-
داشتم تو جبهه مصاحبه می گرفتم کنارم ایستاده بود که یه هو خمپاره اومد و بوممممم ... .
نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده و افتاده زمین.دوربینو برداشتم رفتم سراغش.بهش گفتم : تو این لحظات آخر زندگی اگه حرفی صحبتی داری بگو ...
در حالی که داشت اشهد و شهادتینش رو زیر لب زمزمه می کرد گفت: من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم.
اونم اینه که وقتی کمپوت می فرستید جبهه خواهشا پوستشو نکنید!
بهش گفتم :بابا این چه جمله ایه!قراره از تلویزیون پخش بشه ها... یه جمله بهتر بگو برادر ...
با همون لهجه اصفهانیش گفت : اخوی آخه نمی دونی تا حالا سه دفعه به من رب گوجه افتاده! -
sandiiii در روز مهندس مبارک :)) گفته است:
@Saahaar در روز مهندس مبارک :)) گفته است:
پشمک در روز مهندس مبارک :)) گفته است:
@Saahaar من بهترین اتفاق زندگیت نبودم ینی؟
اون قشنگ ترینِ
تو بهترین
زینب زیباترین
مرضیه تکرارنشدنی ترین
اکال ناب ترین
و etc
آی لاو اوری وان( :اگه من زیباترینم
باید بگم تو اون اپیزود زندگی منی که هر آدمی
بعد یه عالمه خواهش و تمنا از خدا
واسه داشتن یه نفر که بشه همه چیزشون و واسه ی همیشه داشته باشنش هستی- آخه همه کلماتو استفاده کردی
دیگه این شد که واست انشا بنویسم
دیوونتم من
پ.ن۱: قحطیِ کلمه برا توصیف
پ.ن۲: من اصن نگات کنم به عمق عشقم پی میبریچه برسه ب زبون
پ.ن۳: صیادی سالار( : - آخه همه کلماتو استفاده کردی
-
@Saahaar در روز مهندس مبارک :)) گفته است:
اون قشنگ ترینِ
تو بهترین
زینب زیباترین
مرضیه تکرارنشدنی ترین
اکال ناب ترین
و etc
آی لاو اوری وان( :شیرین زبون بوس رو کلت قربونت برم شیرین عسل
-
@Saahaar در روز مهندس مبارک :)) گفته است:
پشمک در روز مهندس مبارک :)) گفته است:
@Saahaar من بهترین اتفاق زندگیت نبودم ینی؟
اون قشنگ ترینِ
تو بهترین
زینب زیباترین
مرضیه تکرارنشدنی ترین
اکال ناب ترین
و etc
آی لاو اوری وان( :عاغاااا عاغاااا
-
sandiiii در مهارت های سوالات ریدینگ گفته است:
%(#ff0000)[مثال مهارت A]
کلمات بولد شده را حدس میزنیم.
By the fourth day,he was hallucinating .for example when he saw a street sign , he thought it was a person.
تا روز چهارم، او دچار hallucinating میشد.مثلا وقتی که یک تابلو در خیابان می دید ، فکر میکرد که یک نفر را دیده است.
hallucinating نزدیک به «دچار توهم شدن، دچار توهم کردن» است.
Over the next few day , his speech became so slurred that people couldn't understand him.
در طول چند روز بعد ، او آنقدر slurred شد که مردم نمیتوانستند حرف های او را بفهمند.
slurred نزدیک به «مبهم» است.
@دانش-آموزان-آلاءچه عالــــــــــی
موفق باشی آجی قشنگم -
@amirhossein-hf تولدتونه؟