@f-seif-0
آپریل 2076
Saudade 19
دیدگاهها
-
-
Tasmin Little Theme From Schindlers List.mp3
من چه در وهم وجودم چه عدم دلتنگم
از عدم تا به وجود آمده ام دلتنگمروح از افلاک و تن از خاک، در اين ساغر پاک
از در آميختن آميختن شادي و غم دلتنگمخوشه اي از ملکوت تو مرا دور انداخت
من هنوز ازسفر باغ ارم دلتنگماي نبخشوده گناه پدرم آدم را
به گناهان نبخشوده قسم دلتنگمحال در خوف و رجا رو به تو بر ميگردم
دو قدم دلهره دارم دو قدم دلتنگمنشد از ياد برم خاطره دوري را
بازهرچند رسيديم به هم...
دلتنگم... -
@sara-haghighatrad
نمیخواین یکم بیشتر فکر کنین..؟ -
یه چالش هم بذارید که سر ساعت 6 بخوابیم تا منم بتونم شرکت کنم
-
hamed bagheri 0
تازه یاد گرفته بودم ابوالفضل پورعرب و فریبرز عرب نیا رو قاطی نکنم این تاپیک اومد نابود کرد همه تلاش هامو -
@sara-haghighatrad
باشه
بقیه هم نظرشون رو بگن بعدش عرض میکنم -
@ftm-montazeri
آره نیتش همون بود -
@f-seif-0
یه نکته ای رو هم اضافه کنم
ببینید حتی اگه فرض بگیریم دو تا گزینه کاملا درست باشن ما باید گزینه درست تر رو انتخاب کنیم.این مورد تو سوالای دینی کنکور به وفور دیده شده.
الان برای حذف همه گزینه ها میشه دلیل آورد اما گزینه 3 چی؟ برای اون هیچ گونه دلیلی نداریم
پس درست ترین جوابه و گزینه های دیگه هم اشکالشون رو عرض کردم (: -
@ftm-montazeri
عقل محدود منظور دیگه؟ -
@sara-haghighatrad
مفهومش توصیه به سکوت و اندازه سخن گفتن هست -
@sara-haghighatrad
بله
به مسئله "مردن پیش از مردن" اشاره داره
مولانا هم در غزلی اشاره داشته به این:بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
خموشید خموشید خموشی دم مرگست
هم از زندگیست اینک ز خاموش نفیریدمنظور از مرگ اختیاری، مرگ نفسانی هست...و رهایی از تعلقات هوای نفس
در مقابل اون مرگ جسمانی هست که همه تجربه میکنن
این بیت شما هم میگه که با خاموشی و سکوت به این مرگ(نفسانی) دست پیدا میکنید -
Asghar Ejl
دقیقا
با تمرین و شعر بیشتر خوندن ضعفامون برطرف میشه قطعا -
چرا تاپیکا هیشکدوم نمیگیرن :|
-
@sara-haghighatrad
خلاصش این میشه که
به قول یه نفر
به تعداد آدمای زمین راه برای رسیدن به خدا هست (: -
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویای خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش؟
این رباعی جنجالی از خیام تا ساعاتی دیگر بررسی خواهد شد
دوستان اگه نظری راجب مفاهیم این شعر عمیق دارن میتونن بیان کنن -
Saudade 19
Ahmad_Shamlou-Dar_Kargah_Koozeh_Gari_-SO.mp3
دکلمه زیبا از احمد شاملو به همراه موسیقی دلنشین که واقعا حس عمیق و غمناک شعر رو منتقل میکنه -
@mitra-ism-rahmani
از این به بعد بیشتر همین حوالی شب از ده به بعد اینا
راستش تو فکر این بودم ول کنم تاپیک و
ولی همین دو سه نفری هم که مشتاقانه دنبال میکنن انگیزه میده بهم که ادامه بدم
ایشالا مفید واقع شه -
@mitra-ism-rahmani
سعی میکنم سه شنبه ها تاپیک و خالی نذارم (: -
@sara-haghighatrad
سلام
خُم ظرف بزرگی هست که از درون اون شراب رو میریزن به کوزه
شاعر میگه همونطور که کوزه باید خالی باشه تا خُم اون رو از شراب پر کنه، انسان هم باید خاموش و بی ادعا باشه تا روزی اش زیاد بشه -
خُنُک آن قمار بازی که بِباخت آن چه بودَش
بِنَماند هیچَش اِلّا هوسِ قمارِ دیگرمولانا، دیوان شمس تبریزی؛ غزل 1085
برداشت آزاد:
خیلیاتون شعر زیبای "به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم" رو شنیدید.این شعر و همچنین بیت مولانا این مفهوم رو برای ما تداعی میکنن که ما با قماری از جنس دیگر روبرو هستیم نه اون چیزی که تو قمارخونه ها رایجه. در واقع عارف ها دید دیگر نسبت به این موضوع دارن...مثل همون موضوع شراب و ساقی و میخانه و ...
اما این قمار دقیقا به چه صورتی هست؟
این قمار، یک قمار عاشقانه هست که در اون برای اینکه برنده بشی باید خودت رو ببازی
بله درست خوندید! اما این دقیقا یعنی چی؟
سرگذشت مولانا و شمس و اون دیدار تاریخی بین این دو رو خیلیاتون شنیدید.مولانا یه عالم فرهیخته بود که وقتش پر بود از مجالس درس و وعظ و شمس هم یه جهانگرد بود که دنیارو می گشت تا کسی رو پیدا کنه که بتونه حرفای عمیقش رو درک کنه.
وقتی شمس، مولوی رو ملاقات کرد به او گفت برای این که به حقیقت عشق دست پیدا کنی باید دل بکنی از همه ی این شهرت و آبرو و شاگرد و مرید و اینا. باید تمام وجودت رو صرف سیر و سلوکت بکنی و از هرچی که داری بگذری. در حقیقت مولانا با دل بریدن از همه تعلقاتِ خودش، معلوم نبود که باز این قمار رو ببره یا نه اما چیزی که مشخص بود این بود که تنها راهی که امکان رسیدن به اون عشق متعالی وجود داره همینه.(شرط لازم و نه کافی)
شاملو در شعری میگه که " نخستین سفرم، باز آمدن بود..."
گاهی به قدری راه رو بیراهه میریم که برای رسیدن به اون مقصدی که در نظر داریم باید 180 درجه تغییر مسیر بدیم و برگردیم همون نقطه 0 کیلومتر و از اونجا شروع کنیم به حرکت...مولانا هم همین گونه بود. شمس به او گفت که باید تمام این مسیر را برگردی و از هرچه که داری بگذری...
قاعده این دنیا مشخصه، اگر میخواهی به چیزی برسی باید از یه چیز دیگه بگذری. یک مثال خوب برای این موضوع، "بینایی چشم" هست. چشم بینا هست و همه رو میتونه ببینه اما خودش رو نه! در حقیقت از دیدن خودش گذشت تا بتونه تمام جهان رو ببینه
اینجا هم همینطوره
مولانا باید میگذشت از خودش و تمام تعلقاتش تا بتونه به معشوق برسه... و دراقع معشوق برای یک عاشق، یعنی همه چیز...
در آخر هم مولانا میگه که تمام خودم رو در این راه گذاشتم وسط و باختم مثل یک پاکباز، اما این قمار به قدری شیرین بود که میخواستم بار دیگر در آن شرکت کنم با این همه افسوس که دیگر چیزی برای باختن نداشتم... گاهی مسافت به قدری برای یک مسافر
لذت بخش هست که هیچگاه نمیخواد به مقصد برسه..."بگیر هر چه را دارم
ببخش هر چه را داری..."
حسین صفاخب چطور بود بچه ها؟
نظری چیزی راجب خود شعر و مفاهیم و برداشت اون دارید میتونید بیان کنید.
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
موسیقی کده🎵
تست های برگزیده دینی
چالش 21 روزه 6 صبحی ها 🤓✌
مضاف الیه یا صفت؟
تست های برگزیده دینی
مفاهیم ادبی به زبان ساده
تست های برگزیده دینی
مفاهیم ادبی به زبان ساده
معنی و مفهوم بیت
معنی و مفهوم بیت
مفاهیم ادبی به زبان ساده
مفاهیم ادبی به زبان ساده
معنی بیت
مفاهیم ادبی به زبان ساده
مفاهیم ادبی به زبان ساده
مفاهیم ادبی به زبان ساده
مفاهیم ادبی به زبان ساده
مفهوم بیت
مفاهیم ادبی به زبان ساده