-
sandiiii
من نمی خواستم رای بدم اشتباهی دستم خوردبچه رزمنده بزنید روی رای خودش برداشته میشه
بهتره اینجا حرف نزنیم چون اسپم میشه
موفق باشید -
بچه رزمنده بزنید روی رای خودش برداشته میشه
بهتره اینجا حرف نزنیم چون اسپم میشه
موفق باشیدsandiiii ممنونم
-
سلام
من ميخوام كتاب جين اير نوشته شارلوت برونته رو معرفي كنم
اين كتاب از ابتدا شرح حال يك كودك (كه حقيقتا بزرگتر از سنشه)از زبان بزرگسالي خودشه.
خيلي نكات جالبي داره حس و حال كودكي رو خيلي خوب بررسي و تحليل ميكنه و حتي گاها با بزرگسالي مقايسه.با اين كتاب ميتونيد با حتي با اديان هم آشنا بشيد (بيشتر مسيحيت و عقايدشون)به واسطه موسسه اي كه جين توش تحصيل ميكنه
همچنين ميتونه دامنه صبر و تحمل و خوبي انساني مون رو هم ياداوري كنه!
البته حتي نميتونم در باره اواسط كتاب هم حرف بزنم(چون تازه ديشب شروع كردم و صد و خرده اي صفحه خوندم)
ولي به هر حال
شديدا پيشنهاد ميدم!(نه براي كسايي كه خيلي درس دارن چون اگه شروع كني محكوم به بي وقفه خوندني(منو با كتك نشوندن اينجا)) -
سلام ب همگی
من می خوام ی رمان معرفی کنم ک خودم خیلی دوسش دارمحالا چراااا: چون اینجوریه:
مدل رمانش معمایی و چیزایی ک مربوط ب ادیان یا سازمان ها یا فرقه ها باشه و به اطلاعات عموم اضافه بشه رو شخصا دوست دارم
و این رمان به اسم رمز داوینچی به نویسندگی داون براون هست و درباره
نقاشی ها و رمز و رازهای واقعی ک در نقاشی های داوینچی وجود داره میگه که خییلی زیباس و درباره ی نوع فرقه و جام مقدس و **چیزای مسیحی ک خود نویسنده به دلایل رد میکنه دین خود مسیحیت رو ( ک این برا من جذاب و جالب بود)**و اینکه اوایلی ک این رمان چاپ شد ب دلایلی سیاسی مذهبی چند سال از طرف خوده پاپ این کتاب توقیف شد ولی باز ب بازار برگشت
میخام بگم ک کلا کتاب فوق العاده ای هس و اگ دوست دارین ازینجور کتابا حتمااااا توصیه میکنم بهتون -
سلام
كتابي كه ميخوام معرفي كنم كتابي هست به نام شانزده سال نوشته ي منيژه آرمينه.
خيلي كتاب خوب و خوندنييه ،از بركنار شدن احمد شاه غاجار تا بركناري رضا شاه پهلوي و جانشين شدن وليعهد_محمد رضا_است .اين كتاب شرايط فرهنگي ايران اونموقع رو خيلي خب بيان مي كنه.مثلا ي اتفاقي شو كه خودم خيلي دوست داشتم اين بود كه شخصيت هاي اصلي داستان حتي با دهخدا و اصحاب ربعه_صادق هدايت و همراهاش_هم ارتباط دارن.
پيشنهاد ميكنم -
دوباره سلام
يدفه يادم اومد گفتم براي اينكه اينروزا حوصلمون سر نره بهترين راه سفر نامه خوندنه،سفر نامه هاي زيادي هست كه اتفاقا خيليم خوندنين مثلا همين كتاب آخر امير خاني_نيم دانگ پيونگ يانگ_يا خسي در ميقات(آل احمد)و خال سياه عربي(حامد عسكري)كه هر دو سفرنامه حج هستن ولي ميخوام كتاب چاي نعناي منصور ضابطيان رو پيشنهاد كنم،خيلي زيبا و خوندنيه يك طوريه كه انگار خودت سفر كردي و داري تو همون خيابون راه ميري همين آقاي ضابطيان هم سفرنامه زياد دارن اما چاي نعنارو معرفي كردم چون سفر به مراكشه و يكي از شهرهاي بزرگ مراكش هم كازابلانكاست _نميدونم و لي احتمال زياد فيلم كازابلانكا رو ديدين_و اينكه فرهنگ تونا چقدر شبيه ماست...
شايد باور پذير نباشه وقتي اينهمه فاصلس ولي شباهت ها خيلي ملموسه
خيلي خيلي خيلي پيشنهاد ميشه -
_MILAD_ یه کتاب بگم کلا تغییر کنی.اسمش قرانه حرفای خدا توش نوشته
-
سلام نمی دونم این کتابا رو قبلا گذاشته اند یا نه ولی من الان میزارم:
1)کتاب دنیای سوفی
توضیحات : این کتاب اثر یوستین گردر است و خیلی روان وساده فلسفه را برای شما جا می اندازد. این کتاب به شیوه ی داستانی جذاب نوشته شده است.
عکس:2)کتاب دنیای تئو
توضیحات : این کتاب اثر کاترین کلمان است. وپیرامون پسر بچه ای به نا تئو است که تا آنجا که یادم می آید بیماری سرطان دارد و قرار است بمیرد برای همین عمه او که یک جهانگرد خبره است می آید و اورا با خودش به تمام نقاط دنیا می برد و به او اکثر دین ها وآیین های جهان را از قبیل : اسلام،یهود،مسیحیت،بودیسم و حتی بعضی از دین های قبیله های آفریقایی را هم به او آشنا می کند و.....
عکس
من خودم pdf کتاب دنیای تئو را دارم اگه فرصت شد اونو براتون آپلود می کنم -
داستان پر فراز و نشیب پروفسور حسابی
اینم pdf کتاب استاد عشق.pdf -
کتاب سمفونی مردگان از عباس معروفیاینم pdf کتاب سمفونی-مردگان-nbookcity.com.pdf
لایک یادت نره -
JAVADM328.G در کتابخانه رنگی گفته است:
banoo در کتابخانه رنگی گفته است:
M.an در کتابخانه رنگی گفته است:
ماهی سیاه کوچولو رو خوندین ؟
آره 10 سال پیش دقیقا همین موقع ها
خاله ام برام مجموعه ی کامل قصه های بهرنگ رو گرفته بود
چه قدر ذوق کرده بودم
هنوزم به نظرم لطیف و قشنگه ^^شما ده سال پیش کتاب میخوندی؟؟؟؟
من تا 5 سال پیش داشتم جنگ های صلیبی و کانتر بازی میکردم!!!آره از اول ابتدایی آدم کتاب میخونه دیگه ^_^
علاقه دارم به کتاب آخهمن کتاب های سیدنی شلدون مثل از رویاهایت برایم بگو...استاد بازی....فرشته تاریکی سیدنی شلدون رو خیلی دوس داشتم چون پلیسی و معمایی بودن ^_^
-
من کتاب های سیدنی شلدون مثل از رویاهایت برایم بگو...استاد بازی....فرشته تاریکی سیدنی شلدون رو خیلی دوس داشتم چون پلیسی و معمایی بودن ^_^
@sh-kt4224 در کتابخانه رنگی گفته است:
من کتاب های سیدنی شلدون مثل از رویاهایت برایم بگو...استاد بازی....فرشته تاریکی سیدنی شلدون رو خیلی دوس داشتم چون پلیسی و معمایی بودن ^_^
https://reader.fidibo.com/book/4376?t=sample
من نمیتونم کتاب رو دانلود کنم اما این یه قسمتی از کتاب از رویاهایت برایم بگو هس که از سایت فیدیبو پیداش کردم -
من عاشقت بودم ...
غرق نگاهت بودم ...
دلیلي نفس کشیدنم بودي ...
آرامش قلب خسته ام بودي ...
همه ي دنیا ام بودي ...
اما ناگهان سرد شدي ..
تهي از عشق شدي ...
و با هر بي مهري و سردي ات خنجري بر قلب عاشقم فرو میکردي ..
و بي توجه به گونه هاي خیس از اشکم ..
و التماس نگاهم....
رفتي و حتي پشت سرت را هم نگاه نکردي ..
و من در تنهايي و نبود تو شکستم ..
اما هنگامي که مرگ تنها ارزويم شد ...
سرنوشت راز هايي رو پیش چشمم اشکار کرد ..
راز هايي که دلیل رفتن تو را برايم اشکار ساخت ..
اما سرنوشت باز هم میخواست من و تو ديوار هم باشیم...
نه با هم ...
اما من از تو ياد گرفتم که ..
بايد بجنگم تا اخرين نفس ..فقط به خاطر عشق ...
{برگرفته از یک رمان} -
هر چیزی که روی کاغذ نوشته شده بود ، حتما هدفی سیاسی در بر داشت. تا جایی که فکرش کار میکرد، تنها دو احتمال مطرح بود.احتمال قوی تری که خود وینستون هم شدیدا از آن میترسید، این بود که دختر عامل پلیس افکار باشد.
نمیتوانست بفهمد که چرا آن ها بخواهند به این روش به کسی پیغام بدهند ، ولی هرچه که بود ، حتما دلایل خوبی برایش داشته اند.
شاید این پیغام یک تهدید، احضار، دستوری برای خودکشی و یا حتی نوعی تله بود.احتمال ضعیفتر ، احتمال نامعقولی بود که ذهنش را شدیدا به خودش مشغول کرده بود، ولی او تلاش میکرد که به آن فکر نکند و آن احتمال این بود که پیغام اصلا از طرف پلیس نباشد و بلکه از طرف یک تشکیلات سری باشد.
شاید همین خود نشانه ای از وجود انجمن برادری معروف بود !
شاید این دختر عضو آن گروه باشد!
بدون تردید، این فکر، فکری احمقانه بود ولی به محض اینکه دختر این کاغذ را در دستش گذاشت، این فکر سریعا به مغزش خطور کرد.
حتی حالا هم که عقل حکم میکرد که کاغذ حامل پیام مرگ باشد، باز هم نمیتوانست این احتمال را باور کند، امید بی دلیلش هنوز در دلش پا بر جا بود و قلبش به شدت می تپید
…
…
…
هشت دقیقه ی دیگر گذشت.
مجددا عینکش را روی بینی اش جابجا کرد، خمیازه ای کشید و کار بعدی را که تکه کاغذ رویش افتاده بود را پیش کشید.
روی آن با خطی درشت نه چندان زیبایی نوشته شده بود:- دوستت دارم
1984
جورج اورول
- دوستت دارم
-
سلام کتاب ریز عادت ها نوشته جیمز کلیر مطالعشو به شدت به همه توصیه می کنم.وقتی شروعش کنید با گذر از چند صفحه خودتون به ارزشش تو زندگی پی می برید.
-
ذهن نیمه هشیار غلام حلقه ب گوش انسان است..
ولی فقط باید مراقب باشیم که درست ب آن فرمان دهیم..
پیوسته شنونده ای بی صدا..ذهن نیمه هشیار ادمی در کنارش ایستاده است.
هر فکری و هر کلامی بر ذهن نیمه هشیار انسان اثر می گذارد.
و حتی هر جزء آن ب طور شگفت اوری به وقوع می پیوندد..
و گویی,مانند صفحه گرامافون در هر لحظه ضبط صدا حساس است.
و همانطور ک وقتی صدای خواننده ای ضبط می شود..
هر صدای دیگری مانند سرفه..مکث یا غیره نیز همرا آن ضبط می شود..
ذهن نیمه هشیار انسان نیز همه جزییات را ضبط می کند..
.
.
4 اثر از فلورانس اسکاول شین
ب شدت توصیه می کنم..روی حال و احوال ذهن تاثیر فوق العاده ای داره
-
قصه ی دلبری
معرفی :خاطرات «قصه دلبری» از دوران دانشجویی همسر شهید در دانشگاه آغاز میشود و پس از آن با ذکر خاطراتی از آغاز زندگی مشترک با شهید محمدخانی، تولد فرزندان و در نهایت شهادت شهید به اتمام میرسد. کتاب که توسط محمدعلی جعفری نوشته شده است نثری شیرین و خواندنی دارد؛
مانند اکثر آثاری که روایت فتح در این قالب منتشر کرده است، با این تفاوت که اینبار حرف از شهیدی است که همانند ما در این شهر نفس کشیده و زندگی کرده است.*رمان_شهدا_عاشقانه
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟
سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است.
هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را
گرم پاسخ گوید.
نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر ,
قدمی راه محبت پوید.
خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست.
همه گلچینِ گلِ امروزند...
در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست.
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟
نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد,
نقشهای شیطانیست.
در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد
حیلهای پنهانیست.
خنده ها می شکفد بر لبها,
تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی.
همه بر درد کسان می نگرند,
لیک دستی نبرند از پی درمان کسی.
زير لب زمزمه شادی مردم برخاست,
هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست .
پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق,
هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست.
به که بايد دل بست؟
به که شايد دل بست؟
از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟
ریشه ی عشق فسرد...
واژه ی دوست گریخت...
سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟
دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت
در همه شهر مجوی.
گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند
بنگرش , لیک مبوی !
لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت
به همه عمر مخواه !
سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ
به لبت نیز مگوی !
چاه هم با من و تو بيگانه است
نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند,
درد دل گر بسر چاه کنی
خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند
گر شبي از سر غم آه کني.
درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن !
درد خود را به دل چاه مگو!
استخوان تو اگر آب کند آتش غم,
آب شو...آه مگو !
ديده بر دوز بدين بام بلند
مهر و مه را بنگر !
سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است
سکه نيرنگ است
سکه ای بهر فريب من و تست
سکه صد رنگ است .
ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک ,
با چنين سکه زرد ,
و همين سکه سيمينِ سپيد ,
ميفريبد ما را .
آسمان با من و ما بيگانه
زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه
خويش , در راه نفاق...
دوست , در کار فريب...
آشنا , بيگانه ...
شاخه ی عشق شکست...
آهوی مهر گریخت...
تار پیوند گسست...
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟...
-مهدی سهیلی
اِی که با من، آشنایی داشتی
ای که در من، آفتابی کاشتی
ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش
عشق را، چون نردبام انگاشتی
ای که چون نوری به تصویرت رسید
پرده ها از پرده ات برداشتی
پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ
بوده ها را با دروغ انباشتی
اینک از جورِ تو و جولانِ درد
می گریزم از هوای آشتی
کاش حیوان، در دلت جایی نداشت
کاش از انسان سایه ای می داشتی
-فریدون فرخزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است
گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري
داني که رسيدن هنر گام زمان است
تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي
بنگر که زخون تو به هر گام نشان است
آبي که برآسود زمينش بخورد زود
دريا شود آن رود که پيوسته روان است
باشد که يکي هم به نشاني بنشيند
بس تير که در چله اين کهنه کمان است
از روي تو دل کندنم آموخت زمانه
اين ديده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دريغا که در اين بازي خونين
بازيچه ايام دل آدميان است
دل برگذر قافله لاله و گل داشت
اين دشت که پامال سواران خزان است
روزي که بجنبد نفس باد بهاري
بيني که گل و سبزه کران تا به کران است
اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي
دردي ست درين سينه که همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
يارب چه قدر فاصله دست و زبان است
خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري
اين صبر که من مي کنم افشردن جان است
از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود
گنجي ست که اندر قدم راهروان است
-هوشنگ ابتهاج (سایه)
الا ای حضرت عشقم!
حواست هست؟
حواست بوده است آیا؟
که این عبد گنه کارت
که خود ، هیراد مینامد،
چه غم ها سینهاش دارد...
حواست بوده است آیا؟
که این مخلوق مهجورت
از آن عهد طفولیت
و تا امروزِ امروزش
ذلیل و خاضع و خاشع
گدایی میکند لطفت...
حواست بوده است آیا
نشسته کنج دیواری تک و تنها؛
که گشته زندگیاش پوچ و بی معنا!
دریغ از ذره ای تغییر
میان امروز و دیروز و فردا...
حواست هست، میدانم...
حواست بوده است حتما!
ولیکن یک نفر اینجا،
خلاف دیدهای بینا،
ندارد دیدهای بینا
-رضا محمدزاده
یک سالِ پیش، ستارهای مُرد.
هیچ کس نفهمید؛
همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود.
همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد.
اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند.
در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد....
خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر میشد... پر قدرت میسوخت.
برای زنده بودن، باید میسوخت...
من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم...
اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستارهام را میسوزاند.
ستاره مُرد!
این آخرین خاطرهایست که از او در ذهن دارم...
نتوانستم تقدیرش را عوض کنم...
سیاهچاله شد... اکنون حتی نمیتوانم شعلهی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم.
سیاهچاله ها نور را میگیرند...
چه کسی گمان میکرد آن همه نور ، اکنون این همه تاریک باشد؟
آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش...
نمیدانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه میبینند که میخندند...
آری؛
ستاره مُرد..
همه خندیدند.
امشب، به یاد آن ستاره،
خواهم گریست.
خب سلام
اینم از تاپیکی که قولشو داده بودم
خاطرات خنده دار یا تلخ خودتونو که با خواهر برادراتون دارین بیاین بگین
ترجیحا خنده دار باشه
خب دعوت میکنم از
@roghayeh-eftekhari
@F-seif-0
@Ftm-montazeri
@Ariana-Ariana
@Infinitie-A
@ramses-kabir
@Zahra-hamrang
@Fargol-Sh
@مجتبی-ازاد
@Yasin-sheibak
@Elham650
@Mehrsa-14
@گروه-بچه-هایی-که-خواهر-یا-برادر-دارن
فعلا شماهارو یادم بود که خواهر برادر دارین
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام به همه دوستان عزیز
در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی تصمیم گرفتیم تایپکی راه اندازی کنیم که شما یکم کتاب غیر درسی بخونید خب همین اول بگم همتون لایک میکنین اول بعد پست میذارین اشتباه نزنین یدفه و منفی بدید اصلا هم دستوری نبود خلاصه نمیدونم
چه چیزایی میتونید بذارید :
-بریده ای از کتاب ها
-معرفی کتاب
-گذاشتن لینک دانلود کتاب اگه صوتی و ایناست و از سایتی برداشتید نگاه کنید حتما %(#ff0000)[منبع ] بذارید با تشکر
@دانش-آموزان-آلاء
سلام به همهی بچههای با انگیزه!
دیروز روز جهانی اشتباه بود؛ بهترین بهونهای که بتونیم کمی از اشتباهاتمون بگیم، بخندیم، درس بگیریم و تو مسیر امسال قویتر قدم برداریم!
بیاید از تجربههای پارسال بگیم:
چه اشتباهاتی داشتید که شاید در لحظه ناامیدتون کرد، ولی الان ازش یه درس خوب گرفتید؟
چطور تونستید از اون اشتباه عبور کنید؟
و مهمتر از همه، چه توصیهای برای بقیه دارید تا همگی سال تحصیلی بهتری رو شروع کنیم؟
این تاپیک جاییه برای صداقت و یادگیری؛ از خندهها، ناراحتیها و موفقیتهایی که بعد از اشتباهاتتون به دست آوردید! منتظریم تا قصههای شما رو بشنویم تا هممون با تجربههای هم، بهتر پیش بریم.
پس شروع کنید؛ اشتباهاتتون رو با ما به اشتراک بذارید و یه قدم جلوتر برداریم!
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
درود.به به بالاخره روز دختر رسید. روز دختر رو به همهتون تبریک میگم امیدوارم که همیشه سالم و سلامت و موفق باشید
انجمن رو منفجر کنید دخترا
@بچه-های-تجربی-راه-ابریشم @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم @بچه-های-ریاضی-کنکور-1401 @بچه-های-همخوانی @راه-ابریشمی-ها-ادبیات @راه-ابریشمی-ها-دینی @راه-ابریشمی-ها-ریاضی-تجربی @دانش-آموزان-آلاء
درود دوستان همین الان تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم. تو این تاپیک میایم جملات قشنگ و آموزنده و انرژی دهنده افراد معروف و موفق رو به اشتراک میزاریم باهم. هرجمله زیبایی از یه شخص که دیدین قشنگه و روحتونو نوازش کرد و متحول کرد بفرستین بقیه هم ببینن ولذت ببرن. این شخص میتونه ورزشکار، هنرمند، دانشمند و...... هر فرد موفقی باشه!
منشن هم لازم نیست تمام بچههای آلا منشن هستن!
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @راه-ابریشم-پرو-شیمی @راه-ابریشم-پرو-زیست @راه-ابریشم-پرو-زبان @راه-ابریشم-پرو-ریاضیات-ریاضی @راه-ابریشم-پرو-ریاضی-تجربی @راه-ابریشم-پرو-دینی @راه-ابریشم-پرو-ادبیات @راه-ابریشم-پرو-فیزیک-کازرانیان @تجربیا @تجربی @ریاضیا @انسانیا
سلاااااااام بر دوست های عزیز و خوشکل خودم 🥰
همیشه واسه همه مون در یک موقع زمانی یه اتفاق هایی میوفته که شیرینه گاهی هم تلخ
همین تلخ و شیرینا با مرور زمان میشن خاطره و در دفتر خاطرات ذهنمان جا خوش میکنن
حالا دوستان از شما میخوام که
از خاطرات زندگی تون بگین از خاطرات شیرین️ ، بامزه ، تلخ ،دوران مدرسه ، دوران دانشگاه ،
از سوتی هاتون و از خاطرات با دوستانون و هرچی که دوست دارید بگیید و باما شریک شید
دوستون دارم فراوون با کلی قلب هاییی رنگیی
@فارغ-التحصیلان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @حامیان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل @ادمین @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا @dlrm @پشمک @اکالیپتوس
@marzyeh78 @رُ-ز-عــآبیـ @ایهام @Saahaar @گونش
@Milad91 @Virus @Survival