-
zahra alaei
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیمبا ما منشین اگر نه بد نام شوی
نوشتهشده در ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۸:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهBio
يكی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نميداند
نگاهش ميكنم شايد
بخواند از نگاه من
كه او را دوست مي دارم
ولی افسوس او هرگز نميداند -
Bio
يكی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نميداند
نگاهش ميكنم شايد
بخواند از نگاه من
كه او را دوست مي دارم
ولی افسوس او هرگز نميداندنوشتهشده در ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهzahra alaei
دل بامید روی او همدم جان نمی شود
جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند -
zahra alaei
دل بامید روی او همدم جان نمی شود
جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کندنوشتهشده در ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهBio
دیوانه رویت منم آشفته مویت منم
سرگشته کویت منم،دارم هوای عاشقی -
Bio
دیوانه رویت منم آشفته مویت منم
سرگشته کویت منم،دارم هوای عاشقینوشتهشده در ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهzahra alaei
یا بزن سیلی به رویم یا نوازش کن سرم
در دو حالت چون رسم بردست تو می بوسمش -
zahra alaei
یا بزن سیلی به رویم یا نوازش کن سرم
در دو حالت چون رسم بردست تو می بوسمشنوشتهشده در ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهBio
شور عشقی کو که رسوای جهان سازدمرا
بی نیاز از نام و فارغ از نشان سازدمرا -
Bio
شور عشقی کو که رسوای جهان سازدمرا
بی نیاز از نام و فارغ از نشان سازدمرانوشتهشده در ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۰۹ آخرین ویرایش توسط Bio انجام شدهzahra alaei
از کفر و زاسلام برون صحرائیست
ما را به میان آن سودائیست
عارف چو بدان جا رسد سر را بنهد
نه کفر و اسلام و نه،آنجا جایی ست -
zahra alaei
از کفر و زاسلام برون صحرائیست
ما را به میان آن سودائیست
عارف چو بدان جا رسد سر را بنهد
نه کفر و اسلام و نه،آنجا جایی ستنوشتهشده در ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهBio
ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است"مستفیض شدیم;) شبتون بخیر:)"
-
Bio
شور عشقی کو که رسوای جهان سازدمرا
بی نیاز از نام و فارغ از نشان سازدمرانوشتهشده در ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهzahra alaei
ای دل به خدا من چو به جز نازِ نگاهت
والله ز دنیای خدا هیچ نخواهم
شاعر رامسس کبیر -
zahra alaei
از کفر و زاسلام برون صحرائیست
ما را به میان آن سودائیست
عارف چو بدان جا رسد سر را بنهد
نه کفر و اسلام و نه،آنجا جایی ستنوشتهشده در ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهBio
تو بیا و نظری کن به دلِ خسته ی من
بگشا قفلِ درِ این دلِ در بسته ی من
رامسس کبیر -
Bio
ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است"مستفیض شدیم;) شبتون بخیر:)"
نوشتهشده در ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهzahra alaei
ترا چنان که توئی هر نظر کجا بیند
بقدر دانش خود هر کسی کند ادراکشب شما هم بخیر
-
zahra alaei
ترا چنان که توئی هر نظر کجا بیند
بقدر دانش خود هر کسی کند ادراکشب شما هم بخیر
نوشتهشده در ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۸:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهBio
کلاغِ خیرهسری شاخۀ درختان را
شکسته است ولی باز هم زبان داردبه روی شاخه ی سستی نشسته است کلاغ
دلش خوش است که یک تختِ جاودان داردبه گریه کاخِ تو را میبرم، مراقب باش
که اشک، همتِ یک سیل در توان داردبترس از دَمِ فرزندِ مادرِ پیری
که دستهای ضعیفی به آسمان داردکنار سفرهات ای خان! زنی نشسته هنوز
که بَــهـــرِ نان شــبــش رنجِ هفت خان دارد -
Bio
کلاغِ خیرهسری شاخۀ درختان را
شکسته است ولی باز هم زبان داردبه روی شاخه ی سستی نشسته است کلاغ
دلش خوش است که یک تختِ جاودان داردبه گریه کاخِ تو را میبرم، مراقب باش
که اشک، همتِ یک سیل در توان داردبترس از دَمِ فرزندِ مادرِ پیری
که دستهای ضعیفی به آسمان داردکنار سفرهات ای خان! زنی نشسته هنوز
که بَــهـــرِ نان شــبــش رنجِ هفت خان دارد -
my name ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست.
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست -
my name ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست.
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاستnegar salehi
تا
تو
نگاه میکنی...
کار
من
آه کردن است..
ای
ب فدای چشم تو
این چ نگاه گردن است ؟! -
negar salehi
تا
تو
نگاه میکنی...
کار
من
آه کردن است..
ای
ب فدای چشم تو
این چ نگاه گردن است ؟!my name توخود ای گوهر یکدانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
-
my name توخود ای گوهر یکدانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
نوشتهشده در ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۹:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهnegar salehi درد عاشقي را دوايي بهتر از معشوق نيست
شربت بيماري فرهاد را شيرين كنيد -
negar salehi درد عاشقي را دوايي بهتر از معشوق نيست
شربت بيماري فرهاد را شيرين كنيدبچه رزمنده دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شدو جان نیزهم -
بچه رزمنده دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شدو جان نیزهمنوشتهشده در ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهnegar salehi
من به یک دانه به دام تو به خود افتادم
چه گمان بود ک در ملک جهان دامم نیست -
negar salehi
من به یک دانه به دام تو به خود افتادم
چه گمان بود ک در ملک جهان دامم نیستنوشتهشده در ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهBio در " مشاعره " گفته است:
negar salehi
من به یک دانه به دام تو به خود افتادم
چه گمان بود ک در ملک جهان دامم نیستتو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم -
Bio در " مشاعره " گفته است:
negar salehi
من به یک دانه به دام تو به خود افتادم
چه گمان بود ک در ملک جهان دامم نیستتو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرمنوشتهشده در ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@abolfazl11 من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت