-
ramses kabir کاش سهراب زنده بود این لحظاتو میدید
-
آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند
آگاه نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
@دانش-آموزان-آلاء
شعر پر از معنی و زیبا
بخونید -
ramses kabir خب اینجوری میرید دنبال کاری که بیشتر توش استعداد دارید دیه
-
یارا که در این محفل جانم به چه سامان است
جانا که گهی امشب یارم به چه پنهان است
یارا که مرا هر دم باشد هوس زلفش
امشب تو گذر از من جانم چه به ایمان است
یارا تو در این برزن یکتایی و بی همتا
جانا نتوانم من این دل، دلِ انسان است
یارا به که گویم من ، از دردِ دلم امشب
جانا برسد جانم این دردِ دل آسان است
یارا تو مکن دست دست، دستم بده در دستش
جانا تو ببین دستم، دستم که به دامان است
یارا که تویی بینا دردِ دل من را بین
جانا تو ببین لُعبَت ، لُعبت چه پریشان است
شعری از حاج محمد
ملقب به حاج رامسس -
یه جوری زندگی کنید که اگه یه صبح تا شب فیلمتونو گرفتن، روتون بشه پخشش کنید ؛)
-
یارا همه آفاقِ نگاهِ تو دَریدَم
تا کَم کَمَک اینک رخِ زیبای تو دیدم
تا سازِ دلم چنگِ دو زلفِ تو نوازد
آوازِ خدا را به صدایت بشنیدم
من بینِ نگاهِ تو و حوریِ بهشتی
من سیبِ نگاهِ تو از این باغ بچیدم
صد بار ز ساغر دلِ من توبه به سر داد
ای دل تو بدیدم ز دلم توبه ندیدم
حاج محمد -
athenaa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند
آگاه نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
@دانش-آموزان-آلاء
شعر پر از معنی و زیبا
بخونیدآن کس که نداند و نخواهد که بداند، حیف است چنین جانوری زنده بماند
-
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
#حافظ(دانش آموخته در مکتب رامسس کبیر) -
همینکه تو دانشگاه دیگه عربی و زبان فارسی نمیخونم خودش خوشبختی محسوب میشه
-
امشب واسه سومین سال متوالی فیلم یک ذهن زیبا را (برگرفته از زندی جان فوربز نش) دیدم.
نظریه تعادل جان نش که نظریه ادام اسمیت را زیر سوال برد
نکته جالب به احترام جان نش بزرگ ایستاده دیدمش.
فردا 23 می روز درگذشتشه بزرگیش جاودان.
2/خرداد/99 -
عقربه های کوچیک و بزرگ ساعت با هم رقابت میکنن،
برای این که به هم برسن و شاید از هم جلو بزنن
نمیدونم اما اون چیزی که برام مهمه اینه که
اونا هر چهار سال یه بار یکی میشن
تا یک روز جامونده از قطار 365 رو بهش برسونن.
اینم مثل زندگی ماست،
با مسابِقه های فراوون
و استعاره های پیدا و پنهونی
که هممون تا به حال بهشون برخورد کردیم.
تو دُنیایی که رنَگِ آسِمونِش آبی،
چراغای روز و شَبِش خورشید و ماهن
و نت زندگیش همزیستی خاک و آبه
مگه نَمیشه این هَمه تَفاوت رو رنگین کمون کرد؟
وچتری به وسعت همه ی دل های بزرگ از جنس همون رنگین دوخت
تا معلمای زیر این چتر مشق شب بچه هاشونو دوست داشتن قرار بدن.
آره
میدونم،
با اینکه من و تو تو این زمینِ به این بزرگی به ظاهر رقیبیم
اما به فاصله ی یک نفس هم که شده دوست و همیار همیم
و میتونیم مثل ساعت در هر ثانیه ای که شده زمان رو برابر کنیم
به شرطی که
نیت هامونو با وضو پاک
و
کعبه ی آرزو هامون رو تبعید گاه بد جنسی هامون نکنیم
تا بتونیم انسانیت رو مثل انسان بودن شعار بدیم
و حرف و عملمون رو یکی کنیم
برای انایی که
ما رو با امید هاشون صدا میزنن...
حالتون خوب باشه و لباتون خندون
مرسی که هستید
@دانش-آموزان-آلاء -
m-mp-ss حالا چرا گریون؟
هوای شمال رو راستش تجربه نکردم و نمتونم نظر خاصی بدم، چون تا حالا شمال نرفتم
ولی نخوردیم نون گندم دیدیم ک دست مردم، بو نم میده ن؟گریونیشو دوس نداشته باش، فکر کن بوی بارون ، خاک، نم ؛)