هرچی تودلته بریز بیرون۶

[MMAA]

marzyeh78 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

@samane-99 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

marzyeh78 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

@samane-99 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

marzyeh78 بیا تفنگم دادم برا محکم کاری

خب حالا کیو خط خطی کنم؟
یکی داوطلب شه:(

من من من

اوخییی:(
دلم نمیاد ک:/تو بی حوصلگی من تو بی گناهی:(

من

[m-mp-ss]

@samane-99 ان شا الله که امپول گاویه

[marzyeh78]

@samane-99 بادمژون؟:/
میگم بی حوصلم بادمژون میدی؟:/

[D.fateme.r]

‌‌‌‌‌‌

[ابراهیم طاها]

من الان میفهمم چرا معلم انشام اون روز وقتی تو انشا در مورد بهار نوشته بودم من بهار را دوس دارم منو از کلاس بیرون انداخت

[sandiiii]

ساعت 3 نصف شب اومدم بالا در یخچالو باز کردم دنبال چیزی میگشتم
بابام سرشو از زیر پتو درآوورد گفت:یه لیوان شیر هم بخور
من که به کل تعجب کرده بودم که چطوره که به فکر منه
پرسیدم چرا؟؟؟
.
.
.
.
.
.
گفت:تاریخش تا امشبه

[بآهار]

@M-an خدایی بیاید هرموقع وقت داشتید بی طرفانه ببینین همه چیو
دفه قبلم ک بودین
اون بار تودلی نخواستم بحثی کنم
الان دیگه وقتی هی تیکه میندازن بازم سکوت؟

[MMAA]

@hosein-ghorbonalizadeh چرا؟

[marzyeh78]

محمد مهدی 0 تو عزیزدردونه پدری بعد میاد یقمونو میگیره

[M.ba78]

یه روزی میرم که برم
.
.
.
.
.
تودلتون دارین میگین بدرک
خودم فهمیدم

[romisa]

بآهار
برگردوندم
این نگاه هم میتونه بهش جالب باشه

[MMAA]

marzyeh78

[sandiiii]

sandiiii در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

ساعت 3 نصف شب اومدم بالا در یخچالو باز کردم دنبال چیزی میگشتم
بابام سرشو از زیر پتو درآوورد گفت:یه لیوان شیر هم بخور
من که به کل تعجب کرده بودم که چطوره که به فکر منه
پرسیدم چرا؟؟؟
.
.
.
.
.
.
گفت:تاریخش تا امشبه

به بزرگی خودتون ببخشید اگه بی مزه بود
فقط اینو یافتم الان

[ابراهیم طاها]

چون فکر معلم انحرافی رفت

[بآهار]

@hunter مرسی

[ابراهیم طاها]

sandiiii عالی بود

[samane.A]

m-mp-ss در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

@samane-99 ان شا الله که امپول گاویه

نوچه بادم جون بمه

[بآهار]

_Delete_ واقعا منم دیگه حوصله ندارم.

[marzyeh78]

sandiiii در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

ساعت 3 نصف شب اومدم بالا در یخچالو باز کردم دنبال چیزی میگشتم
بابام سرشو از زیر پتو درآوورد گفت:یه لیوان شیر هم بخور
من که به کل تعجب کرده بودم که چطوره که به فکر منه
پرسیدم چرا؟؟؟
.
.
.
.
.
.
گفت:تاریخش تا امشبه

مامان من یبار به زور میخواست به من امپول پنی سیلین بزنه بخاطر یکم سرفه
بعد فهمیدم یه هفته تاریخ انقضا داشت

[M.an]

بآهار

من الان نمیدونم بحث چیه باید از اولش بررسی کنم

تا بی طرف بتونم نظر بدم

اما چیزی که هست اینه فقط خودمونو نبینیم اینجا یه جای عمومیه