-
-
همیشه میدونستم خیلی فصولم ولی نمیدونستم یروز کار دستم میده :|
-
از سخن حافظ خوش تر هست؟:)
به والله که نیست... ️
ببین چی اورد:)دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد:)
ز هر در میدهم پندش ولیکن در نمیگیرد
- دلتنگم..
-
سر و چشمی چنین دلکش تو گویی چشم از او بردوز:)
برو کاین وعظ بیمعنی مرا در سر نمیگیرد:)
- قربون اون کلمات قشنگت که انقد حرف دل میزنی:)
-
میان گریه میخندم که چون خورشید در مجلس:)
که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمیگیرد:) -
آخر سرم برداشتن ی ورق کاغذ چسبوندن پشت شیشه که خودسر شده
اشتباه شده
باس ببخشین
اخه آدم چ جوری به دلش حالی کنه که اشتباه شده؟!(:- دل تنگ ترین حالت ممکن
-
- چرا سرگردونی؟
– سرگردون؟ خیره شدم. - به چی؟
– خیرهم. نگو هیچی. - باشه نمیگم. هنوز نگات نکرده؟
– میکنه. وایسا همینجا. - جمشید جانم، تو چرا اینقد دیوونهای؟ نمیکنه بابا.
– این بود هیچی نگفتنت؟ میگم میکنه دیگه. باید صبر کنی.
- چرا سرگردونی؟
-
صبر میکنیم خب. تا کی حالا؟
– معلوم نمیکنه؛ بعضیا زود، بعضیا یهعمر طول میدن تا نگات کنن.
اما همه بالاخره نگا میکنن.- یعنی میگی یهعمر وایسیم اینجا؟
– نه بابا، الاناس دیگه نگا کنه. - حالا گناه من چیه باید یهعمر وایسم؟
– گناه نیست، دوستمی. مال تو هم بود من وامیسّادم.:)
- یعنی میگی یهعمر وایسیم اینجا؟
-
- مال من که اصن یادم نیس کِی بود، کی بود.
– بعد به من میگی دیوونه. - حبیب حالا خودمونیم.
– خودمونیم، ولی در عینحال دلبرم هست. اونم بگو! - همون. اینکه گاهی نگات میکنه بالاخره. اینجا معطل چی وایسادی؟
– نه. کی نگا میکنه؟ - باو تو راهرو، سلام وُ احوالپرسی، وقت ناهاری، هواخوری، هفتهای یهبار یه نگاهی میکنه. خودم دیدم.:)
- مال من که اصن یادم نیس کِی بود، کی بود.
-
– آها اونا رو میگی؟
- آره، اونا.
– من اونا رو نمیگم. - ینی تا کی باید وایسیم؟
– بهش گفتم میشه بنگری؟ گفت بفرما. گفتم از اونا که بقیه رو مینگری نه، میشه دلبرانه بنگری؟
گفت برو بابا. رفت با یارو جدیدیه:)
- آره، اونا.
-
- از کی اینجا وایسادی؟
– صپّ زود - حالا اومدیم وُ نکرد.
– میکنه. وایسم میکنه. امید داریم. - حالا که سخت داره یارو جدیدیه رو مینگره.
– خب یههو دیدی وسطش خواست اینجا رو بنگره، باس باشیم دیگه. - اگه بنگره هم باز از اوناست.
– اونا هم خوبه. اما شایدم خوبش کرد. دلبرانهش کرد. – واسه همینه سرگردونی؟
– میگم خیره شدم. نگو هیچی یهدیقه. - کی میریم سرگردون؟
– حرف مفت نزن. حالم خوبه. - حالا اگه یههو کرد چی؟ اگه دلبرانه نگریست چی؟ نقشهت چیه؟
– یهدیقه اینجا هفتآسمانو میدرم برمیگردم.
- از کی اینجا وایسادی؟
-
دلمون تنگه. تو بیا. مگه نگفتی سر میزنی؟ زمستون کش میاد تا میتونه. خیلی تنگه. با اینکه حتا پاییزم نیست. من دیوونهم؛ درست! اما من نکردم. نفهمیدم چی شد بهخدا. خیلی فکر میکنیم مگه ما چیکار کردیم که میگن دیوونهس. قیافهمون شبیه پدرزن ونگوک شده: دستان زیر چانه، با کلاه، نگاه غمآلود. بیا گلخونه کن، ایام سرده وسط اینهمه زمستون قلبالاسد. یادمون رفته دیگه اون هایوُهوی و نعره مستانهمون. چندوقتیه دیگه کسی دندونامون رو ندیده. قدیما بیش از این اندیشۀ عشاق میکردی. چندوقتیه خسیس شدی. یههو شدی. رفتی دیگه سر نزدی. انگار یادت ما رو رفته باشه. ما اما هنوزم از یادت کم نکردیم. نباش خسیس، تو بیا. من دیوونهم؛ درست. ولی مگه تواَم دیوونه نبودی؟ مگه همیشه سر نمیزدی؟!
- شب بخیر