-
-
هووممم دلم می خاد بزرگ بشم بعد من باشم و ی جفت دُقلو....
قبلا راجب کم و کیف ماجرای دقلوهام گفتم
و خدا می دونه چ ذوقی دارم براشون حتی الان ک فقط حرفشو می زنم.
بعدش ی خونه بسازم ...
می گم بسازم چون باید با تک ب تک استانداردای ذهنم همخوانی داشته باشه
جایی مثلشو ندیدم.فقط ت ذهنمه.
بعد ی قسمتی از خونم رو ی کتاب خونه درست کنم ک توش ی عاااااااااااولمه کتاب باشه
اینطوری مثلن ک شکلش این باشه
ابعادش این
و من هی بخونم و تموم نشه. تاروزی بتونم بنویسم .راجب اون چیزایی ک ت مغزمه. -
mir sajjad دقیقا همینطوره . و من امروز بعد مدت ها ساعت 8 صبح بیدار شدم
برعکس همیشه ک تو این ساعت تازه می خوابم . فک میکنم این قدم اول باشه.هرچند ک خیلی کوچیکه اما قطره قطره جمع گردد.
خیلی ممنونم حرفاتون ب دلم نشست.متاسفم ک شما هم چنین وضعیتی داشتید اما خوشحالم ک تنها نیستم