پیامد اشتباه اول
یعنی شما هی برنامه تون رو میندازید عقب و کم کم تبدیل میشه به یه عادت (کسایی که روزای پا رو skip میکنن میدونن چی میگم XD)
ولی بد تر از نرسیدن به برنامه عذاب وجدان شبه که هیچ جوره نه نمیذاره راحت بخوابید و در اخرم باعث کمال گرایی برای برنامه هاتون میشه یعنی شما هی ساعت مطالعه رو بیشتر میکنی هی سخت تر هی سخت تر در حالی تو اکثر مواقع همین الانم برنامه انجام دادنش خیلی خیلی سخت شده(اگه از این تاپیک خوشتون اومد بگید که درباره کمال گرایی مفصل میشه صحبت کرد هم شناخت هم راه کار)
اشتباه دوم:وسواس شدید مطالعه
خوب وسواس مطالعه یعنی چی به زبون ساده میشه این که شما میخوای تمام مطالب چه ریز چه درشت رو 100 درصد بخونی و هیچ تستی از زیر دستت در نره
همینجا باید بگم که اصلا امکان نداره بتونید برسید به این حجم تسلط
ما که معلم نیستیم دانش اموزیم پس نیازی به 100 درصد موارد و مطالب نداریم
در رابطه با خودم که پوففف
اخر مهر پیله هارو تموم کردم فرسنگ یک رو ابان شروع کردم...
که خود فرسنگ یکم تکمیلش تا بعد امتحانای دی طول کشید
حالا چرا؟
چون تمام تست های که بود یک بار حل کردم همه رو تحلیل کردم و یه دور دیگه ذهنی مراحل حل مرور کردم و برای بیشتر سوالا نکته نوشتم
احمقانسا به شدت وقتتون رو طلف نکنید به نسبت توان توانتون تلاش کنید و تست بزنید مثلا اگه رتبه زیر هزار میخوایید (ریاضی عرض میکنم) باید رو بیشتر از 50 درصد مطالب مسلط بشید (نترسید چیز زیادی نیست با تلاش خیلی راحت به دست میاد اما اگه بزرگش کنید و بترسید از کنکور 100 درصد نمیتونید. پس که الان استرس گرفتی چند تا نفس عمیق بکش
چطوری؟ ایطوری
4 ثانیه دم 7 ثانیه نگه داشتن 8 ثانیه بازدم کلا خسیس باشید تو مصرف اکسیژن XD
اینو روزی 27 بار به شکل 9 تا 9 تا انجام بده که کم کم عادت شه برات دوست من
خوب حالا من میخوام امسال چیکار بکنم و برنامه مم چیه
من امسال راه ابریشمی هستم ولی با برنامه خودم میخوام پیش برم چون توان و ظرفیت خودمو میدونم
و میدونم ادمی نیستم که هر روز درس بخونه! برای همین یک روز کامل برای خودم استراحت بدووووون عذاب وجدان برای خودم دارم که هر کاری رو که دوست داشتم انجام بدم
در رابطه با دروس هم بیشتر تمرکز من قراره بیاد روی تست های ستاره دار و درس نامه و تست های معمولی رو فقط حل استادو میبینم
توی پرانتز دوستان!!!!!
(من الان منظورم این نیست همه بیان راه ابریشم بگیرن من فقط میخوام بگم میخوام وسواسمو کم کنم اگه چِمدونم 10 نکته هم زیر دستم از هر درس در بره دیگه برام مهم نیست چون دیگه 100 نمیخوام اصلا کار من نیست من از خودم شخصا میانگین شصت میخوام پس بیشتر از از اون میخونم که به این درصد برسم مثلا 80 درصد مطالبو میخونم و بیشترم تمرکزم میاد روی اختصاصی هام نه خیلیا مثلا 10 درصد بیشتر از عمومی میخوام بهش اهمیت بدم چون اختصاصی ان دیگه پس اکه وقت داشته باشم حتما تست های بیشتری از اختصاصی میزنم!)
در اخرم یه جمع بندی ریز بزنیم
پس به توان روانی خودمون برنامه میچینیم
و توش روز جبرانی و استراحت میذاریم (الکی نذاریدا اکه میتونید بخونید تا 95 درصد توان بیشت برید ولی اگه دیدید مثل من 4 روز میخونید میبرید بذارید )
وسواس کمال گرایی و استرس خودمون رو کنترل میکنیم
مرسی که تا اینجا خوندین اکه خوشتون اومد برای بقیه هم بفرستید و سوالی هم اگه خواستید ازم بپرسید اگه بتونم کمکتون میکنم اگه نتونستم با بچه ها یه راهی پیدا میکنیم موفق باشید دوستان
ریاضی فیزیک @ریاضیا @تجربیا @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
Masih shirdel
دیدگاهها
-
اشتباه های یه کنکوری! پارت یک -
اشتباه های یه کنکوری! پارت دوسلام بچه ها حالتون چطوره
خوب امروز میخوام درباره یه اشتباه خیییللییی رایج کنکوری ها بگم براتون لطفا حوصله به خرج بدین ممنونم ازتون
خوب مطلب پایین رو اول بخونید ببینید چقدر این مشکل رو دارید
یک: هدف خیلی بزرگی دارید و خیلی میخواید براش تلاش کنید و وقت زیادی رو برای برنامه ریزی گذاشتید که این برنامه سنگینیه ولی نتیجه ش مثل اینکه فوقالعاده س
دو: حجم ساعات مطالعه ای که توی برنامه تون گذاشتید خیلی بیشتر از قبله و میخواید به این حجم مطالعه مثلا تا یک یا دو هفته دیگه برسید
سه: یکم احساس می کنید دارید کم کاری می کنید چون نمیتونید به برنامه کامل برسید و احتمالا چند باری برای اصلاحش وقت گذاشتید ولی هنوز چنگی به دل نزده
چهار: ممکنه تا الان بعضی از شبا که به برنامه تون نرسیده باشید از دست خودتون عصبانی و ناراحت باشید و برای فردای بهتری برنامه ریزی کنید از ساعت خواب گرفته تا میزان درس
اسپویلر: فردا لنگ ظهر پا میشید و حال ندارید کتابو هم نگاه کنید
پنجم: کارهاتون رو به تعویق میندازید مثلا میگید یه ربع دیگه میرم سر درس یا سر ساعت 4 میرم درس میخونم
بازم اسپویلر: ساعت چهار میگید خستم و میندازید ساعت 5 و 6 یا کلا بیخیالش میشید
خب فکر کنم خاطرات بعضی از دوستان زنده شد!
خوب این مشکلات همه از عوارض کمال گرایی منفیه
کمال گرایی منفی!
مگه مثبت هم داریم اخه!!!!!!!
اره داریم تو قسمت های بعدی میگم
حالا کمال گرایی منفی دقیقا چیه
کمال گرایی مجموعهای از الگوهای فکریِ محکوم به شکست است که برای رسیدن به اهداف غیرواقعبینانه، شما را وادار به تلاش میکنند.
شما جمله ای رو خوندید که حدود 99 درصد اونایی که اول سال قرار بود رتبه یک بشن رو قبل دی از پا انداخت
حالا این ویروس منحوس چه میکنه؟
ویروس کمال گرایی هرچی عزت نفس و اعتماد به نفس هست رو میخوره و از بین میبره و شما از ادامه دادن باز میداره و نمیذاره پیش برید
بهتون قول میدم اگه کمال گرایی تون رو از بین ببرید خیلی راحت تر میتونید طعم شیرین موفقیت رو بچشید
خسته نشیا هنوز مونده چیزایی که باید بدونی
حتی اگه کمال گرا نباشی یه کنکوری خیلی در خطره کمال گراییه
لطفا نشانه های زیر که به کمال گرایی مربوطه رو مطالعه کنید
1: اهداف سخت یا غیرواقعبینانه دارید. اگر نتوانید بهترین باشید، گاهی تسلیم میشوید و آن هدف را رها میکنید.
2: به هر اشتباهی بهعنوان شکست نگاه میکنید و اگر کسی، کار یا پروژهای را بهتر از شما انجام دهد، شما احساس شکست میکنید. همچنین، ممکن است اشتباهاتتان را از دیگران مخفی کنید.
3: معمولا کارتان را دیر تحویل میدهید، چون دائم در حال بازبینی آن هستید و تعلل میکنید.
4: وقتی مطابق تعریف خودتان از کمال، به هدفی که میخواهید نمیرسید، احساس ناراحتی میکنید.
5: ریسک کردن را دوست ندارید، چون هیچ تضمینی وجود ندارد که با ریسک پذیری بتوانید کارتان را کامل و بدون عیب و نقص انجام بدهید. بنابراین، ترجیح میدهید کارهای امنتر را بپذیرید، چون از انجامِ بدون عیب و نقص آنها مطمئن هستید.
6: شما از فرایند یادگیری و کار لذت نمیبرید، چون فقط نگران نتیجه هستید.
7: تفکر شما معمولا «یا همه یا هیچ»(یا کل برنامه یا ولش اصلا خودمون) است، یا به چیزی که میخواهید تمام و کمال میرسید، یا اگر چنین نشود، خود را شکستخورده تلقی میکنید.
8: وابستگی ناسالمی به عقاید دیگران دارید. احساس میکنید اگر عیوب شما نمایان شوند، دیگران شما را طرد خواهند کرد.
زیاد پذیرای انتقاد و بازخورد نیستید.
9: ممکن است دیگران را هم با استانداردهای غیرواقعبینانهی خودتان بسنجید و زمانی که همکارانتان مطابق انتظارات شما عمل نکنند، از آنها انتقاد کنید. بنابراین با این رویکرد، روابط نزدیک زیادی در محل کار نخواهید داشت.
10: در تفویض اختیار و واگذاری کار به دیگران مشکل دارید.
حالا اصلا مگه چه مشکلی پیش میاد که ادم کمال گرا باشه کلی مزیت داره اصلا ایلان ماسکم کمال گرا بود رسید به اون بالا بالا ها
اره ولی ما 80 تا 100 ساعت کار مفید تو هفته نمیتونیم داشته باشیم اونا علاوه بر پیشرفت گرا بودن تلاش گرم هستن
پس اولین تفاوت رو اینجا متوجه میشیم ما میخوایم پیشرفت گرا باشیم و کمال گرا هستیم (تو پرانتز کمال گرایی مثبت شبیه به پیشرفت گرایی چون فرد اونقدر تلاش میکنه که به معیار هاش برسه که از زندگی کلا کنده میشه ولی تو پیشرفت گرایی زندگی خیلی شیرین تره)و حالا خیلی مختصر عواقب کمال گرایی رو بررسی می کنیم و بعد از اون یکی از راه های مقابله با کمال گرایی رو براتون شرح میدم
سلامت عمومی:
کمال گرایی با مشکلاتی در حیطهی سلامت عمومی از قبیل اختلال در خوردوخوراک، افسردگی، میگرن، اضطراب و اختلالات شخصیت مرتبط است. خواهان کمال بودن میتواند منجر به کاهش بهره وری، ایجاد استرس و آسیب به روابط شود.(طبق تحلیلهای انجامشده که در مجلهی Journal of Counseling and Development به چاپ رسیدهاند)
اعتماد به نفس
کمال گرایی روی اعتمادبهنفس اثر منفی میگذارد. کمالگرایان، ارزش فردی خودشان را وابسته به چیزی میدانند که در جستوجوی رسیدن به آن هستند و باور دارند که دیگران نیز بر همین اساس، آنها را قضاوت میکنند. از آنجا که این افراد هرگز از داشتههایشان راضی نیستند، هرگز نمیتوانند مطابق استاندارهایی که برای خودشان تعیین کردهاند، زندگی کنند. این وضعیت سبب میشود که آنها دائم خودشان را قربانی انتقادات و سرزنشهای خودشان کنند.
تعلل (همون قضیه ساعت 4 که میشه 6)
کمال گرایی با تعلل ارتباط نزدیکی دارد. برای مثال، یک فرد کمالگرا تا زمانی که راه کامل و بیعیب و نقص انجام یک پروژه را پیدا نکند، آن را آغاز نمیکند. این فرد کمالگرا به علت تعلل، معمولا از کارهایش عقب میماند و این روال بر اعتبار و روابط کاری او اثر میگذارد.
تأثیر بر خلاقیت
یکی از عواقب کمال گرایی این است که ماهیت دستوپاگیری دارد. کمال گرایی نمیگذارد ریسک کنیم و جلوی بازیگوشی و تمایل ما به رؤیاپردازی را میگیرد. این حالت، سبب اُفت تواناییِ خلاقیت و نوآوری ما میشود.خب بالاخره الان کمال گرایی رو کمی شناختیم میتونیم تو زندگی مون دنبال نشانه هاش بگردیم با این افکار کلنجار بریم که خودش میشه اولین مرحله مقابله با کمال گرایی
خوب مراحل زیر از یک رویکرد توسعه یافته توسط مرکز مداخله بالینی
پِرث Perth Center for Clinical Interventions
هستش که میتونه تو جنگیدن با این افکار کمکتون کنه
مرحله یک شناسایی رفتار ها
کار خود را با فهرست کردن تمام کارهایی آغاز کنید که در محیط کار، خانه، روابط شخصی و سرگرمیهایتان باید «بدون عیب و نقص» انجام دهید.
برای مثال، شاید کارتان را بارها بررسی میکنید یا از ترس درست انجام ندادن کارتان، آن را دیر تحویل میدهید. شاید خیلی زود به محل ملاقات میرسید، چون از دیر رسیدن میترسید. یا شاید زمانی را که میتوانید به استراحت کردن یا کار روی پروژههای دیگر اختصاص دهید، مدت بسیار زیادی را صرفِ مرتب کردن میز کار خود میکنید.
همچنین، کارهایی را فهرست کنید که به خاطر کمالگرا بودن، آنها را انجام نمیدهید.
مرحله دو شناسایی باور ها
در کنار هر رفتار، یادداشت کنید که چرا باور دارید این عمل باید «بدون عیب و نقص» باشد.
برای مثال، تصور کنید هرگز کاری را به دستیارتان واگذار نمیکنید، حتی اگر او را برای این کار استخدام کرده باشید. شما معمولا تا دیروقت کار میکنید تا وظایفی را به اتمام برسانید که دستیار شما هم میتواند آنها را انجام دهد. شما کاری را به او واگذار نمیکنید، زیرا باور دارید که او بهدرستی آن کار را انجام نخواهد داد و این وجههی شما را خدشهدار خواهد کرد.(خب شما شاید دستیار نداشته باشید ولی من خودم بعضی وقتا به خودمم اعتماد نداشتم)
مرحله سه به چالش کشیدن رفتار ها
زمانی که رفتارهای کمالگرایانه را شناسایی کردید، برای غلبه بر هر یک از آن رفتارها، یک گام مشخص بردارید.
برای مثال، سعی کنید کاری غیرضروری را به دستیارتان واگذار کنید. زمانی که او کار را به انجام رساند، برای این که مطمئن شوید او کارش را بهدرستی انجام داده است، «یک بار» کارش را بررسی کنید.
حتی اگر کار خودتان را بارها بررسی میکنید، چون باور دارید که شاید اشتباهی در کارتان باشد، سعی کنید بررسی خود را به دو بار کاهش دهید: یک بار پس از پایان کار و یک بار در پایان روز.
مرحله چهارم ارزیابی نتایج
زمانی که رفتارهای کمالگرایانه را با موفقیت به چالش کشیدید، به اتفاقاتی که افتاده است، فکر کنید تا متوجه شوید با به چالش کشیدن آنها، هیچ عواقب منفی حاصل نمیشود. از این ارزیابی چه چیزی را یاد گرفتید؟سپس، این مراحل را در مورد رفتارهای مختلفتان مرتبا تکرار کنید.(هر بار که تکرار کنید رفتار های بیشتری رو شناسایی میکنید و حذف میکنید)
احتمالا، هنگام به چالش کشیدن رفتارهای کمالگرایانهتان، کمی اضطراب را تجربه خواهید کرد. این امر طبیعی است. با وجود این، هنگامی که نتیجه را ببینید، اضطرابتان به طرز فوقالعادهای کم خواهد شد.
نکته:
هر بار، فقط یک رفتار را به چالش بکشید. اگر تمام رفتارهایتان را یکجا به چالش بکشید، اضطرابتان هم به همان نسبت بسیار زیاد خواهد شد.
خب دوستان مطالب بالا از اطلاعات سایت چطور اموزش های سایت فرادرس در رابطه با مقابله با کمال گرایی و همین طور تجربه خودم از دوره درمانی بوده شما قطعا تحقیق های بیشتری میتونید بکنید هر سوالی که ازم داشتید میتونید بپرسید اما اگه خیلی دچار :مال گرایی هستید میتونید که از یک روان درمانگر کمک بگیرید چون قطعا یک روانشناس خیلی میتونه به ما در این پروسه کمک کنه
خوشحال میشم نظراتتون برام بنویسید
توی پارت سوم درباره اینکه چطور بیشتر عمل گرا بشیم براتون میگم مطالب توپی هم اماده کردم موفق باشید -
هنوز دیر نشده ها!سلام به دوستان رشته ریاضی
تصمیم گرفتم حرفی رو الان بهتون بزنم که اگه پارسال میدونستم الان داشتم تو دانشگاه درس میخوندم
پس دلم نمیخواد امسال زیاد پشت کنکوری داشته باشیم
خب اول میخوام بهتون بگم برای یه ریاضی شش ماه زمان معقولی برای بدست اوردن یه رتبه نسبتا خوبه به درصد های زیر نگاه کنید
ریاضی 21.79
فیزیک 24.5
شیمی 14.13
ادبیات 37.4
عربی 49.4
دینی 50.7
زبان 29.39
رتبه در منطقه یک 2954
ریاضی 8.6
فیزیک 31.2
شیمی 26.7
ادبیات 52
عربی 37.4
دینی 45.4
زبان 58.7
رتبه در منطقه یک 2969
خب؟
یه سوال رتبه سه هزار تو ریاضی مگه بده؟
درسته ممکنه رشته که دوست داری رو تو یه دانشگاه تاپ قبول نشی ولی قطعا تو یه دانشگاه خوب قبول میشی!
و براش فقط نیاز داری هر درس اختصاصی رو حداقل حدود 20
و هر درس عمومی رو حداقل حدود 45 درصد بزنی!
تو شش ماه کاملا امکان پذیره
ولی کشکم نی!
بشینی همین الان انگیزه بگیری فقط امروز بری سره درس به صورت رندم هر چی حال کردی بخونی جواب نمیده
خوب بریم سریع راه حل بهت بدم
اولا که انگیزه لازم نداری
دوما کلا مجبور نیستی درس بخونی!
تشتکات پرید نه؟
خوب گوش کن ببین چی میخوام بهت بگم
ما مجبور به انجام هیچ کاری نیستیم!
ولی مجبور به تحمل پیامد های تمام کار های کرده و نکرده هستیم.
اگه دخانیات مصرف کنید ریه هاتون دچار مشکل و مریضی میشه
اگه دخانیات مصرف نکنید ریه هاتون سالم می ماند
جلو هیچ کدوم رو هم نمیتونی بگیری نه سالم موندنش نه مریض شدنش
الان باید یه خورده رفته باشی تو فکر
اگه نرفتی از اون قسمت ولی کشکم نی! دوباره بخون
نتیجه ای که میتونی از مثال سیگار بگیری اینکه هردو انتخاب های تو هستن
نمیخوام دخانیات مصرف کنم
میخوام دخانیات مصرف کنم
بذاری رو ترازو انتخاب نمیخوام یه خورده سنگین تره چون یه دونه «ن» داره!
زندگی ما کلا همین انتخاب هاست حتی وقتی انتخاب کنید چیزی رو انتخاب نکنید باز یه چیزی رو انتخاب کردید!
اگه تا اینجای مطلب رو خوندید پس میخوایین درس بخونید
(تازه اینجا ریز تو پرانتز بگم بهتون وزن پیامد های درس خوندن و نخودنش خیلی بهم نزدیکن! میخوام درس بخونم= میخوام درس نخونم)
پس لطف کنید همین انتخاب رو نگه دارید تا 6 ماه آینده
ممکنه دوستی بگه کلا درس میخوام بخونم فشار میاد به مغزم زود خسته میشم
در جواب شما باید بگم شما در برابر درس نخوندن مقاوت نکردن رو همراهش انتخاب میکنید
در برابر درس خوندن مقاومت کردن رو انتخاب میکنید!
حالا سریع راه حل بدم درباره این موضوع که زیاد وقتتون گرفته نشه
شما برای این شکلی فکر کردن باید هنگام تصمیم گرفتن آگاهانه فکر کنید
یعنی ساعتو دیدید متوجه شدید وقته درسه نگید ای بابا بازم درس چون این شکلی مقاومت کردنو باهاش انتخاب کردید
بعد جاش بگید نه نه من میخوام درس بخونم مجبور نیستم ولی میخوام!
فکر کنم الا کاملا جا افتاد دیگه؟
برای همینم میگم شما نیاز به انگیزه ندارید
ما برده انتخاب ها نیستیم که بهمون انگیزه بدن برای یه هدف از جون و دل مایه بذاریم
ما ها صاحب اختیار هستیم به خواسته خودمون عمل میکنیم
انگیزه مال شوالیه ها بود که به انتخواب پادشاه باید از جانشین محافظت میکردن
پس لطف کنید بهانه نیارید خستم تازه بیدار شدم امروز کرختم امروزو جای خالی!
لطفا اگه الان دارید حس میکنید بعد از این مطلب باید برید درس بخونید همین الان تمرین کنید بگید میخوام بعدش برم درس بخونم
میییخواااام
این بخش میخوامش مهمه ولی شرمنده اون تمرین بود اول باید بهتون بگم چی نیاز دارید
خلاصه
برنامه ریزی برای هر روز هفته
برنامه ریزی برای بودجه بندی
اولی رو همه آشنا هستن مثلا ساعت 2تا 4 ریاضی 4تا 7 فیزیک که دست خودتون رو میبوسه نوشتنش
دومی یعنی اینکه فلان مبحث رو از کی تا کی بخونم
مثلا برای حسابان قراره صفر تا صد اقای ثابتی رو ببیند
74 قسمت درسنامه داره
60 قسمت کارگاه نکته و تست تو برنامه تون باید بنویسید مثلا تا آخر تعطیلات عید باید تا فلان مبحث خونده باشم (بازم دست خودتون رو میبوسه)
خوب الان اجازه دارید شروع کنید
یا حق
موفق باشید
خودتون انتخاب کنیدا!
فکر آگاهانه رو هم یادتون نره
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا ریاضی فیزیک @ریاضیا @تجربیا @المپیادیا @اپ-کاتالیزورهای-آلاء -
اشتباه های یه کنکوری! پارت چهارسلام بچه ها حالتون چطوره امروز میخواییم درباره دو مورد حرف بزنیم یک چرا کار هامون رو عقب میندازیم و یکی از دیگه از اشتباه های رایج کنکوری ها که باعث میشه توهم بزنید
در اخرم اونایی که الان شروع کردن به درمان کمال گرایی خودشون احتمالا با موضوع خود سرزنشی مواجه شدن ته این پارت برای شما هاست بچه ها اما اول بریم سراغ مشکل اولمون چرا کار هامون رو به تعویق میندازیم
(منبع مطالب سایت ارگانیک مایندد)
چرا ما مدام کارهامون رو به تعویق میندازیم؟
یادگیری به تنهایی منجر به پیشرفت نمیشه. بنابراین، بیشتر وقتتون رو صرف تمرین کردن بکنید، فکر کردن كافيه، وقت عمله.
اگه همیشه انجام کارهاتون رو به دقیقه نود، موکول میکنید، بهتره اینو از من تو کلهتون به یادگار داشته باشید که راهحل در مدیریت زمان نیست، در مدیریت هیجاناته! چون ما همیشه از انجام کارهایی اجتناب میکنیم، که در ما هیجانات آزاردهندهای مثل اضطراب، درد، ترس، ابهام و خستگی ایجاد میکنن. بنابراین، این به تاخیر انداختنها، مثل داروی ضددردی میمونن که ما رو آروم میکنن ولی به قیمت هنگفت در دراز مدت! بر این اساس، دقیقه نودیها کسانی هستن که حاضر نیستن حجم بالایی از احساسات منفی رو تاب بیارن و در کنار اون احساسات، کارشون رو آغاز کنن. پس اگه میخواین از شر این خصلت مخرب خلاص شید، به جای یاد گرفتن روشهای مدیریت زمان روی مدیریت هیجاناتتون تمرکز کنید.
قدم اول، متوقف کردن خود سرزنشی و کمالگرایی
(پیشنهاد میکنم پارت های قبلی رو بخونید خود سرزنشی هم توضیحاتش هست تو همین پارت)
به تجربه فهمیدم اکثر افرادی که کارهاشون رو به تعویق میندازن، بیرحمترین منتقدین خودشونن؛ بخاطر همینم هست که شروع کردن کارها همیشه اونها رو مضطرب میکنه چون به قاضی سنگدلی تو درونشون هست که اگه کمی افت کیفی تو کارشون ببینه، به شدیدترین شکل ممکن تنبیه، سرزنش و قضاوتش میکنه. پس وظایفش رو تا جایی که بتونه به تعویق میندازه تا با اون سرزنشگر دورنیش رو در رو نشه! ولی بدبختی اینه که هر چی بیشتر کار رو به تعویق بندازی، اون سرزنشگر عصبیتر و وحشیتر میشه و بالاخره خرخرهتونو به خاطر همین اهمالکاری خواهد گرفت. مثلا خیلی از دقیقه نودیها جغدن؛ یعنی شب زندهدارن و هوشیاری مغزشون در طول شب بیشتره. پس اگه تکلیفتون مشخص باشه که قراره از غروب به بعد، به وظایفتون رسیدگی کنید، دیگه بابت کمکاری در طول روز، خودتون رو سرزنش نکنید.
قدم دوم، از دیگران کمک بگیرید.
وقتی به تنهایی روی پروژهای کار میکنید که تصورتون ازش اینه که مبهم، بیفایده و خستهکنندهس، در این مواقع، کنار گذاشتن کار، خیلی راحته؛ اما اگر کسی در کنار شما حضور پیدا کنه، لحظه به لحظه پیشرفتتون رو دنبال کنه و بدونید که به نتیجه کار اهمیت میده، ادامه دادن مسیر براتون آسونتر میشه. کمک گرفتن از یه روانشناس تو این مرحله خیلی جوابه، همچین کسی میتونه به شما کمک کنه تا نیرو محرکه وجودتون زود به زود خالی نشه و منطقتون رو مدام تصحیح میکنه تا به بیراهه نره.( اگه تنها هستید میتونید نمودار برای خودتون درست کنید مثلا من نمودار خواب و ساعات درسی و کاری دارم)نکته آخر، اینو بدونید که دقیقه نودی بودن، بیماری نیست که درمان و دارو داشته بشه، بلکه یک چالشه که همه ما، هر روز باید باهاش دست و پنجه نرم کنیم و به انواع روشهای مدیریت و کنترلش مسلح بشیم؛ چرا که همیشه، وظایفی در زندگی خواهند بود که علاقهای بهشون نداریم و طبیعتا، اجبار به انجامشون، در ما هیجانات منفی ایجاد میکنه؛ اما عادت به اجتناب از تجربه این هیجانات منفی، چیزیه که میتونیم با تمرین مداوم، در شکستنش استاد بشیم.
خوب مسیح دادا الان من دقیقه نودی ام باید چیکار کنم؟
هیچی راستش باید پارت بعدی رو بخونی
فردا مینویسمش میتونی با راه کارهایی که فردا میگیری خودتو اصلاح کنی اما الان دلتو بده به این مطالب که خیلی کمکت میکنن زود تر پیشرفت کنی
خب فکر کردن کافیه دوستان وقت عمله
فکر کردن کافیه، وقت عمله...
به کرات آدمهایی رو دیدم که وقتی میخوان یه کاری رو راه بندازن یا یه هدفی تو کلهشون دارن اونقدر خودشون رو درگیر آموزش و یادگیری و تحقیق در مورد هدف مورد نظر میکنن که بیا و ببین. کسی رو میشناختم که تصمیم داشت برای دوی نیمه ماراتن خودش رو آماده کنه، ایشون مقاله در مورد دوی ماراتن نمونده بود که نخونه. خب داداش گلم بسه دیگه! فعلا یه کتونی پات کن برو بدوووو بعدا وقت هست که بهترین اپلیکیشن ثبت شیب محل دویدن رو که در جا شیب محل مورد نظر رو محاسبه میکنه و بهترین میزان ضربان قلب رو پیشنهاد میده رو پیدا کنی! یا یه منشی قدیما داشتم که بنده خدا میخواست وزنش رو بیاره پایین و قصد داشت رژیم بگیره در حالیکه هر روز عصرها که کارش سبکتر میشد، کارش این بود که یه کاسه ماست موسیر و چیپس بذاره جلوش و در مورد بهترین روش تغذیه و رژیم تحقیق کنه. اینجور آدمها یه چیزی از تحقیق کردن شنیدن ولی دیگه گندشو رسما در میارن. اگه همچین آدم اهل مطالعه ولی از زیر کار در رویی هستی، ادامه مطالب رو بخون تا یکم تو روح و روانت سوهان بکشم!خب حتما میدونید از جايي كه الان هستيم، تا جایی که دوست داريم در آینده به اون برسيم همیشه فاصلهاي وجود داره كه اكثرمون به اشتباه تصور ميكنيم مقصر اين شكاف و فاصله، کمبود علم و آگاهیه. شاید بخاطر همینه که میریم و کلی پول بابت کلاسهای جور وا جور میدیم و يكسره به دنبال یادگیری روشهاي جديد هستيم. در واقع، تصور ما اینه که اگر راهکار بهتری یاد بگیریم، به نتایج بهتری خواهیم رسید، چون باور داريم كه يك نتيجه جديد احتياج به علم جديد داره. اما بهتره بدونيد، آگاهی بیشتر، لزوما نتایج بهتر به همراه نمیاره، دليلشم برمیگرده به تفاوت بین یاد گرفتن و تمرین کردن. بریم تا این مسئله رو بیشتر براتون بازش کنم.
با اینکه به نظر ميرسه بين یاد گرفتن و تمرین کردن یک كار جدید، تفاوتي وجود نداره، ولی حقیقت اینه که هر كدوم از این دو روش، نتایج خیلی متفاوتی به بار میارن، بذارید با مثال بهتون توضیح بدم.
فرض کنیم هدف شما کتاب نوشتن باشه، شما میتونید سالها با یه نویسنده معروف در مورد کتاب نوشتن حرف بزنید (يادگيرى) ولی تنها راه برای اینکه واقعا نویسنده بهتری بشید اینه که دست به کار بشید و یکسره بنویسید (تمرین). فرض كنيم هدف شما خوش هيكل شدن و قوي تر شدن بدنتونه. ميتونيد در مورد بهترين دستورالعمل تكنيك اسكات زدن تحقيق كنيد، اما حقيقت اينه كه تنها راه قويتر شدن اينه كه وزنه زدن رو تمرين كنيد.
خیلی وقتها یادگیری فقط یه بهانه واسه شروع نکردنه. خیلی وقتها یادگیری تبدیل به بهونه و روشی ميشه برای از زير كار در رفتن، براي فرار از برداشتن یک قدم واقعی. در واقع یادگیری خیلی ارزشمنده، اما تا زمانی که خودش تبدیل به نوعی تعلل و به تعویق انداختن اهداف و علايقمون نشه. مثلا وقتي شما میخواید یه زبون خارجی یاد بگیرید؛ اينكه کتابی بخونيد در مورد اینکه چطور میشه یک زبان خارجی رو به سرعت فرا گرفت، باعث میشه توهم پیشرفت کردن بزنید (چون خودتون رو توجيه ميكنيد كه دنبال بهترين راهكار هستيد) درحالیکه اصلا در مسير تمرین کردن نیستید.
وقتی شما در مورد چیزی مطالعه میکنید، فقط آگاهیتون افزایش پیدا میکنه و اينكه چطور میتونید در عمل از دانشتون استفاده كنيد بي پاسخ ميمونه. در حالیکه تمرین کردن، یکی از بهترین روشهای یادگیریه؛ چون همون اشتباهاتی که در این راه مرتکب میشید، هر بار بينش جديدى در اختيارتون ميذاره و شما رو استادتر ميكنه. به علاوه، تمرین کردن تنها راهیه که بوسیله اون میتونید از دانشتون برای ارائه به دنیای اطرافتون بهره ببرید. مثلا شما میتونید مقاله ای در مورد بهترین روش دویدن تو ماراتن مطالعه کنید اما قائدتا اطلاعاتی که به دست میارید تا زمانی که دست به کار نشید به درد نمیخوره.
حالت کنونی زندگی شما نتیجه عادات و باورهاییه که هر روز مشغول تمرین اونها بودید و هستید. وقتی این رو بفهمید و هر روز و هر شب، انرژیتون رو به تمرین عادات بهتر متمرکز کنید(فردا برای تبدیل رفتار ها به عادت ه صحبت میکنیم) ، بهتون قول میدم پیشرفت مستمرى در انتظار شما خواهد بود. نه چیزهایی که یاد میگیریم و نه روياپردازيهامون، نتایج نهايي ما رو مشخص نميكنن؛ نتایج نهایی ما رو عمل ما تعیین میکنه. بنابراین، انرژیتون رو روی روند انجام کار متمرکز کنید.
آيا یادگیری به تنهايي، كاملا بيفايده است؟ معلومه که نه. کسب اطلاعات میتونه بهتون کمک کنه وقتى زمان عمل فرا ميرسه، تصمیم مناسب و منطقیتری بگیرید، يا از خود فرايند يادگيري و به دست آوردن اطلاعات جديد لذت ببريد، ولی قصد اصلي من از این مقاله این بود که بهتون بگم، یادگیری به تنهایی منجر به پیشرفت نمیشه. بنابراین سعی کنید بیشتر وقتتون رو صرف تمرین کردن بکنید، فکر کردن كافيه، وقت عمله...
وقت عمل به اینم هست که از خود سرزنشی هم رها کنید خودتون رو
چطوری میشه از شر خودسرزنشی رها شد؟
پیش گرفتن هر رویه جدید و کنار گذاشتن یه عادت قدیمی، احتیاج به تمرین داره، اول از همه، باید انتخاب کنید که قراره دیگه خودتون رو سرزنش نکنید.روانشناسها، با بررسی غرایز انسانی، متوجه وجود یه کد اشتباه تو سیستم شناختی ما آدمها شدن که باعث میشه تجربیات منفی رو شدیدتر از واقعیت موجود تفسیر کنیم. مغز میخواد ما موفقیتهامون رو نادیده بگیریم و وزن بیشتری برای کاستیها و اشتباهات خودمون قائل بشیم.
در واقع، مغز ما به مکانیزم خودسرزنشی مجهز شده، تا مثل عقاب، ذهن و رفتارمون رو زیر نظر بگیره که به محض ارتکاب خطا، گوشمون رو بپیچونه تا در صدد جبران بر بیایم و از تجربیاتمون درس بگیریم، چون برای حرکت در جهت اصلاح، اول از همه باید متوجه اشتباهاتمون بشیم دیگه!
جای احمقانه ماجرا اینجاست که خیلی وقتها، ما به خاطر انحراف از جاده زندگی، به یه بوق هشدار کوچیکی احتیاج داریم که حواسمون رو جمع جاده زندگی کنیم، ولی به جای یه تلنگر ساده، گاها چنان خودسرزنشی مهلکی در ما ایجاد میشه که تا خرخره ما رو درگیر احساس شرم میکنه. یعنی همون سیستمی که قرار بود با یه بوق ساده ما رو به جاده اصلی زندگی هدایت کنه، تبدیل به تریلی عظیم الجثهای میشه که یه عالمه نشخوار و سرزنش رو سرمون خالی میکنه. فرآیندی که نتیجهش میشه افسردگی، اضطراب و درماندگی و در موارد شدید، خودکشی حتی!
در باب بیخاصیت بودن خودسرزنشی همینو بگم که من یکی، تو زندگی شخصیم، بارها پیش اومده که شب تا صبح، خودمو، به خاطر انجام ندادن دو تا از کارهام خودم رو سرزنش کردم، با این تصور که شرم و حیای ناشی از این خودسرزنشی، شاید نیرو محرکهای بشه که فرداش بتونم به کارهام رسیدگی کنم، زهی خیال باطل! صبحش با چنان حال خموده و سنگینی از خواب پا شدم که حتی حوصله دست و رو شستنم نداشتم چه برسه انجام کارهایی که همش ازشون اجتناب می کردم.
حالا راه حل مقابله با این خود سرزنشی لعنتی چیه؟ ببینید، پیش گرفتن هر رویه جدید و کنار گذاشتن یه عادت قدیمی، احتیاج به تمرین داره،
اول از همه، باید انتخاب کنید که قراره دیگه خودتون رو سرزنش نکنید. نکته موجود در هر خطایی رو قراره دریافت کنید و قرار نیست بارها و بارها به خاطرش خودتون رو سرزنش کنید، تمام. یعنی بلند و واضح، به مغزتون اعلام میکنید که قراره اوضاع از این به بعد عوض بشه، قرار نیست دیگه اجازه بدید خودتون رو بابت هر اتفاق کوچیکی پاره پاره کنید!
و اما قدم دوم، اون وقتهایی که دارید خودتون رو با چکش میزنید، درد چکش رو با پوست و گوشت و استخونتون حس کنید، قبل از اینکه تابع جلاد درونیتون بشید، ببینید چطور مظلومانه وجودتون داره سهمگینترین شلاقها رو میخوره! اگه لحظهای دلتون به حال خودتون کباب شد، اونوقت بیاید وسط معرکه و اجازه ندید منتقد بیرحم وجودتون به شلاق زدنش ادامه بده! تمام تلاشتون رو بکنید تا صدای منتقد درونیتون رو خاموش کنید، هر فعالیتی که در اون لحظات، شما رو از ذهن خودتون بیرون بکشه، میتونه اون صداهای سرزنشآمیز رو خاموش کنه.
و اما قدم سوم که از همه مهمتره: یکی از خصایص مغز ما، یادگیری براساس پاداشه. در واقع، بخشی از مغز ما به اسم قشر اوربیتوفرونتال، همیشه به دنبال دریافت پیشنهاد بهتر و لذت بخشتره! X رو با Y مقایسه میکنه و اگر Y لذت بخشتر باشه، یا، درد کمتری به همراه بیاره، یاد میگیره که از دفعات بعدی، Y رو انتخاب کنه. اینجا همون جاییه که شما وارد عمل میشید و این سیستم مغزتون رو هک میکنید؛ در واقع، اگر مغز رو متوجه کنید، که نفس عمیق کشیدن یا هر کار دیگهای بعد از یک خطا، چقدر حس بهتری داره نسبت به ساعتها سرزنش شدن داره، بهتون قول میدم، بعد از چندین بار تکرار و تمرین، بالاخره راه باحالتر رو انتخاب میکنه. پس، کاملا آگاهانه، تلاش کنید تا مغزتون، لذت ناشی از رها کردن خود سرزنشی رو درک کنه! هر وقت که تونستید به خودسرزنشیتون غلبه کنید، به احساس خوب ناشی از این پیروزیتون فرصت بدید تا یکم در وجودتون سرک بکشه، زود نخواید که ازش خلاص بشید، بذارید مغز به این حال خوب توجه کنه، این حال خوبو بو بکشه…
میفهمم که دفعات اول ممکنه اوضاع خیلی خوب پیش نره، هیچ عیب نداره! دو بار، سه بار، چهار بار تلاش کنید، اگر دفعه پنجمم، دوباره دچار خود سرزنشی شدید، یادتون باشه، چهار بار تلاش، هرچی باشه، بازم از نقطه صفر بهتره...
موفق باشید بچه ها
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @ریاضیا ریاضی فیزیک @تجربیا @اپ-کاتالیزورهای-آلاء @راه-ابریشمی-ها-ادبیات @راه-ابریشمی-ها-دینی @راه-ابریشمی-ها-ریاضی-تجربی @راه-ابریشمی-ها-ریاضیات-ریاضی @راه-ابریشمی-ها-زبان @راه-ابریشمی-ها-زیست @راه-ابریشمی-ها-شیمی @راه-ابریشمی-ها-عربی -
اشتباه های یه کنکوری! پارت پنجمسلام بچه ها حالتون چطوره
امروز قراره درباره دو موضوع صحبت کنیم
دقیقه نودی ها خیلیییییی مهم (خیللللللییییییی)
مسئولیت پذیری
باز هم منبع مطالب سایت ارگانیک مایندد هستش XD
خوشحالم که این تاپیک باعث شد همچین جای خفنی رو پیدا کنم برای همین طبق تجربه ای از روند اشتباهای خودم و بعضی دوستام دارم مطالب رو برای شما ادیت میکنم خب بریم سره اصل مطلب
خوش اومدید به پارت پنجم مرسی که دنبال می کنید
خب اگه دقیقه نودی هستید بخونید
هر چه انجام کاری، هویت شما رو بیشتر تهدید کنه، شما بیشتر از انجامش اجتناب میکنید پس خودتون رو به سادهترین و معمولیترین شیوهها تعریف کنید. هر چه که این هویتی که برای خودتون تعریف میکنید کمیابتر باشه، اجتناب و ترس بیشتری به سراغتون میاد و انجام همه کارهایی که اهمیت دارن رو به تعویق میاندازید.
توی این مقاله میخوام در مورد یه موضوع خیلی خیلی مهمی براتون صحبت کنم. میخوام در رابطه با تنبلی حرف بزنم، در مورد اینکه چرا اینقدر تو انجام دادن کارهامون تعلل میکنیم و از این حرفها... خیلی مطالب مهمی خواهند بود، از دستشون ندید.الان دو روزه که نوشتن این مطلب، در مورد مشکل به تعویق انداختن کارهای مهم و تنبلی کردن رو، به تعویق انداختم. همه کاری کردم که سر نوشتن این مطلب نشینم. خودم رو سرگرم کارهای دیگه که اهمیت کمتری داشتن کردم. استراحتهایی داشتم که بیشتر از اونچه که باید، طول کشیدن. هی مینشستم پای لپتاپ، دوباره میبستمش، دوباره باز کردمش، بعد دوباره کاملا غیرارادی میبستمش.
اگه بخوام نمودار تنبلی خودم رو براتون رسم کنم، یه همچین چیزی از آب در میاد:
میله قرمز نشوندهنده همه نکات منفی مربوط به کنار گذاشتن تنبلی و نوشتن این مقالهس. مثل کمبود خواب، خستگی روانی، درگیر یک سری مشکلات شخصی بودن، ابهام از اینکه آیا اصلا چیزی که مینویسم خوب از آب درمیاد یا نه و اینکه نکنه همه از این نوشتهها بدشون بیاد و پیامهای توهینآمیز به خودم و جد و آبادم بدن. ای خدا، بازم قراره یه عدهای شروع کنن به تخریب و تهمت و افترا ....
ستون سبز نشوندهنده نکات مثبته. مثل: لذت خلاقیت به خرج دادن، راحتی خیال بعد از تموم کردن کار، خندیدنهای خودم از شوخیهایی که باهاتون میکنم، اینکه میدونم دارم به آدمها کمک میکنم، اینکه میدونم چقدر خاطرتون برام عزیزه و لذت نوشتن و ... ولی همونطور که میبینید، محور قرمز، مجموع نکات منفی مربوطه، از محور سبز، احساسات مثبت ناشی از نوشتن، بلندتره. به همین دلیل، یک کلمه هم نمینویسم. تو یوتیوب و گوگل میچرخم. چرت میزنم و وقتم رو صرف درست کردن نمودار میکنم؛ به جای نوشتن این مقاله مهم، میشینم اینجا و تنبلی خودم رو تحلیل میکنم.
مثالی که براتون زدم خیلی سادهس، ولی به خوبی توضیح میده که چرا ما معمولا به کارهایی که باید انجام بدیم، رسیدگی نمیکنیم. اضافه حقوقی که حقته رو هیچوقت از رئیست نخواستی، دختر مورد علاقت که هیچوقت بهش پیشنهاد ندادی، مادری که همیشه فراموش میکنی بهش زنگ بزنی، مقالهای که نمینویسیش. احساسات ناخوشایند، از احساسات لذتبخش بیشتر هستن و کفه ترازو به سمت منفیها سنگینی میکنه. ما آدمها هم از احساسات منفی بیزاریم و همش ازشون میخوایم فرار کنیم حتی اگر به قیمت داغون کردن زندگیمون باشه. معمولا تا ساعت ۱۱ شب قبل از ارائه پروژه، یا تا وقتی یه نفر سرتون فریاد نکشه، یا تا وقتی تهدید شکست مطلق از رگ کردن بهتون نزدیکتر نباشه، یعنی تا همون دقیقه ۹۰ خودمون، هیچکاری انجام نمیشه. دقیقه ۹۰، معادله تغییر میکنه. فشار، بیش از حد میشه و احساسات مثبت ناشی از انجام کار، از احساسات منفی سنگینتر میشه. در واقع، انجام ندادن کار، در اون لحظه، از انجام دادنش، دردناکتره و بالاخره در این لحظهس که اون کار لعنتی بالاخره انجام میشه. (از این پاراگراف ساده نگذر، خیلی مهمه. برگرد یه بار دیگه بخونش، نفهمیدی مجددا بخونش...)
• روش های معمول غلبه به تنبلی و به تعویق انداختن کارها:
چندتایی استراتژی برای حقه زدن به ذهنتون و وادار کردنش به انجام کارهایی که دلش نمیخواد انجام بده، هست.یکیش به وجود آوردن شرایطی که گاهی بهش میگن: محیط غیرقابل فرار. یعنی شما شرایطی رو برای خودتون ایجاد میکنید که انجام ندادن کار از انجام دادنش سختتر بشه. به طور مثال: اگر میخواید وزن کم کنید، میتونید برید باشگاه و یه برنامه ورزشی و رژیم درمانی مثلا یک میلیون تومانی که فقط برای ۴ هفته آینده مجوز استفاده داره بخرید. اینطوری دردی که هدر دادن یک میلیون تومان پول و سر کلاسهای باشگاه نرفتن براتون ایجاد میکنه، از رفتن به باشگاه و ورزش کردن، بیشتر میشه.
یک راهکار دیگه برای غلبه به تنبلی، استفاده از قانون "یه کاری بکن...". این قانون میگه، هر کاری که میخوای انجام بدی، با سادهترین جزء اون کار شروع کن. من نوشتن این استوریها رو به تعویق انداخته بودم، در نتیجه به خودم گفتم که میشینم پای کامپیوتر و فقط جمله اول رو مینویسم. به طور عجیبی، وقتی شما خودتون رو وادار میکنید که جمله اول رو بنویسید، نوشتن ۴۰ جمله بعدی، خیلی سادهتر میشه. این روش در مورد مثال باشگاه رفتن هم صدق میکنه. فقط به خودتون بگید: لباسهای ورزشیت رو بپوش. به محض اینکه شما اون لباسها رو بپوشید، احساس حماقت خواهید کرد که ورزش نکنید. در نتیجه: ورزش میکنید. قانون یه کاری بکن از این حقیقت استفاده میکنه که عملکرد، هم به وجود آورنده انگیزهس، هم ناشی از اونه...
حالا با اینکه این راهکارها خیلی باحالن، ولی به ریشه داستان تنبلی نمیپردازن. مثل پانسمان روی زخم میمونن. کار شما رو برای یکی دو روز راه میندازن، ولی یک عمر زندگی با تنبلی رو درست نمیکنن و این تنبلی لعنتی دست از سرتون بر نمیداره. چرا؟ چون یک علت اساسیتر و عمیقتری در مورد اینکه چرا ماها تنبلی میکنیم و انجام کارهامون رو به تعویق میندازیم وجود داره. حالا از اینجا به بعد داستان جالبتر میشه...
• علت ریشهای تنبلی و به تعویق انداختن کارها:
اگه قضیه در مورد کاری مثل بیرون بردن زباله باشه، هممون میدونیم چرا تنبلی میکنیم. زباله بو میده، خیلی چندشآوره که کیسه رو برداری و ببری تا دم خونه و ... معمولا تا زبالهها اینقدر زیاد نشن که از سطل بزنن بیرون و بوی زنندهشون کل خونه رو برنداره، ما انگیزه کافی پیدا نمیکنیم که اون لعنتیا رو ببریم دم در. ولی اگه قضیه در مورد مسائل جدیتر و اساسیتر زندگی شخصیمون باشه چی؟ درخواست کار فرستادن به فلان شرکت معروف، تموم کردن رابطه با پارتنر، شروع کردن کار و بار اینترنتی جدید، نوشتن پایاننامه ارشد. این موقعها چرا اینقدر تعلل میکنیم؟
اینها مسائل عمیق، جدی و استرسآوری هستن. با اینکه میدونیم انجامشون برامون بهتره، احساس میکنیم تا ابد گیر افتادیم. این نوع از به تعویق انداختنها، ادامه پیدا میکنه و ما رو شکنجه میکنه، ولی بالانس محور قرمز و سبز، هرگز به شکلی تغییر نمیکنه که ما رو وادار به انجامشون بکنه. این مسئله، به این حقیقت برمیگرده که پشت این همه به تعویق انداختن، ترسی پنهانی وجود داره که از بین نمیره. شاید ترس از شکست باشه، ترس از موفقیت، ترس از آسیبپذیر بودن و یا شاید ترس رنجوندن دیگری. ولی همیشه یک ترسی وجود داره. به همین دلیله که شما کار رو به تعویق میندازید.
پس اگر این به تعویق انداختن، در مورد یک کار مسخره ناخوشایند (بیرون بردن زباله) نباشه، وقتی در عمق خودش، ناتوانکننده، زندگی خرابکن و مو سفیدکن باشه، همیشه ریشه در یک ترس داره. ولی این ترس از کجا میاد؟دوستان یادتون باشه: هر چه انجام کاری، هویت شما رو بیشتر تهدید کنه، شما بیشتر از انجامش اجتناب میکنید. این یه قانونه. یعنی، اگه یه کاری، نگاه شما به خودتون رو تهدید کنه (اینکه در مورد خودتون چه باورهایی دارید)، بیشتر و بیشتر برای انجامش، تاخیر خواهید کرد. نکته جالبی که در مورد این قانون وجود داره اینه که این قانون هم در مورد مسائل خوب صادقه و هم مسائل بد. به دست آوردن یک میلیون دلار پول نقد، همونقدر هویت شما رو تهدید میکنه که از دست دادن تموم داراییتون. اینکه یک خواننده معروف بشید، به اندازه از دست دادن شغلتون میتونه هویت شما رو تهدید بکنه. به همین دلیله که اکثر افراد از موفقیت میترسن. دقیقا به همون دلیلی که از شکست خوردن میترسن. هر دو، اینکه کی هستن و چی هستن رو تهدید میکنه.
مثلا شما هرگز نمیشینید اون فیلمنامهای که رویاش تو سرتون هست رو بنویسید، چون اینکار میتونه هویت شما رو به عنوان یک کارمند بیمه زیر سوال ببره. شما به رفیقتون نمیگید که دیگه دلتون نمیخواد ببینیدش، چون اینکار با هویت همیشگی شما به عنوان یک شخصیت مهربون و بخشنده، متناقضه. همه این مثالها، تصمیماتی خوب و مهم هستن که ما یکسره انجامشون رو به تاخیر میندازیم چون احساس و نگاه ما به خودمون رو، مورد تهدید قرار میدن. باورنکردنی به نظر میرسه ولی حقیقت داره.
همه ما باور هایی در مورد آنچه که هستیم داریم و به طور کلی، از این باورها مراقبت میکنیم. پس اگه من باور داشته باشم که شخص مهربونی هستم، از هر شرایطی که باعث بشه نسبت به این باور تناقض پیدا بکنم، دوری میکنم. اگه من باور داشته باشم که آشپز به شدت ماهری هستم، یکسره دنبال فرصتهایی خواهم بود که این باور رو هر چه بیشتر، به خودم اثبات کنم. حالا هر چی میخواد باشه، مثلا درس خوندن و نمرههای خوب آوردن، به شهر دیگهای مهاجرت کردن، نشستن و نوشتن در مورد فلان ایدهای که همیشه فقط حرفش رو به دیگران میزنیم. ما از انجام کارهایی که به نوعی با باور ما نسبت به خودمون تناقض دارن، اجتناب میکنیم.
فلان بچه درس نمیخونه چون باور داره گستاخ و کله شقه و درس خوندن یه کار سوسولیه. فلان آقا درخواست مهاجرت به یک کشور دیگه نمیده چون در وجودش باور داره که نمیتونه جای دیگهای به موفقیت برسه. فلان زن هرگز ایدهاش رو روی کاغذ نمیاره، چون تهدید و ترس از شکست، میتونه باوری که نسبت به خودش داره، مبنی بر اینکه باهوشه و توانایی انجام هر کاری رو داره، به کل تهدید کنه. اگر شما باور داشته باشید که فقط تو بازیهای ویدئویی خوب هستید، از هر کاری که شامل بازیهای ویدئویی نباشه، دوری میکنید. باور، همیشه در اولویته. تا وقتی نگاهی که به خودمون داریم رو تغییر ندیم، اینکه کی هستیم، چی هستیم، و چی نیستیم، نمیتونیم به تصمیمات و رفتارهایی که همیشه ازشون اجتناب میکنیم، درست و حسابی جامه عمل بپوشونیم.
تو دوران دانشجویی (دکتر چاوشی از خودش میگه)هر چی بیشتر تلاش میکردم تا خودم رو متقاعد کنم که یک دانشجوی فوقالعاده هستم و حرفهای مهمی برای گفتن دارم، نوشتن پروپوزال دکترام بیشتر و بیشتر هویت من رو تهدید میکرد و نوشتنش رو بیشتر به تعویق مینداختم. درحالیکه اگر تصورم این بود که من یک شخصیت معمولی و دانشجوی خیلی معمولیتر هستم، در این صورت نوشتن، هیچ چیزی رو تهدید نمیکرد و به تعویق انداختن کار، متوقف میشد. من به خاطر به تعویق انداختن نوشتن پروپوزالم در آستانه اخراج از دانشگاه بودم. این یکی از روشهاییه که مثبت فکر کردن در نهایت به ضرر ما تموم میشه و از مسیر دورمون میکنه. یعنی اکثر افراد با مثبت فکر کردن، بیشتر و بیشتر دچار تعویق و تاخیر میشن.
بدووو، تو میتونی، تو خیلی باهوش و خفنی، تو از پس هر کاری که بخوای انجام بدی، بر میای. ولی هرچی بیشتر با چنین حرفهایی تصورتون از خودتون رو بالا ببرید و هویتهای برتر، مثل باهوشترین و بهترین و خفنترین رو بیشتر به خودتون برچسب بزنید، هر عملکرد کوچیکی میتونه این باور رو تهدید بکنه. وقتی ما تموم این داستانهایی که از خودمون، برای خودمون تعریف میکنیم رو رها کنیم و جوگیر نشیم، آزاد میشیم تا بتونیم واقعا عمل کنیم، شکست بخوریم و رشد کنیم. وقتی یک مردی قبول میکنه که: شاید من اونقدر هم همسر خوبی نیستم، اونوقت ناگهان احساس رهایی میکنه و به لجاجت نرفتن پیش روانشناس خاتمه میده، چون دیگه هویتی با عنوان همسر خوب بودن نداره که ازش مراقبت کنه.
(تیکه بالا خیلی مهمه بچه ها میتونه تو خیلی از زمینه فشار های روانی که روی ما هست رو به شدت کاهش بده لطف کنید یه بار دیگه خیلی دقیق بخونیدش)وقتی اون پسرک دانشآموز در درونش بپذیره که گستاخ و کلهشق نیست و فقط ترسیده، اونوقت میتونه دوباره رویا بسازه، دوباره درس بخونه، دیگه دلیلی نداره که احساس مورد تهدید قرار گرفتن بکنه. وقتی کارمند بیمه، میپذیره که: شاید نه شغلم و نه رویاهایی که دارم، خاص و ویژه نیستن، اونوقت آزاد میشه که برای نوشتن اون فیلمنامه لعنتی، یه تلاش واقعی بکنه و ببینه تهش چی میشه.
توصیه من به شما: خودتون رو به یک شیوه جدید کاملا معمولی، دوباره تعریف کنید. خودتون رو به شکل یک ستاره و نابغه دیده نشده، نگاه نکنید. انتخاب کنید که خودتون رو به شکل یک قربانی مظلوم و شکست خوره نبینید. به جاش، خودتون رو به سادهترین شکلها تعریف کنید: یک دانشآموز، یک همسر، یک دوست...
این چیزی که میگم به این معنیه که همه تصاویر پر آب و تابی که از خودتون ساختین رو رها کنین. اینکه خیلی باهوش و با استعدادین، یا اینکه بینهایت جذاب و خواستنی هستید، یا اینکه به شکل وحشتناکی قربانی این جامعه بد شدین و دیگران اصلا نمیتونن شما رو درک کنن. باید همه اینها رو رها کنید. ما دوست داریم این داستانها رو برای خودمون تعریف کنیم، چون حس خوبی به ما میدن؛ ولی همزمان ما رو از رسیدن به خیلی هدفها، دور نگه میدارن.
پس، خودتون رو به سادهترین و معمولیترین شیوهها تعریف کنید. هر چه که این هویتی که برای خودتون تعریف میکنید کمیابتر باشه، همه چیز و هر اتفاقی بیشتر و بیشتر، تهدیدش میکنه و در ادامه این تهدیدها، اجتناب و ترس به سراغتون میاد و انجام همه کارهایی که اهمیت دارن رو به تعویق میاندازید.
مطالب این مقاله با الهام از کتاب خرده عادتها از آقای جیمز کلیر James Clear و همچنین کتاب هنر رندانه به تخم گرفتن از آقای مارک مانسون Mark Manson، نگارش شده.شاید بچه ها اگه مقاله بالا رو پارسال خونده بودم هضم کرده بودم خیلی جوگیر دنیال رتبه تک رقمی نمیرفتم اونم منی که دو سال به زور با 10 قبولی گرفته بودم و اومدم بالا(البته اگه یازدهم غیر حضوری نمی شد من 7 یا 8 تا درس و میوفتادم ) من همچین ادم ضعیفی هی میگفتم نه من لیاقتم این نیست که برم دانشگاه های متوسط چه برسه به ازاد فقط تهران شریف و کبیر تهش اونقدر به قول اقای چاوشی شخصیت خودمو تو تهدید قرار دادم که کلا دست کشیدم کلا به معنای واقعی من تازه چند روزه از امتحانا خلاص شدم اونقدر از درس خوندن اجتناب کردم که تو خرداد فقط سلامتو بهداشت قبول شدم و همه امتحانا افتاد برای شهریور تازه به خاطر سختی و زیاد بودن تعداد دو تا امتحان دیگه توی شهریور افتادم و افتاد برای بزرگسالان پس مطمعن شید که طوری که خودتون رو تعریف کنید که طبق گفته های بالا باشه وگرنه مثل من ممکنه تا لب مرز انگل جامعه شدن پیش برید
حالا مسئولیت پذیری ما باید مسئولیت تمام اتفاقای که برام اتفاق افتاده رو بپذیرم
این تقصیر منه که نخوندم درس هامو و هم کنکورو از دست دادم و هم امتحانامو افتادم پس شما هم قول بدید مسئولیت کار هاتونو تمام کمال بپذیرید اگه درس نمیخوندم به بهانه ی اینکه تو فامیل پزم زیاد در رفته و استرس نمیذاره درس بخونم شرمنده مشکل از منه نه فامیلم از خوده جوگیرمه که اول سال همه bio هاشو کرد کنکوری
حالا ادامه موضوع چند کلمه ای تو بالا درباره مسئولیت پذیری خوندید پس بریم سراغش
بر اساس یک داستان واقعی: مسئولیت زندگی و باورهای خودت رو بپذیر
وقتی مسئولیت زندگی و باورهای خودت رو میپذیری، دیگه لازم نیست تلاش کنی تا دنیا رو به نیازهای خودت تطبیق بدی...
اواسط قرن نوزده میلادی یه پسربچه تو یه خانواده ثروتمند به دنیا اومد. از همون اوایل، این بچه از مشکلات مختلف سلامتی رنج میبرد، مشکل بینایی که باعث شد به صورت موقتی نابینا بشه، شرایط گوارشی وحشتناکی که مجبورش میکرد رژیم سفت و سختی بگیره و کمر دردی که کل زندگیش ادامه پیدا کرد و اون رو به ستوه آورده بود.علی رغم مخالفت پدرش، اون دوست داشت وقتی بزرگ شد نقاش بشه، براش سالها تلاش کرد اما هر بار شکست میخورد. وقتی بزرگ شد خیلی از مشکلات سلامتیش همینطور داشت بدتر و بدتر میشد. این آقای جوان داستان ما درگیر افسردگی و افکار خودکشی شد. وقتی پدرش متوجه ماجرا شد، به کمک روابطی که داشت کاری کرد که اون در دانشگاه پزشکی هاروارد پذیرفته بشه. خوشبختانه ایشون باهوش بود و از پس دروس دانشگاهیاش برمیومد، اما هرگز احساس خوبی نداشت. یه روز بعد از اینکه از یه بیمارستان روانپزشکی بازدید کردن، اون احساس کرد بیشتر از اینکه با پزشکان احساس نزدیکی کنه با بیماران احساس صمیمیت میکنه.
از اونجا که از آموزشهای پزشکی احساس رضایت نمیکرد، دنبال فرصتهای دیگهای در دانشگاه گشت تا شاید رشتهای پیدا کنه که براش مناسبتر باشه. به طور اتفاقی با یه گروه از انسانشناسها آشنا شد که در حال اعزام به جنگلهای آمازون بودن. بلافاصله تو اون گروه ثبتنام کرد و از اینکه میتونست از همه چیز دور بشه و شروع جدیدی داشته باشه و احتمالا چیزهای جدیدی درباره خودش و دنیا کشف کنه هیجانزده بود. سفرهای بین قارهای براش تجربه بسیار طولانی، سخت، پیچیده و خطرناک بود، اما هر طور شده بود موفق شد به آمازون برسه. اما اونجا آبله گرفت و نزدیک بود تو تنهایی در جنگل بمیره، همزمان با بهبود آبله اسپاسمهای پشتش بدتر از همیشه شدن. از فرط بیماری لاغر و رنجور شده بود و تو یه سرزمین دورافتادهای گیر افتاده بود و هیچ راه برای برقراری ارتباط نداشت.
در نهایت تصمیم گرفت به خونه و پیش پدر ناامیدش برگرده، حدودا ۳۰ ساله، بیکار و شکست خورده در هر چیزی که تا به حال امتحان کرده با بدنی که انگار هرگز قرار نیست بهتر بشه. اون در تمام فرصتهایی که در اختیارش قرار گرفته بوده، شکست خورده بود. تنها چیزی که تو زندگیش دوام داشت رنج و ناامیدی بود، افسرده شد و تصمیم گرفت خودکشی کنه. اما قبلش یه ایدهای داشت...
اون با خودش یه توافقی کرده بود، ایشون در دفتر خاطراتش نوشته بود یه آزمایشی میکنه، اونم این بود که به مدت یه سال با این باور زندگی کنه که صد درصد مسئول تمام اتفاقهایی هست که تو زندگیش افتاده، فرقی هم نمیکنه چه اتفاقی باشه. در طول این دوره هر کاری که از دستش بربیاد برای تغییر شرایط انجام بده، اگه در پایان این یه سال، هیچ چی تو زندگیش درست نشد، اون وقت به این نتیجه میرسه که هیچ کنترلی روی زندگی و شرایطش نداره و اون وقت خودکشی میکنه.
اسم این مرد جوان ویلیام جیمز William James، پدر روانشناسی آمریکا و یکی از تاثیرگذارترین فیلسوفان صد سال گذشته هست. جیمز بعدها از این یک سال به عنوان تولد دوباره یاد میکرد.
رفقا، وقتی مسئولیت زندگی و باورهای خودت رو میپذیری، دیگه لازم نیست تلاش کنی تا دنیا رو به نیازهای خودت تطبیق بدی، بلکه به جای این میتونی باورها و ارزشهای خودت رو متناسب با شرایط تغییر بدی تا با دنیا تطبیق پیدا کنه. موقعی که تصمیم میگیری مسئولیت اتفاقات پیرامونت رو بپذیری، از تجربیات منفی به عنوان تجربیاتی برای تقویت خودت استفاده میکنی. بله در مزخرف بودن بعضی از اتفاقات هیچ شکی نیست، اما تجربیات منفی بخشی از زندگی هستن، مهم نیست چی هستن، مهم اینه که باهاشون چی کار کنیم.موفق باشید بچه ها شب خوشی رو براتون ارزو میکنم لطفا ریپلای بزنید تا بچه های بیشتری بتونن از مطالب استفاده کنن
رفیقتون مسیح
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @تجربیا ریاضی فیزیک @ریاضیا @المپیادیا @اپ-کاتالیزورهای-آلاء -
عذر خواهی+یه جبران کوچیکسلام دوستان شبتون بخیر
مسیح شیردل هستم
یه دوست
خواستم معذرت خواهی کنم سر این که نتونستم تاپیک کلاس زبان آلایی رو پیش ببرم
اول تنبلی خودم
و دوم فشار روز های آخر کنکور بهانه منه.
راستش میخوام تابستون قشنگ براتون خیلی خوشگل pdf سطح به سطح درست ;kl با جزوه لغت تمام کمال و همینطور تمرین!
و همین طور معرفی اپ هایی که بتویند باهاش تلفظ کار کنید چون خیلی مهمه!
حالا برای جبران میخوام بهتون یه تکنیک یاد بدم
برای حفظ لغت به لغت و حتی حفظ کردن جای ویرگول ها و نقطه ها!
قبل گفتن خود تکنیک باید یه داستان براتون بگم تا متوجه بشید در کدوم قسمت حفظ کردن به مشکل برمیخورید و چطوری این تکنیک میتونه این مشکل رو حل کنه!
(پس قرار نیست با روش عجیب غریب کد گذاری بد تر گیج تون کنم صرفا یه مرحله تثبیته)
قطعا شده موقعی که دارید یک متنی که حفظ کردید رو از ذهن میگید ولی وسطش یهو هیچ جوره کلمه بعد به ذهنتون نمیرسه و نمیتونید جمله بعد رو ادا کنیدو به مشکل بر میخورید
و همون لحظه یه خرده راه نمایی کار شما رو راه میندازه و میتونید جمله رو کامل کنید.
اما اگه راهنمایی نباشه مثل سر امتحان خیلی حس بدیه.
در واقع این تکنیک کمک میکنه کلمات مثل زنجیر به هم وصل بشن و منسجم تر کنار هم قرار بگیرن
.
خب
بیایید با یه چند تا جمله رو چند بار بخونیم مثلا 4 بار فقط از روش بخونید(البته بفمید چی خوندید! فقط ادای کلمه نباشه)
مطابق قاعده آفبا، هنگام افزودن الکترون به زیرلایه ها، نخست زیرلایه های نزدیک به هسته پر میشود که دارای کمترین انرژی است.سپس زیر لایه های بالاتر پر خواهد شد.
.
.
.
خوب خوندین؟
حالا بیایید پایین متن تو صفحه نمایشتون نباشه!
حالا تلاش کنید متن رو از حرف اول کلماتش بخونید!
توجه داشته باشید کلمه های جمع بولد شدن هر جا گیر کردید میتونید راهنمایی بگیرید
.
م ق آ ، ه اَ اِ ب ز ، ن ز ن ب ه پ م ک د اِ ک اَ .
س ز ب پ خ ش.
.
.
.
هر وقت اعتماد به نفس پیدا کردید از سعی کنید بدون دیدن حروف اول متن رو از حفظ بگیدخوب حالا توضیحش
این تکنیک میاد مثل زنجیر تمام کلمات رو به هم وصل میکنه و جای اون راهنمایی توسط دیگران یا خودتون رو میگیره
البته تمرین میخواد چون مهارته
تازه موضوع خاصی هم نیست استعداد نمیخواد بهتون قول میدم
چقدر تمرین میخواد؟
برای کنکور احتمالا اگه بتونید 2 یا سه برابر این متنو حفظ کنید حله پس حدود 7 روز
متن ور دارید و مثل من حروف اول رو بنویسید
برای الف حرکت هارو بذارید
مثلا یه جمله
اینجا ایران است.
ا ا ا
قطعا سه تا الف پشت سر هم گیج میکنه
پس به جاش
ای ای اَ
خیلی گزینه بهتریه
آن ایزوتوپ خطرناک است.
آ ای خ اَ
فکر کنم منظور رو گرفتیدکم کم میتونید این تکنیک رو در حفظ کردن کلمات سخت زبان های دیگه هم استفاده کنید
اگه به صورت بخش بخش بخونید
مثلایه مثال فارسی
فوق العاده
فوق ال عا ده
ف اُ ع د
معما
م عم ما
م ع م
برای ژاپنی که خیلی جوابه!
خییییلیییی
البته با این تکنیک کتاب هم میتونید حفظ کنید
چون قبلا هم همین طوری حفظ میکردید و الان فقط اطلاعات رو منسجم تر میکنید و ایراد هاشو میگیرید
تا تاپیک های بعدی
فعلا
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء -
کلاس زبان آلایی (CEFR)سلاااام
چقدر دلم تنگ شد بود واسه نوشتن تاپیک.
سلام مجدد دوستان مسیح شیردل هستم یه آلایی پشت کنکوری.
راستش یه ایده توپ به سرم زد همین چند وقت پیش، که داخل آلا شروع به تدریس زبان انگلیسی کنم!
به دلایل زیر
آموزش از صفره صفر باشه تا همه بتونن استفاده کنن
وقتی از یک دبیر یاد میگیرید یادگیری حدود 50 درصده ولی موقع آموزش یادگیری تون به 90 درصد میرسه! که این باعث میشه که بخوام این دوره رو برگزار کنم (سودش برای من اینه پس کم نمیذارم )
خب یک سری توضیحات بدم خدممتون
اولین اینکه اگه درس جدیدی بنویسم لینکش رو تو همین تاپیک قرار میدم که استفاده کنید.
به صورت درس به درس قرار میگیره هر وقت یک سطح کامل شد یه تاپیک میزنم که همه درسا توش باشه و فهرست وار که بعدا بتونید راحت تر مرور کنید.
گفتم سطح
احتمالا خیلی ها با استاندارد CEFR برای زبان آشنا هستن
توضیح خاصی نمیدم میتونید اگه کنجکاو بودید از سایت زیر کامل مطالعه کنید
https://iran-europe.net/cefr/
شش سطح داریم
A1
A2
که سطوح ابتدایی هستن
B1
B2
سطوح متوسط(اغلب برای تحصیل در خارج از کشور حداقل به مدرک B2 نیاز دارید)
C1
C2
سطوح پیشرفته (تقریبا برابر کسی که زبان مادریشه)
ما انشالله از خود اول شروع میکنیم و تا اخرش رو میریم
البته احتمالا این دوره به بچه های 1401 نرسه
شرمندتونم
ولی بعد کنکور قطعا به دردتون میخوره
نسبت به کیفیت مطالب هم بهتون اطمینان میدم از منابع مختلفی استفاده میکنم با استاد زبان هم در ارتباط هستم پس خیالتتون راحت راحت راحت
در اخر از شما یه سوال دارم
دوست دارید لغت هارو به صورت یکجا براتون تو یه تاپیک قرار بدم (اون وقت فقط معنی کلماتی رو تو درس میذارم که تو خود همون درس هست)
یا اینکه درس به درس براتون لغت بنویستم
نظرتون برام بنویسید
انشالله همین امشب یه درس در خدمتتون هستم چون نزدیک کنکور خودمم هست نمیتونم تعداد جلسات رو دقیق تخمین بزنم
ولی تو تابستون هر سه روز براتون درس جدید رو قرار میدم
نظرتون رو راجب لغت بگید حتما
ممنونم
رفیقتون مسیح.
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء ریاضی فیزیک @تجربیا -
اشتباه های یه کنکوری! پارت سهسلام بچه ها حالتون چطوره
خب توی پارت سوم میخوایم درباره انگیزه صحبت کنیم اینکه بدونیم چطور باید پیشرفت کنیم و چه میزان دشواری برای خودمون قرار بدیم خیلی مهمه که ما بدونیم چطوری انگیزه مون رو تو زندگی و کار حفظ کنیم
جمله بالا تیتر یکی از مقالات باحال سایت ارگانیک مایندد هستش که خوده مقاله قسمتی از کتاب پرفروش عادت های اتمی نوشته جیمز کلیر James Clear هست.
صحبت های بیشتری هم درباره ایجاد عادت های جدید و استفاده از عادت ها برای حفظ انگیزه هست اما چون مطالب طولانی میشه کم کم بهشون می پردازیم تهشم اگه از مقاله خوشتون اومد و کمکتون کرد خوش حال میشم تاپیک و لایک کنید و نظرتون رو برام بنویسید که چقدر براتون این مقاله مفید بود ممنونم
چطوری انگیزهمون رو تو زندگی و کار حفظ کنیم؟
زمانی ما انسانها در قله انگیزه هستیم که روی تجربیاتی کار کنیم که دقیقا لبه به لبه با سطح تواناییها و مهارتهامونه
در سال ۱۹۵۵، دیزنیلند به تازگی تو کالیفرنیا افتتاح شده بود که یک پسر ده ساله، وارد شد و درخواست کار کرد. اون زمان، قوانین کار خیلی جدی نبود؛ به همین دلیل موفق شد که کار فروش کتابهای راهنما رو بگیره. یک سال بعد، وارد مغازه شعبدهبازی دیزنی شد؛ اونجا میتونست از کارمندای قدیمیتر حقهها رو یاد بگیره. بعد شروع کرد که امتحانی برای بعضی از بازدیدکنندگان نمایش کمدی اجرا کنه و خیلی زود فهمید که نه تنها از اجرای شعبده، بلکه به طور کلی از اجرا کردن لذت میبره. همونجا هدفش رو تعیین کرد و تصمیم گرفت تبدیل به یک کمدین بشه. اوایل سالهای نوجوونیش بود که توی کلابهای کوچیک لسآنجلس اجرا میکرد، جمعیت تماشاچیها کم بود و مدت زمان اجرا هم کوتاه. تازه بیشتر افراد توی کلاب مشغول گپ زدن با دوستانشون بودن و چندان توجهی به اجرا نداشتن، حتی یکبار واسه یه سالن خالی اجرا رفت.کار خیلی خفنی نبود، اما شکی وجود نداشت که اون داشت پیشرفت میکرد. اوایل کارش نمایشها یکی دو دقیقه بیشتر طول نمیکشید؛ وقتی پا به دبیرستان گذاشت حدود ۵ دقیقه و وقتی ۱۹ ساله بود مدت اجراهاش به ۲۰ دقیقه رسیده بود! مهارتهای اون هر روز بهتر و بهتر میشدن. اون یک دهه دیگه هم به همین منوال به تمرین کردن و اصلاح اجراهاش ادامه داد، به عنوان نویسنده وارد تلویزیون شد و کم کم، اواسط سال ۱۹۷۰ بود که یکی از مهمونهای همیشگی دو برنامه معروف تلویزیون شد. بالاخره، بعد از پانزده سال کار و تلاش سخت، مرد جوون به شهرت رسید. سرتاسر دنیا تور گذاشت و بلیط نمایشهاش فروش فوقالعاده داشتن، اون تبدیل به موفقترین کمدین عصر خودش شد.
اسم این آقا، استیو مارتین Steve Martin بود.
داستان جناب مارتین، به خوبی به ما اونچه که برای حفظ عادات در مدت زمان طولانی نیاز هست رو نشون میده. کمدین بودن آسون نیست، اینکه به تنهایی روی صحنه بایستی و ریسک اینکه حتی یکبار به حرفهات نخندن رو بپذیری! و ماریتن ۱۸ سال تموم این کار رو انجام داد. چطوریه که بعضی افراد مثل مارتین سالها عاداتشون رو حفظ میکنن، درحالیکه بیشتر ما به سختی انگیزمون رو حفظ میکنیم؟ سالهاست که روانشناسها برای پاسخ دادن به این سوال تلاش میکنن؛ یکی از متداولترین یافتهها اینه که برای حفظ انگیزه و رسیدن به قله اشتیاق، باید روی فعالیتهایی کار کنیم که سختی اونها برای ما قابل مدیریت باشه.رفقا ذهن انسان عاشق چالشه؛ اما فقط در شرایطی که سختی چالش به درستی تنظیم شده باشه. بذارید براتون مثال بزنم، اگه شما عاشق تنیس باشید و بخواید یه مسابقه جدی با یه کودک چهارساله داشته باشید، به سرعت حوصلهتون سر میره. چونزیاد از حد آسونه! چون قطعا برنده میشید. حالا برعکس، اگه این مسابقه رو در مقابل یه بازیکن حرفهای مثل راجر فدرر داشته باشید، به سرعت انگیزهتون رو از دست میدید، چون زیاد از حد سخته. حالا فرض کنید که این مسابقه رو با شخصی داشته باشید که تواناییش دقیقا هم سطح خود شما باشه. چند تا امتیاز میگیرید، چند تا رو میبازید، شانس برنده شدن دارید اما فقط در صورتی که حسابی تلاش کنید. بنابراین کاملا روی بازی تمرکز میکنید، عوامل حواسپرتی محو میشن و شما تمام توانتون رو روی کاری که در حال انجامش هستید میذارید.
پس نکته مهم: زمانی ما انسانها در قله انگیزه هستیم که روی تجربیاتی کار کنیم که دقیقا لبه به لبه با سطح تواناییها و مهارتهامونه، نه سخت نه آسون، نه زیاد نه کم، دقیقا به اندازه.
برگردیم به داستان مارتین که کاربرد فوقالعاده این قانون رو در عمل به ما نشون میده. مارتین هر سال، مدت زمان اجراهاش رو افزایش میداد، نه خیلی زیاد، بلکه فقط در حد یکی دو دقیقه! همیشه شوخیهای جدید رو در برنامههاش اضافه میکرد، اما چندتایی از شوخیهای قدیمیش رو که از محبوبیت اونها مطمئن بود رو هم حفظ میکرد، یعنی درست به اندازهای به موفقیت میرسید که انگیزهاش حفظ بشه و درست به اندازهای اشتباه میکرد که باعث بشه سخت تلاش کردن رو ادامه بده. به به، جمله رو نیگاه: «درست به اندازهای به موفقیت میرسید که انگیزهاش حفظ بشه و درست به اندازهای اشتباه میکرد که باعث بشه سخت تلاش کردن رو ادامه بده».
حالا اگر میخواید یاد بگیرید که چطوری انگیزهتون رو حفظ کنید، یه تیکه دیگه از پازل باقی مونده که باید در موردش صحبت کنیم: پیشرفتتون رو بسنجید.
دست و پنچه نرم کردن با چالشهایی در سطح بهینه دشواری، نه تنها به ما انگیزه میدن، بلکه یه منبع عمده برای احساس شادی محسوب میشن. روانشناسها به این ترکیب احساس شادی با عملکرد در اوج قله، میگن احساس غرقشدگی، حالتی که تو به حدی روی کاری که انجام میدی متمرکز هستی که بقیه دنیا رو فراموش میکنی. حالا برای رسیدن به این حالت، شما نه تنها به فعالیتهایی احتیاج دارید که درست به اندازه کافی شما رو به چالش بکشند، بلکه باید بتونید میزان پیشرفتتون در لحظه رو اندازه بگیرید. یعنی یکی از روشهای کلیدی برای تجربه حالت غرقشدگی، اینه که بازخورد آنی دریافت کنید.
اینکه بتونید پیشرفت خودتون رو در لحظه تماشا کنید، بیاندازه انگیزه آوره. مثلا استیو مارتین با شوخیهاش همون لحظه از جمعیت خنده دریافت میکرده. تصور کنید خنده به لب آدمها آوردن چقدر میتونه اعتیادآور باشه. احساس فوقالعادهای که مارتین با خندیدن جمعیت دریافت میکرده، احتمالا برای اینکه بتونه به ترسهاش غلبه کنه و هفتهها سخت کار کنه، کافی بوده. قطعا سنجش میزان موفقیت لحظهای، تو بقیه مسائل زندگی متفاوته؛ مثلا تو تنیس، با امتیاز گرفتن بازخورد آنی میگیرید، اما به هر حال، برای رسیدن به نقطه غرقشدگی حیاتیه. صرف نظر از اینکه چطوری بازخورد میگیرید، ذهن انسان برای حفظ انگیزه، به دیدن پیشرفت و موفقیتها نیاز داره.
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @المپیادیا ریاضی فیزیک @ریاضیا @تجربیا -
اشتباه های یه کنکوری! پارت هشتسلام بچه ها
چطورید؟
خب با پارت هشتم در خدمتتونم میدونم دیر شد ولی شما ببخشیدمعمولا کارا همیشه اونجوری که دلتون میخواد پیش نمیره درسته؟
مثل الان من نتونستم طبق برنامه سه روز پیش بشینم پشت لپتاپ و براتون این قسمتو بنویسم بعضی جا ها خیلی تنبلی کردم و نشستم به کار های دیگه مشغول شدم
تو قسمت قبل بهتون گفتم قراره درباره لذت صحبت کنیم.
خب پس بیایین برخلاف قسمت های قبلی یکم ساده تر صحبت کنیم.
خوب اول قسمت بندی شون میکنیم (به نسبت خود ما کنکوری ها نه جای دیگه!)
ما میگیم لذت دو قسمته
لذت بد
لذت خوب
خوب همون طوری که از اسمشونم پیدا ست یکیشون به ما ضرر میزنه که تو این چند روزی که این تاپیک رو ننوشتم همچین یقه منو خوب چسبیده بود.
اما لذت بد برای ما کنکوری ها چیا هستن؟
جواب اونهایی که از همه راحتر بدست میان و دردسترس ترن!
مثلا
یوتیوب
اینستاگرام
تلگرام
سریال
انیمه
فیلم
کالاف
پابجی
آهنگ
و و و...
تا صبح میشه براشون مثال پیدا کرد
ما باید برای بدست اوردن لذت های خوب تلاش کنیم
مثل درصد های بهتر تو آزمون ها
ساعات درسی بیشتر
یادگیری بیشتر
کسب مهارت یا هر چیز دیگه ای.
حالا بیایین تفاوت های این دو نوع لذت رو با هم مقایسه کنیم:
لذت های بد:
آنی هستن و به راحتی بدست میان برای همین اکثر اوقات ما وقتمون رو صرف بدست اوردن این نوع از لذت ها میکنیم
لذت های خوب:
سخت تر بدست میان، در دسترس نیستند ، ممکنه ما مدت ها بهشون نرسیم،
عمممممم مسیح دادا شکر میون کلامت ولی خیلی کسل کنندن لذت های خوب
میشه یه خورده صبر کنی؟
باشه.
لذت های خوب درسته سخت بدست میان و بعضی وقتا ها تلاش میکنی برای رسیدن بهشون و در این راه شکست میخوری!
ولی تفاوت اصلی که باعث میشه منو تو لذت های خوب رو انتخاب کنیم نتیجه اون هاست.
یه خاطره تعریف کنم براتون مقایسه ای از منه پارسال و منه امسال
من پارسال بعد عید کلا نا امیدانه فقط منتظر روز کنکور بودم که بیاد و بره و منو خلاص کنه تلاش الان دیگه خیلی سخت شده نزدیک 4 یا 5 ماهه فاز درس خوندم در حد مرور فرسنگ های اولو دومه و هیچ وقتم احساس کافی بودن اطلاعات بهم دست نمیده که برم فرسنگ های بعدی حتی اگه برم هم چیزی متوجه نمیشم و مطالب خیلی برام سخته
فقط دلم میخواست از این وضعیت روحیم خلاص شم به یه چیز دیگه فکر کنم
مغز منم بهطور خودکار لذت آنی رو بهم پیشنهاد میداد.
یوتیوب ماینکرافت کالاف
من از اینها برای کم کردن احساس های بد خودم استفاده میکردم که درد رنجم رو کاهش بدم اما اگه وارد این مرحله بشید باید بهتون بگم مغزتون خیلی راحتتون نمیزاره و خیلی زود نسبت به پیامد های لذت های واکنش نشون میدید
زود عصبی میشید شب بی خواب میشید تمام روز ذهن تون درگیره روزای از دست رفته فرصت ها و خیلی چیز های دیگه س انگار که مغزتون هر لحظه با نشخوار فکری داره به خودش حمله میکنه
خوباین جنگ بین شما و مغزشما انرژِی خیلی زیادی رو مصرف میکنه و شما رو از پا در میاره
دیگه خودمونیم اینجا اگه مثل من شید کارتون تمومه!!
حالا ولی هل نکنید کار داریم اگه استرس دارید تمرین تنفس و برید بعد بقیه مطالب رو بخونید
حالا من امسال چیکار میکنه؟
کلا یوتیوب وماینکرافت و کالافو گذاشته کنار و از هیچ کدوم استفاده نمیکنه؟
قطعا جواب خیر هستش
من امسال کنترل خیلی بیشتری به نسب زمان هایی که صرف سرگرمی میکنم دارم خیلی بیشتر از پارسال.
نظر شخصی مو بگم من سرگرمی رو به عنوان استراحت قبول ندارم چون انرژی شما بیشتر نمیکنه بلکه کاهش هم میده!
استرسی که بعد از یه مچ کالاف بهتون دست داده چقدر تونسته به بازیابی انرژی تون بهتون کمک کنه؟
صد در صد هیچی!
خوب چه کنیم؟
سرگرمی هارو به دو بخش آسیب زننده و بیخطر تقسیم کنید.
استرس که نداری انشالله؟
آرومی؟
داریم کارهارو پیش میبریم پس داری پیشرفت میکنی تو خود شناسیت!
ولی توهم نزنی تو درس خوندن پیشرفت کردیا!
این جای دیگه قراره کمکت کنه
خوب من میام تقسیم میکنم
آسیب زننده ها
ماینکرافت
کالاف
چون استرس میدن بهم وارد این گروه میشن
بی خطر ها
یوتیوب
چون فقط وقت میگیره تو این گروه برای من قرار میگیره.
خوب کاری که باید الان بکنید کم کردن استفاده از سرگرمی های آسیب زننده هستش چون وقته خیلی بیشتری از بیخطر ها از شما میگیره و همین طور انرژی رو از بین میبره
حالا جاش باید خودتون رو مجبور کنید به کار هایی که لذت های پایدار برای شما بوجود میارن!
چرا خوب؟
که کم کم لذت های خوب جاشون رو به لذت های بد بدن تا شما بتونید از وقتتون بهتر استفاده کنید
یه جمع بندی ریز بزنیم
لذت ها مثل گیاه ها میمونن
میشه ازشون به عنوان دارو یا مکمل استفاده کرد که باعث پیشرفت ما بشه
یا نه مثل مواد مخدر ازشون استفاده کنیم و به خودمون آسیب بزنیم
وقتی دارید از لذت های آنی استفاده میکنید عین مواد مخدر عمل میکنن اول شما رو با لذت هاشون همراه میکنن و بعد زجر های بعدش شمارو تنها میذارن
اما وقتی از لذت های پایدار استفاده میکنین مثل مکمل و دارو عمل میکنن
تاثیر فوری ندارن باید برای تاثیر گذاری انها صبور بود ولی میدونیم که تاثیرشون خیلی قوی تر و بهتر از لذت های آنی هست
خوب اینم انتهای متن پارت هشتم
خودمونی حرف بزنیم
شما الان تمام اشتباه های منو دیدید از شروع هدف گذاری برای کنکور تا تسلیم شدنم درباره کنکور
تو این سه هفته اطلاعتی که کسب کردید میتونه توی این قسمت از زندگیتون که برای کنکور مطالعه میکنید کمکتون کنه وقتی با مشکلاتی که من باهاشون مواجه شدم مواجه شدید بتونید باهاشون راحت تر مقابله کنید.
این قسمت از زندگیمون بچه ها برای اولین بار با یه چالش نسبتا بزرگ مواجه میشیم و یاد میگیریم که چطوری باهاشون دست و پنجه نرم کنیم
به اشتباه فکر نکنید کنکور یه دیواره که قراره فقط از روش رد شیم بعدش دیگه زندگی میوفته توی روال خودش اصلا اینطور نیست
تمام ما هرچی تو این سن تلاش کنیم زندگی خودمون رو پر رفاه تر کردیم
یادتون باشه همه ما در آینده خانواده هایی خواهیم داشت که نسبت به وضعیتی توش زندگی میکنن یا قراره زندگی کنن مسئول هستیم
خدایی اگه تلاشمون رو همین اول کار نکنیم
اون موقع میتونیم از خجالت خانواده هامون در بیاییم؟
امیدوارم از جملاتم انگیزه بگیرید نه ترس و استرس
مشکلات زندگی تمومی ندارن
این ما هستیم باید قوی تر بشیم
فعلا خداحافظ دوستان
موفق باشید!
رفیقتون مسیح -
میخوام بمونم پشت کنکور و سال بعد کولاک کنمنکنید این کارو
نکنید
نکنید
نکنید
حوصله تون سر میره برای خوندن به زور میخونید 🥺 -
اشتباه های یه کنکوری! پارت دو -
راه ابریشم و تاخیرش ولی...چرا اینقدر زود همتون نا امید شدید یه روز فقط راه ابریشم عقب افتاده فرسنگ اولش من میتونم با اطمینان بگم که خیلی هامون هنوز پیله هارو تموم نکردیم حالا بیوفته یک شنبه بچه های که به کامپیوتر علاقه دارن میدونن که هزینه نگه داری از سرور گرفتن و بک آپ از اونها تعویض قطعات به شدت با دلار 30 هزار تومنی بالاس پول و تعداد قطعات داخل کیس یه سرور خیلی بالا تر از کیس های معموله حتی اگه سرور ماله خوده آلا نباشه قطعا وضعیت بد تر خواهد بود چون علاوه بر پول لازم دارنده سرور باید به اونها سود هم داده بشه یعنی هزینه ی بیشتر الان خیلیاهم مثل من در حال نوشتن هستن یعنی ما هم داریم به سرور فشار میاریم پس آروم باشید و فقط صبر کنید در اخرم از ادمین ها میخواییم که برای فرسنگ دوم چند روز زود تر اگه امکانش هست شروع به آپلود ویدو ها کنن و ازتون ممنونیم که شرایط و بستر مناسب یادگیری رو با هزینه مناسب برای ما فراهم کردید راهتون رو به امید خدا ادامه خواهیم داد
M.an @ادمین -
اشتباه های یه کنکوری! پارت ششسلام دوستان حالتون چطوره
مسیح شیردل هستم
خوب اول یه عذرخواهی واسه فاصله ای که بین تاپیک پنجم و ششم افتاد یکم مریض بودم از این به بعد تاپیک های بیشتری مینویسم براتون
خوب ما الان 5 تا تاپیک رو باهم داشتم یه عالمه مطلب خوندیم
میخوام امروز داستان خودمو تعریف کنم براتون که ببنید اشتباه های من کجا بوده که شما اون اشتباه هارو تکرار نکنید
داستان من از هفته اخر شهریور شروع میشه
جایی که من با الا بیشتر اشنا شدم و متوجه شدم پروژه ای به نام راه ابریشم میخواد تولید شه
حسابی تحقیق کردم که ببینم مناسبه یا ایا کافیه یا نه مثل بقیه جا ها بلوفه از یکی از فامیل هام که از الا استفاده میکرد پرسوجو کردم و گفت الا عالیه و حرف نداره و منو محکم تر کرد برای خرید
خلاصه اقا من خرید و انجام دادم با کلی استرس
راه ابریشم پیله هاش اومد 5 روز وقت داشت که پیله هارو تموم کنیم اما دو روز تاخیر داشت و من کلی همون موقع استرس داشتم که نکنه از برنامه عقب بیوفتم تعداد فیلمهای فیزیک و شیمی زیاد نبود اما ریاضی بیشتر از 20 تا بود و احساس میکردم خیلی زیاده نمیشه تو این زمان تموم شه پس شروع کردم مثل یه کمال گرای اصیل به نوشتن برنامه های خیلی سخت گیرانه
خودش یه نصفه روز طول کشید که خودش کلی اتلاف وقت بود
حالا چرا من اینقدر وقت گذاشتم؟
چون توی یه کتاب خونده بودم که هر 10 دقیقه برنامه ریزی یک ساعت تو وقت صرفه جویی میکنی!
ولی هعی نخیر
منظور اون کتاب 6 یا 7 ساعت برنامه ریزی نبود
الان بچه هایکه درباره وسواس یکم خوندن متوجه اد که من دچار وسواس بودم دیگه؟
خوب میخوام بگم تازه میخواد شروع شه وسواس
پیله هارو شروع کردم
دیدم یا خدا چقدر نکته ساده که من بلد نیستم
اقا دوباره استرس گرفتم دوباره رفتم سراغ برنامه ای که ریخته بودم که اصلاحش کنم چون کافی نبود(یکی هم نبود بگه بابا بیخیال حالا بخون تو اصلا دوهفته هم طول بکشه ولی من هستم میگم سلامت روحو روانتون مهم تره چون سلامت روان نداشته باشید کلابه برنامه نمیرسید)
این چرخه ی دو مرحله ای زیر
یاخدا چقدر مطلب
برنامه ریزی
یاخدا چقدر مطلب
برنامه ریزی
اوقدر منو عقب انداخت اونقدر به من استرس وارد کرد که ابان امتحانای میان ترم شروع شده بود من فرسنگ اولو گفتم بسم الله!!!
شاید بگید خوب چرا فرسنگ هارو شروع نکردی زود تر؟
چون میخواستم اول همه پیله هارو تموم کنم بعد برم سراغ فرسنگا
خوب کلی وقت هدر رفته بود دوباره استرس اینکه فرسنگ دوم شروع شده بقیه ناراحت تاخیر ن من هنوز دارم برنامه ریزی میکنم
ای اولین اشتباه بزرگ من تو راه کنکور بود که بیشترین ضریه رو زد
حالا بیایین بررسیش کنیم با اطلاعاتی که داریم
من یه انسان کمال چرا در اون محدوده زمانی دچارش یکی از چرخه های دهنی شدم که تو کمال گرا ها خیلی شایعه
مرحله اول این چرخه گذاشتن معیار های سخت گیرانس
معیار های من چی بود؟
من چون دو روز تاخیر خورده بود میخواستم حجم زیادی از فیلم هارو توی وقتشون بخونم در حالی که پیله ها قطعا بیشتر از 5 روز زمان میبرد من فقط باید شروع میکردم میخوندم و آهسته و پیوسته پیش میرفتم
مرحله دوم نرسیدن به معیار ها
من وقتی فیلم هارو میدیدم ادمی بودم که نزدیک یک سالو نیمه موتور مغزش خاموشه و تمام تعطیلات و زمان مدارس رو پابجی بازی کرده بود
هرچند بازم نوب سگ بودم ولی 5 تا اسکواد داشتم و برای بازی کردن بدون تیم نمی موندم کلا عشق میکردم
حالا من کع کلا تعطیل هیچی یادم نمیاد به خاطر تفکر صفر و صد کمال گرایی نمیخواستم یه نکته از زیر دستم در بره برای همین تو برنامه نوشته بودم پیله ریاضی 45 دقیقه میدیم یک ساعته نشستم خسته هم هستم یه ورقه هم نکته (هر سخنی که از دهان معلم جاری میشد ) نوشته بودم
حالا استرس
استرس زمینه ساز مرحله سومه
مرحله سوم تغییر معیار ها به معیار های سخت تر
شروع کردم به برنامه ریزی دوباره برای پیله ها استرس استرس استرس
دیگه نتیجه معلومه دیگه
من در ساده ترین مرحله کنکور یعنی پیش زمینه های خیلی ساده درسا شکست خوردم همین کلی عزت نفس منو اورد پایین و زمینه ساز شکست های دیگه م شد در حالی که خیلی راحت فقط باید میشستم فیلم هارو میدیدم و بدون نکته برداری خاصی رد میشدم چون چیز های ساده بودن بعدا قطعا جا میوفتادن برام چون مجبور به استفاده از اون مطالب در اینده بودم پس نیازی به تسلط کامل و 100 درصدی رو مطالب ساده پیله ها نبود
خوب دوستان از این به بعد هر روز یه اشتباه جدید رو میخواییم بررسی کنیم اگر شما هم اشتباه هایی شبیه به همین داشتین لطفا برامون بنویسید تا بچه ها مثال های بیشتری رو ببینن
کسی اینجا کسی رو قضاوت نمیکنه فقط از تجربه هم دیگه استفاده میکنیم
پس با خیالت راحت بنویسید چون به دوستاتون کمک کردید
موفق باشید دوستان
دوستتون مسیح -
تکنیک های یک کنکوری! پارت یکبه نام خدا
سلام مسیح شیردل هستم
یه پشت کنکوری
اگه سری اشتباهات یک کنکوری رو خونده باشید احتمالا منو میشناسید
این دفعه اومدیم باهم یه سری تکنیک یاد بگیریم که مفید تر درس بخونیم
و بعدا هم در آینده بهتر عمل کنیم.
مطالبی که باهاتون به اشتراک میذارم از مطالب کتاب حافظه نامحدود به نویسندگی کوین هرسلی هستش
میتونید کتاب رو خودتون هم بخونید در فیدیبو موجوده ولی اگه وقت نمیکنید خودتون کتاب رو بخونید اینجا مطالبشو میتونید مثل یه لقمه دریافت کنید
(البته که همه قسمت ها قرار نیست از مطالب این کتاب باشه اینطوری کسل کننده میشه پس منتظر مطالب دیگه هم باشید!)
یه کاغذ قلم دستون باشه که بریم شروع کنیم.
یه سوال همین اول ازتون بپرسم
اگه نخوایید مطالب این تاپیک رو نخونید ممکنه که چه بهانه هایی بیارید؟
یا اگه تصمیم هم گرفتید بخونید چه بهانه هایی موجب میشه از مطالبی که یاد گرفتید استفاده نکنید؟
تمام بهانه هایی که به ذهنتون میرسه رو بنویسید.
(ننویسی فایده نداره ها! یکی دو تاشو تو ذهنت مرور کنی اون نتیجه دلخواه رو نمیگیری!)
خوب نوشتید؟
خوب حالا یه آکولاد باز کنید که همه رو در بر بگیره و بنویسید موانع من برای انجام کار هام!
خوب الان یه قدم گنده برداشتید و میدونید مشکلت کوفتیتون که نمیذاره درس بخونید چیه!
خوب این بهانه ها اکثرا همون بهانه هایی که باعث میشه شما از یاد گیری مطالب جدید طفره برید.
سوال پیش میاد که آدمایی که طفره نمیرن دقیقا چیکار میکنن
اونا میدونن که از دو حالت خارج نیست
یا موفق میشی یا بهانه میاری! هردو رو هم نمیتونی باهم داشته باشی
حالا تصور کن که این بهانه ها وجود نداشت
چه اتفاقی در عملکردت میوفتاد؟
قطعا خیلی بهتر میشد دیگه لازم نبود بگی الان یه خورده خستم یه ربع دیگه! درجا شروع میکردی و وقتت طلف نمیشد
نمیگفتی درسشو دوست ندارم و رو مخه در عوض بیشتر روش تمرکز میکردی!
افراد موفق همین کارو میکنن اونا میدونن بهانه ها هستن و همیشه به سراغت میان
ولی به اونا توجهی نمیکنن و فقط روی اطلاعات و مهارت ها تمرکز میکنن.
اونا اساسا بهانه هارو نوعی ویروس می دونن.
تنها چیزی که شما رو از یادگیری و رسیدن به خواسته هایتون باز میداره بهانه هاییه که خورد خودتون میدید.
هر بهانه ای که بیارید خودتون رو ضعیف تر میکنید و عملکردتون خیلی پایین میاد.
(تازه توجه تونم کلا میره به چند جهت مختلف ؛ تمرکزتون هم به قورچش در میاد)
توجه تون به هر سمتی که بره انرژیتون هم به همون جهت جریان پیدا میکنه
پس ذهنتون رو برای مقابله با بهانه هایی که ممکنه برای خودتون بچینید آماده کنید که بتونید توجه خودتون رو به سمت درس معطوف نگه دارید.
توی قسمت بعدی درباره یکی از روش های مختلف برای به خاطر سپردن مطالب به حافظه صحبت میکنیم.
فعلا خدانگهدارتون!
راستی اگه هنوز تاپیک اشتباه های یه کنکوری رو مطالعه نکردی پشنهاد میکنم که یه سری بهش بزنی!
شاید اگه من اون اطلاعات رو دی پارسال داشتم الان دانشگاه بودم ولی خب فعلا اینجام پس بهتون پیشنهاد میکنم اشتباه های منو تکرار نکنید!
قسمت اول:
https://forum.alaatv.com/post/2186390
قسمت دوم:
https://forum.alaatv.com/post/2189785
قسمت سوم:
https://forum.alaatv.com/post/2191100
قسمت چهارم:
https://forum.alaatv.com/post/2193467
قسمت پنجم:
https://forum.alaatv.com/post/2195304
قسمت ششم:
https://forum.alaatv.com/post/2218560
قسمت هفتم:
https://forum.alaatv.com/post/2220321
قسمت هشتم:
https://forum.alaatv.com/post/2237950 -
اشتباه های یه کنکوری! پارت هفتسلام دوستان حالتون چطوره
مسیح شیردل هستم
با قسمت دوم بررسی اشتباهات من در خدمت تونم امیدوارم بعد از خوندن این متن دیگه اشتباهات من رو تکرار نکنین
لطفا اگر قسمت های قبلو نخوندین تو ریپلای همین پست براتون لینک هاشون رو میذارم پس لطفا مطالعه کنید
خوب بچه هایی که خوندین مطالب قبلو
من الان تو داستان خودم پیله هارو تموم کردم و الان نزدیک ابانه و امتحانی میان ترم در حال برگذاریه
توی قسمت ششم دیدیم که بیشترین تاثیر منفی رو کمال گرایی داشت و باعث ایجاد وسواس مطالعه شدید شدم که مشکل بزرگ بعدی رو برای من ایجاد کرد یعمی استرس
کمال گرایی--> وسواس مطالعه شدید-->استرس
خوب من الان فرسنگ یکو شروع کردم حالا فرض کنید برای من که اینقدر طول کشید پیله هارو تموم کنم که نزدیک 40و خرده ای قسمت بود حالا با فرسنگی مواجه شدم که نزدیک 150 160 تا قسمت داره این خودش برای من یه بحران بزرگ بود چون از پیله ها حسابی خسته بودم کلی انرژی صرف شده بود اعتماد به نفسم اومده بود پایین و عزت نفسم به شدت ضربه خورده بود حالا من که کلی برنامه ریخته بودم برای تموم کردن پیله ها اونقدر وقتم صرف برنامه ریزی شده بود که از اصل کار دور شده بودم
یادتون میاد گفتم یه اشتباهی هست باعث میشه توهم بزنید؟
درکل این مسیر تا اینجای داستان همراه من بوده و الان تازه قراره ضربه بزرگتری به وقت من وارد کنه
یه بررسی بزنیم: من حسابی خودمو صرف برنامه ریزی و جمع اوری اطلاعت برای بهتر درس خوندن، پیدا کردن بهترین اپیکیشن برای برنامه ریزی روزانه،بهترین روش های برنامه ریزی کرده بودم که تو روز ، کار اصلی من تحقیق درباره چگونگی درس خوندن بود نه خوده درس خوندن!
فکر نکنید من دارم خاطره تعریف میکنم که بیشتر رفیق شم باهاتون نه!!!! این تله ها از رگ گردن به شما نزدیک تره باید حواستون باشه کجا دارید وقتتون رو صرف میکنید ایا تو راه درس خوندنه یا اتلاف وقته به بهانه درس؟ میبینید که خوب قورچ منو در اورد.
حالا من تو ذهنم به جای اینکه دنبال راه حل الان باشم دنبال فیکس کردن برنامه م بودم از طرفی هم اهداف گنده م روی دیوار حسابی رو کله م سنگینی میکرد و حسابی زیر فشار ذهنی ش داشتم له میشدم
تصور کنید یه نفر که میبینه نمیتونه درس های ساده رو بخونه رو دیوار نوشته به امید رشته مکانیک سیالات دانشگاه پلی تکنیک میلان
دقیقا از این جا که بگذرید فحش دادن خودتون خیلی کار راحتی میشه تمام اشتباهای خودتون رو 200 بار میزنید تو سره خودتون هی سعی میکنید درستش کنید گیج میشید اما بازم نمیتونید کاریش بکنید
خیلی روزای سختی میشه
اما من باید چیکار میکردم؟
چه راه حلی رو باید استفاده میکردم؟جوابش اسونه ول عمل بهش سخت
باید مشکلو از ریشه حل میکردم
می دیدم که یه چیزی از اونجاس که میلنگه
چون من که الان استاد برنامه ریزی طبق توانایی های خودم بودم البته اگه تو وضعیت بحرانیی یا چیزی قرار نمیگرفتم میتونستم برنامه های معقولی بنویسم اما همون برنامه ها بعد از ظاهر شدن یه مشکل تبدیل به برنامه های سخت تر وحتی غیر قابل اجرا میشدن
مطالب هم درسه دیگه بابا همه دارن میخونن چرا من لنگ میزنم اخه؟
این داستان هی تو مغز من گردش میکرد اما هیچ مشکلی حل نشد
حالا الان که در زمان حال نشستم دارم اینو مینویسم باید به شما بگم بزرگ ترین مشکل من توی بازه زمانی ابان ماه تا اخر دی استرس بوده
استرسی که عین آبی که لای ذرات خاک میره لای مشکلاته زیاد من رفته بود و تفکیک مشکلات رو برای من سخت می کرد و من تا مدت ها حتی متوجه نمیشدم استرس دارم فقط برای مهم بود این گره های لعنتی رو باز کنم و شروع کنم برای معیار هام درس بخونم (همون معیار های سخت گیرانه)
ازتون میخوام یک بار قشنگ بشینید تمام عواملی که به درس خوندن ربط داره رو روی یه کاغذ بنویسید و استرس رو از توش بیرون بکشید مثل من عمل کنید.
عواملی که به درس خوندن من ربط داشتن
اهدافم مثل رتبه تک رقمی کنکور (رو کاغذ مینوشتم تک رقمی دلم یک میخواست با همه درسا صد!!!!)رشته سیالات دانشگاه شریف ،طراحی و ساخت یک موتور خودرو ،گرفتن فاند تحصیلی ایتالیا برای دانشگاه پلی تکنیک میلان و و و...
سبک برنامه ریزی، وقت کشی ،پز هایی که دادم و خیلی چیزای دیگه
مثل من الان کاغذ جلوتونه نوشتید دیگه؟ نگفتید حالا بعدا که؟
حله پس؟
اوکی اقا بریم
خوب ببینید از کجا بیشترین حجم استرسو میگیرید
من از به ترتیب بیشترین استرسو از پز هایی که دادم بعدش از رتبه ای که میخوام و بعدش از دانشگاه ها و فاند گرفتن بیشترین استرسو میگیرم
خوب مسیح دادا چیکارشون کنم؟
رها کن!
جان؟!
رهاشون کن.
خوو مرد مومن اینا اهداف منن من میخوام بهشون برسم آرزومه نمیخوام از هیچ کدومشون دست بکشم
منم نگفتم دست بکش اتفاقا تلاشتم بکن ولی رتبه ای که میخوای داستانش ماله تابستون سال دیگه س زمان اعلام نتایج مال الان نیست.
دانشگاه هایی که میخوای اونم یکیش ماله همون تابستونه یکیش اوفف برای برای احتمالا ارشده ، فاندی که میخوای هم همین طور موتوری هم که میخوای بسازی همین طور برای چند سال دیگه ان
خو دادا من یکم گیج شدم شدم چه کنم همین الانم استرس دارم
برگرد عقب که خیلی رفتی جلو پلی بک بزن هنوز اون قسمت ها از زندگیت وجود نداره که بخوای غصه شو بخوری الان داری این مطلبو میخونی
دوست من الان چه کاره ای ؟ برنامه امروز چیه یک.
دو ؛الان باید چیکار کنی؟
مهم ترین زمانی که داری الانه اون داستانی که داری میتراشی ماله خیلی آینده س اصلا ممکنه پیش نیاد
دادا یعنی میگی شکست میخورم؟
نه من خودم اهدافم اون بود الان هرکی میاد میگم کله م واسه چیز دیگه ای داغه من عاشق اینکارم میخوام اینو ادام بدم ممکنه بهتر شه!
پس غصه نخور انرژی هم تلف نکن سره فکر کردن های بیخودی بیا کوچیکش کن راه تو . شما که یک کیلو مترو با یه قدم که نمیری با 1000 تا قدم میری این راهی هم که داری میری طولانیه ؛ بابا اصلا تو آلا راه کنکور اسمش راه ابریشمه راه کوتاهی نیست باید کوچیکش کنی باید بکنیش فرسنگ فرسنگو بکنی چند کیلومتر تو این چند ساعت روز یه چند کیلو مترو حرکت کنی
منظورو رسوندم دیگه؟
خلاصه که آسون ترش کن واسه خودت دوست من.
من بهت قول میدم یه جا میرسی که به اهدافت رسیدی و برای این اهداف سلامت روان تو هزینه نکردی و از اعماق وجودت بابت کار هایی که کردی از خودت متشکری
خوب دادا حال بعد این سخنرانی طولانیت خو من تقسیمش کنم که چی؟
وقت بیشتری بکشم؟ خلی چیزی دیدی منو؟
نه به جان خودم وایسا ملتفتت کنم
ببین وقتی تو میای کارهارو کوچیک تر میکنی میتونی مرحله به مرحله از کار لذت ببری (گفتم لذت؟ خیلی چیزای مهمی یادم اومد فردا براتون مینویسم که از کدوما رد شین کدوما رو بگیرین یکی شون رو الان میگم بهت) مثلا فرض کن برنامه امروز اینه
عربی شیمی شیمی ادبیات گسسته گسسته
ساعت یک ظهرم پا شدی! بسیار هم عالی!
بیا کوچیکش کن بکنش چند کیلو متر
بگو الان یکه ظهره تا دو سر حال بیام و صبحونه بخورم تا 4 دو قسمت اول برنامه رو انجام داده باشم اینجوری انگیزه پیدا میکنی که کاراتو زود انجام بدی( دیده شده بعضیا همین که ساعت یکو نیم شده شروع کردن)
بعدش وقتی سره وقت اون وظیفه رو تموم میکنی؛ احساسات خوشایند بهتر و بیشتری پیدا میکنی و میتونی برای احساس لذت بیشتر به بقیه برنامه برسی حتی ممکنه به همه برنامه نرسی اما تهش شب میتونی بگی همه تلاشمو کردم و با انتظار برای فردا بخوابی که فردا موفقیت های کوچیک بیشتری کسب کنی
مسیح دادا من چوب بالا سرم نباشه درس نمیخونم اینارو امتحان کردم جواب نگرفتم باز برنامه رو عوض میکنم میگم خوب اگه تا 5 اگه تا 6 اگه تا 7 بعد دیگه موضوع کنسل میشه
خوب مثل اینکه ضد حال زدن به من رو دوست داری
نه به جون خودم
خو حالا راه حلم برای تو یه جمله از استاد بزرگ
گای سنسه هستش(ناروتو بازا تو اعلام حضور کنن XD)
گای سنسه:از اونجایی که من در حالت خوبی هستم و روی فرم هستم تا وقتی بمیرم روی قولم هستم
قول میدم!
لی: خنده
چرا شما قبل از اینکه کاری بکنید همچین قول هایی میدید؟
گای سنسه: سوال خوبی پرسیدی، لی
آماده باش که یادداشت برداری کنی (تویی که داری میخونی هم همین طور منتظرم...)
خب،من بهت میگم...
اما به کس دیگه نگی ها، این یک رازه
لی: اون چیه؟
به طور خلاصه رمز پیروزی؛ تمرین کردنه این قانون خاص منه
لی: قنون خاص شما؟
گای سنسه: خوب هدف این قانون اینه که هر اتفاقی که افتاد تو باید خودتو تو شرایط سخت تری قرار بدی (منظور از سختی سختی هستش که باغث پیشرفت میشه داستان کمدین همین تاپیک که تو قسمت های قبل اوردم منظورو خوب میرسونه سختی نه باید اونقدر زیاد باشه که شما رو از کار بزنه نه اون قدر اسون که به راحتی انجام شه این باعث پیشترفته)
گای سنسه:برای مثال، اگه من سنگ کاغذ قیچی رو باختم یه قانون 500 دور برای خودم تنظیم میکنم اگه من بتونم روی قولم وایسم دفعه بعد میتونم به کاکاشی(رقیب قدیمی گای سنسه) پیروز بشم و این منو به موفقیت هدایت میکنه(سختیی که کمکمش میکنه بهتر شه نه فقط خسته تره بلکه هم خسته تر هم بهتر)
لی: بله (متوجه شد)
گای سنسه:این یعنی با انجام 500 دوریا حتی اون بازی کوتاه سنگ کاغذ قیچی یکی از فوایدش اینه که توی تمرکز کردن بهتر میشی و بعلاوه اگه باختی تو میتونی سخت تر تمرین کنی و این تورو به سمت اهداف بزرگ تر هدایت میکنه (همونایی که فعلا قراره ولشون کنی ولی فعلا!)
لی: فهمیدم!
امید وارم شما هم همینو گفته باشید
به امید موفقیت هموتون بچه ها انشالله که همه به اهداف خوبی که دارن برسن یادتون باشه ما هایی که داریم درس میخونیم 20 سال اینده کارمند کارگر مدیر مهندس وزیر یا رییس جمهوریم باید تلاش کنیم که بتونیم وظایف اینده خودمون رو درست و کامل انجام بدیم وگرنه به ضرر هر جامعه ای خواهیم شد که توش باشیم بیاییم قول بدیم از امروز خودمون رو کمتر سرزنش کنیم اعتماد به نفس و عزت نفس مون رو تقویت کنیم و هوای همو بیشتر داشته باشیم
بچه ها تو قسمت بعدی درباره انواع لذت های آنی که میتونن ما رو از هدف دور کنن و لذت هایی که میتونن مارو به موفقیت نزدیک تر کنن صحبت میکنیم
رفیقتون مسیح -
کلاس زبان آلایی (A1) درس اولبه نام خدا
سلام
به درس اول از سطح A1 خوش اومدیدافعال to be
- حالت مثبت
قبل از اون یه سری توضیحات که لازمه
ضمیر: کلمه ای که به جای اسم میاد به مثال دقت کنید
مسیح رفت
او رفت
ضمیر او به جای اسم مسیح در جمله اومده.
فاعل: انجام دهنده کار یا کننده کار هستش
(چه کسی را چه چیزی را ی خودمون)
در مثال بالا مسیح یا او فاعل هستند
ضمایر فاعلی:ضمایر ی هستند که همیشه نقش فاعل رو در جمله دارند و همیشه در اول جمله میان:
I = من
You = تو / شما
He = اون (آقا)
She = اون (خانم)
It = اون (اشیا و حیوانات)
We = ما
They = آنها
نکات
نکته 1
در زبان انگلیسی برای ضمایر "تو" و "شما" از ضمیر "You" استفاده میشه و کلیه قوانین شون یکیه و از قاعده جمع پیروی میکنه.
(پایین تر میگم منظورم چیه)
نکته 2
در زبان انگلیسی سه ضمیر برای سوم شخص مفرد وجود داره
و حتما حواستون جمع باشه از ضمیر "it" فقط برای حیوانات و اشیا استفاده کنید (برای انسان از "she" و "he" استفاده می کنیم)
زمان حال ساده با مصدر to be
فعل be از فعل های پرکاربرده که اگه بخواییم در جملات مربوط به زمان حال ازش استفاده کنیم معنی "هستن" میده و با توجه به فاعل جمله به اشکال
am, is, are
بکار میره
I am = من هستم
I am happy = من خوشحال هستم (خوشحالم)
you are = تو هستی یا شما هستین
you are nice = تو خوب هستی
He is / She is / It is = اون هست
we are = ما هستیم
we are siblings = ما خواهر و برادر هستیم
they are = اون ها هستند
they are happy = اونها خوشحال هستند
البته شکل خلاصه تری برای برای بیان فعل و ضمیر هستش که در ادامه داریم
I'm = I am
You're = You are
He's = He is
She's = She is
It's = It is
We're = We are
they're = They are
افعال to be
2. منفی و سوالی
برای منفی کردن افعال to be کافیه بعد از فعل مون کلمه منفی ساز not رو بیاریم
مثل
I am not = من نیستم
I am not shy = من خجالتی نیستم
you are not = تو نیستی یا شما نیستین
you are not here = تو اینجا نیستی یا شما اینجا نیستید
he is not jack = اون جک نیست
همون طور که برای حالت مثبت شکل مختصر داشتیم در حالت منفی هم داریم
"I am not" به i'm not
"you are not" به You're not یا You aren't
"he is not" به He's not یا He isn't
"she is not" به She's not یا She isn't
"it is not" به It's not یا It isn't
"we are not" به We're not یا We aren't
"they are not" به they're not یا they aren't
نکات
نکته 1
دقت کنید برای I am not فقط یک نوع مخفف داریم ولی برای بقیه ضمایر دو نوعافعال to be
- حالت سوالی
برای سوالی کردن این جملات کافیه جای فعل ها رو (am, is, are) رو با فاعل یا ضمیر عوض کنیم
?Are you john = تو جانی؟
Yes, I am = بله من هستم
No, I am not = نه من نیستم
لغات درس اول 28 کلمه
hello = سلام
goodbye = خدانگهدار
hi = سلام (خودمونی)
bye = خدانگهدار (خودمونی)
good morning = صبح بخیر
good afternoon = بعد از ظهر بخیر
good evening = عصر بخیر
good night = شب بخیر
thank you = ممنونم / از شما متشکرم
thanks = ممنون
please = لطفا
ok = بسیار خوب
yes = بله / آره
no = خیر / نه
sorry = متاسفم
welcome = خوش آمدید
man = مرد بزرگ سال
woman = زن بزرگ سال
boy = پسر (پسر بچه)
girl = دختر (دختر بچه)
son = فرزند پسر
Daughter = فرزند دختر
friend = دوست
person = شخص
people = اشخاص / مردم
adult = بزرگسال
teenager = نوجوان بین 13تا 19 سال
baby = نوزاد (بچه ای که هنوز نمیتونه راه بره یا حرف بزنه)
اتمام درس اول
موفق باشید - حالت مثبت
-
کلاس زبان آلایی (CEFR)درس اول از سطح A1
https://forum.alaatv.com/post/2577532
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء ریاضی فیزیک @تجربیا @انسانیا
با لایک هاتون انرژی بدین
عشقید
رفیقتون مسیح -
کنکوری باید بداند! پارت یکبه نام خدا
سلام دوستان
مسیح شیردل هستم غیر کنکوری
رفیقتون
یا هر چی که دوست دارید
حالتون چطوره؟
میدونم سوال عجیبی برای سال کنکور به نظر میرسه
اصلا مگه میشه حالمون خوب باشه با این همه درس این همه تست، شرکت در آزمون هزار تا کوفت زهرمار دیگه!
ولی خب بیایید دیدمون رو باز تر کنیم که خیلی بهمون سخت نگذره.
خب احتمال داره کسایی که این تاپیک دارن میخونن قبلا تاپیک اشتباهات یک کنکوری رو هم خونده باشن.
که اومده بودم درسی که از تجربه شکستم رو در کنکور 401 با شما به اشتراک گذاشته بودم.
حالا یه سوالی پیش میاد
آیا من در کنکور نتیجه مورد علاقم رو گرفتم؟
عامممممم خیر.
من دوست داشتم اقتصاد تهران قبول بشم آما
روانشناسی تهران جنوب قبول شدم.
خب پس میتونم یک بار دیگه یک سری اشتباهات دیگه ای که داشتم رو باز برای شما بگم تا با دونستن شون احتمال موفقیتون رو در این امتحان؛ بالاتر ببرید.
احتمالا چندین پارت بنویسم و سعی میکنم که مطالب تا حد امکان ساده و شفاف باشند.
در این تاپیک تصور ما اینه که شما میخوایید پیشرفت کنید و با این ذهنیت ما جلو خواهیم رفت.خب دوستان امروز فقط میخواییم یک تصویر ذهنی از مسیر موفقیت برای خودمون بسازیم تا بعد ها بتونیم از همین تصویر به عنوان یک نقشه راه برای پیشروی و فهمیدن موقعیت خودمون استفاده کنیم.
بذارید اول یک تصویری که هی برامون همه جا مثال زدن رو باز استفاده کنیم.
اما این دفعه با یکم توضیحات بیشتر:
یک دونده رو در یک مسیر با مانع تصور کنید
این مسیر یک ویژگی های خاصی داره
یک: تمام موانع از جنس بتن هستند و بسیار محکم و به هیچ وجه نمیشه اون هارو رو تکون داد وهر کدوم شکل خاص خودشون رو دارند
دو: سطح زمین اصلا صاف نیست و مثل کف رودخونه پر از سنگ های ریز و درشته و بعضی وقتا گرد و بعضی وقتا هم تیزه
سه: دونده با رد کردن یک مانع اون مانع رو بسیار شکننده میکنه و حتی بعضی وقتا موانع رو خرد میکنه
دقت کنید که با موانع با پریدن رد میشن!
و ویژگی آخر اینه که دونده با برخورد به موانع صدمه فیزیکی دریافت نمیکنه و تماما دچار استرس اضطراب و فشار های روانی میشه و دونده ما اصلا دوست نداره تو مسیر توقف کنه و عمیقا دلش میخواد که ادامه بده!
خب ما از این به بعد هرجا اسم از دونده اومد منظورمون این دونده با این ویژگی ها هستش.
اگه دلیل این کار من میخوایید برای اینه که اگه خدا به من عمر و توان نوشتن ادامه این تاپیک رو بده شما بتونید راحت تر ربط بین مطالب رو متوجه بشید و بتونید ازششون درست استفاده کنید.
بسیار خب
امروز میخوام درباره این جمله بحث کنیم:
تداوم و استمرار کلید پیشرفت کردن شماست
این جمله یا شبیه به این رو حتما زیاد شنیدید.
تو کتاب ها یا تو اینترنت این شکل جمله ها به گوش همه میخوره
خب تکرار میتونه در خیلی زمینه ها دیده بشه ولی ما اکثر بحث مون قراره روی رفتارها باشه پس مثال هامونم در همین زمینه خواهد بود
به این مثال ها توجه کنید
تکرار مطالبی که قبلا خوانده شده
خواندن یک درس در هر روز و در یک زمان مشخص
ورزش کردن در یک ساعت مشخص به میزان معین
خب اینا همه شکل هایی از تکرار هستند و باعث پیشرفت میشن ولی ما امروز نمیخواییم درباره این نوع تکرارها صحبت کنیم ما قبل از تمام این تکرار های کوچکتر نیاز به تکرار یک رفتار بزرگ تر رو بررسی کنیم
دونده رو به خاطر بیارید
دونده قبل از رسیدن به مانع اول مقداری میدود و هنگام مواجه با مانع؛ با توجه کردن و بررسی کردن و شناخت از شکل مانع از روی آن عبور میکند.
به این کلمات دقت کنید دویدن،توجه و بررسی و شناخت،عبور
شما روزی که وارد مدرسه شدید هدفی به نام درس خوندن رو به شما دادن و یک مسیر جلوی پای شما گذاشتن.
احتمالا اگه به میل خودتون بود تکالیفتون همیشه برای آخرین ساعات روز باقی می موند و بعدش به زجر آور ترین حالت انجام میشدن با گریه با غر زدن و هزار تا چیز دیگه
یکم که گذشت شما بالاخره یک روز به حرف بزرگ تر ها گوش میکنید و تکالیفتون رو زود تر انجام میدید و بعد میگید عهههه چه خوبه
شبه ولی تکلیف ندارم!
خب برم بازی مو بکنم.
حالا واژه هایی که گفتم بهشون دقت کنید رو به یاد بیارید
درس خوندن شما در اوایل دوران تحصیل حتی با عقب انداختنش برای آخر شب همون دویدنه!
دارید درس میخونید و به سمت مانع حرکت میکنید.
با بررسی کردن توجه کردن و شناختی که والدین تون بهتون دادن شما مشکل یا مانع رو پیدا کردید!
موانع شما مشکلات شما هستند!
و بعد شناختی که با شما دادن تونستید از مانع عبور کنید.
سر کلمه شناخت حدس میزنم که یکم گیج شده باشی!
به این مثال توجه کن
تو یه رفیقی داری یه دوستی داری یه مدته میشناسیش و میدونی اگه پیش این دوستمون از مکانیک سیالات خدایی نکرده صحبت کنی این رفیقت میچسبونه به سقف و بد جور عصبانی میشه و قاطی میکنه زمین و زمان رو به هم میدوزه.
شما میشناسیش برای همین سر این موضوع اصلا و ابدا با این دوستت صحبت نمیکنی!
در واقع شناخت از یک موضوع باید بهت نشون بده که چطور باید با اون موضوع برخورد کنی شناختی که باعث نشه اقدامی بکنی به احتمال زیاد(نه خیلی زیاد) وقت تلف کردنه
برگردیم به حرف های خودمون
و بالاخره در آخر شما تونستید از مانع عبور کنید شما تونستید با شناختی و بررسی، یک راه حل پیدا کنید حالا یا این راه حل رو یکی بهتون میده یکی مثل مشاور پدر مادر خواهر برادر دوست
یا قورچتون در میاد و مجبورید خودتون با آزمون و خطا کردن راه حل رو پیدا کنید
حالا برگردیم به جمله که گفتیم
تداوم و استمرار کلید پیشرفت کردن شماست
من بالاخره بعد از مدت ها فهمیدم کجا باید تداوم و استمرار داشته باشم تا بتونم در تصویر بزرگ تر زندگیم بیشرفت کنم
وقتی شما شروع میکنی به هر کاری یا در هر مسیری که قدم بر میداری اگه این چرخه رو هی تکرار کنی که بدوی،بشناسی و پیدا کنی میتونی از موانع عبور کنی
این عبور کردن از موانع هستش که باعث پیشرفت میشه اگر شما بدوی و بشناسی اما راه حلی پیدا نکنی پدیده ای به نام درجا زدن موتجه میشی
و هر بار که راه حلی پیدا می کنید میشه توان برای دویدن تا مانع بعدی تون
فرض کنید که شما یک مانع رو با برنامه ریزی کردن رد کردید حالا دوباره دویدن رو شروع میکنید شما سعی می کنید طبق برنامه عمل کنید و ما فرض میکنیم که شما تونستید به برنامه تون عمل کنید یکی از مانع هایی که بعد یک مدت ممکنه سر کله ش پیدا بشه اینه که شما هر روز سر ساعت سه تا چهار مثلا ریاضی میخونید ولی یهو میبینید یه ماه گذشته و خیلی حجم قابل توجهی جلو نرفتید
حالا از یکی میپرسید ک من چه کنم؟ گیر کردم یکی میاد به شما میگه شا مدیریت زمانی داری اما نیاز به مدیریت وظایف هم داری و باید مشخص کنی که هر روز در هر ساعت باید چه وظایفی انجام بشه
مثلا در این هفته در روز دوشنبه ساعت سه تا چهار چه مطالبی باید خونده بشن.
خب یه جمع بندی بکنیم
شما میدوییکه به موانع برسی و شناخت پیدا میکنی که از موانع عبور کنی این چرخه ایه که شما باید تکرار کنید.
این جمله مهمه تکرار میکنم
شما با شناخت پیدا کردن از اینکه باید چطوری از مانع عبور کنید از مانع عبور میکنید
خب برای امروز فکر میکنم کافی باشه سعی کردم مطالب شفاف باشه اما اگه سوالی دارید میتونید همینجا ازم بپرسید
این اولین چیزی بود که از نظر من کنکوری باید بدونه
دویدن
شناخت
عبور
خداحافظ تون -
گزارش کار و باهم درسخوندن بچه های کنکور1400مسیح شیردل هستم روز اولی در حال برنامه ریزی برای پیله ها
-
کلاس زبان آلایی (A1) درس دومبه نام خدا
درس دوم از سطح A1
Wh-Questions
کلمات سوالی کلماتی هستند که اغلب با w و h شروع میشوند
(استثنا کلمه پرسشی How هستش به معنی چطور)در زبان انگلیسی دو نوع سوال وجود داره
- سوالات بله/خیر: سوالاتی هستند که جوابشون یا بله است یا خیر
مثل:
?are you john
تو جان هستی؟
Yes, i am
بله هستم
No, i'm not
نه من نیستم
2.سوالات با کلمه پرسشی:
Wh- question ها
What : برای سوال درباره اشیا
When : برای سوال درباره زمان
Where : برای سوال درباره مکان
Who : برای سوال درباره اشخاص
Which : برای سوال درباره گزینه های ممکن
Whose : برای سوال درباره مالکیت
Why : برای سوال درباره علت یا دلیل
How : برای سوال درباره چگونگی و کیفیت
نحوه ساخت
برای ساختن این سوالات کافیه کلمه پرسشی مورد نظر رو به اول جمله سوالی بله یا خیر مون اضافه کنیم.(البته همیشه هم به این سادگیا نیست در آینده با افزایش دانش گرامر مون بهتر درک میکنیم چطور از Wh-Questions استفاده کنیم)
?who is that guy
اون پسره کیه؟
he's mike
اون مایکه?who are you
تو کی هستی؟
i'm sandra
من ساندرا هستم?where is he
اون کجاست؟
he's on the bus
اون تو اتوبوسه?when is the game
بازی کِیه؟
it's tomorrow afternoon
فردا بعد از ظهرِ?how are you
چطوری؟
i'm great, thank you
عالیم ، مرسینکات
- پاسخی که به سوال wh- داده می شود پاسخ بلی یا خیر نیست و قسمتی از اطلاعات است که راجع به آن سوال شده است.
مثال:
?Where do animals live
حیوانات کجا زندگی میکنن؟
.They live in the forest
اونا داخل جنگل زندگی میکنن.
?What is your name
اسمت چیه؟
My name is masih
اسم من مسیحِ.- بخاطر داشته باشید زمانی که جملهای را به سوال wh- تبدیل میکنید آن قسمت از اطلاعات را که در مورد آن سوال میکنید از جمله حذف کنید.
مثال
My brother goes to work on Monday.
برادرم دوشنبه میره سره کار
?When does your brother go to work (شکل صحیح)
برادرت چه وقت میره سر کار؟
? When does your brother go to work on Monday(شکل نادرست)
کلمههای پرسشی Wh ترکیبی
کلمههای what و how میتوانند با اسامی و صفتها ترکیب شوند و کلمههای پرسشی طولانیتر بسازند. مثلا خود کلمه what بهتنهایی معنی “چه” میدهد اما در ترکیب با اسامی میتواند عبارات طولانیتری بسازد.
مثال:What + color ==> چه رنگی
What + fruit ==> چه میوه ای
What + food ==> چه غذایی
How + tall ==> چه ارتفاعی
How + big ==> چه وسعتی
How + long ==> چه مدتی
-
نکات پیشرفته تر(خواستی بذار بعدا بخون که با انواع فعل بیشتر آشنا شدیم)
ساختار عبارات سوالی در زبان انگلیسی
در حالت کلی برای ساختن سوال از ساختار زیر استفاده میکنیم: -
حرف سوالی + فعل کمکی + فاعل + فعل اصلی + … ؟
-
? ...+ Wh- word + aux verb + subject + main verb
?What do you do for a living
برای امرار معاش چه کار می کنی؟
?Why should we read books
چرا باید کتاب بخوانیم؟
?When is she coming
کی میاد؟- اگر فاعل جمله مورد سوال باشد، از آنجا که فاعل از سوال حذف میشود، فاعل و فعل کمکی جابهجا نمیشوند.
حرف سوالی + فعل اصلی …؟
?... +Wh- word + main verb
مثال
?What happened to Sam
چه اتفاقی برای سام افتاد؟
?Who won the game
چه کسی بازی را برد؟
?Who gave you this present
چه کسی این هدیه را به شما داده است؟- کلمات پرسشی Wh در انتهای جمله
در فیلمها و سریالها و در محاورات گاهی کلمه wh- را در انتهای جمله میبینیم که این روش برای چک کردن اطلاعاته
?You’ll be visiting Spain until when
تا کی در اسپانیا میمانی؟?Today’s date is what
امروز چندم است؟?You work where
کجا کار میکنی؟لغات 51 کلمه
zero = 0
one = 1
two = 2
three = 3
four = 4
five = 5
six = 6
seven = 7
eight = 8
nine = 9
ten = 10
eleven = 11
twelve = 12
thirteen = 13
fourteen = 14
fifteen = 15
sixteen = 16
seventeen = 17
eighteen = 18
nineteen = 19
twenty = 20
thirty = 30
fourty = 40
fifty = 50
sixty = 60
seventy = 70
eighty = 80
ninety = 90
hundred = 100
parent = والدین / پدر و مادر
father = پدر
mother = مادر
dad = بابا
mom = مامان
wife = همسر (خانم)
husband = شوهر (مرد)
child = فرزند / کودک / بچه
sister = خواهر
brother = برادر
family = خانواده
grandmother = مادربزرگ
grandfather = پدربزرگ
grandparent = پدربزرگ مادربزرگ
grandchild = نوه
aunt = عمه یا خاله
uncle = عمو یا دایی
niece = خواهرزاده یا برادرزاده ی دختر
nephew = خواهرزاده یا برادرزاده پسر
cousin = پسر عمو/پسر خاله/ دختر عمو/دختر خاله
اتمام درس دوم
موفق باشید - سوالات بله/خیر: سوالاتی هستند که جوابشون یا بله است یا خیر