شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
شوهر عمم اسمش حسینه. یه شب اومده بودن خونه ما بعد شب اونجا موندن..
من نصف شب رفتم سر یخچال ی لیوان آب خوردم بعدشم گفتم سلام بر حسین...
یهو شوهر عمم سرشو از زیر پتو در آورد گفت سلام ممدجان
من موندم چرا عممو دادیم بش -
دوستان توجه دارن که اینجا صرفا برای داستانک های طنز و خنده داره دیگه نه؟
Mohammad Javad 0 Arian Mp
توقع گرفتن جواب ندارم . پس با ادامه دادن این صحبت اسپم ندین ...
و دوستان . یادآوری میکنم ... یه نگاه به اسم تاپیک بکنین، بعد پست بذارین توش لطفا ... ممنون از همکاری تمام آلایی ها ... @دانش-آموزان-آلاء -
سن من بستگی به خواست مامانم داره
یه وقتا می گه
«تو دیگه بچه نیستی، این کارا چیه؟ از تو بعیده»
یه وقتا هم می گه
«تو هیچی حالیت نیست … بچه ای هنوز، این چیزا رو نمی فهمی!» -
تو نونوایی یه کارتن کوچیک گذاشته بود روش نوشته بود عیدی یادت نره
.
.
.
هیچی دیگه منم از توش ده تومن عیدی برداشتم برا خودم. دمش گرم به یادمون بود
-
ﺩﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻔﻮﻥ ﺩﺍﺭﻥ ﻣﻨﻮ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﮐﻨﻦ
ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺎ ﺍﯾﻔﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻭﺻﻞ ﺑﺸﻢ ﻧﻤﯿﺸﻪ
.
.
.
ﺩﮐﻤﺸﻮ ﮐﻪ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﺑﺎﺯ میشه...
-
نوشتهشده در ۲۴ خرداد ۱۳۹۹، ۱۶:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۴ خرداد ۱۳۹۹، ۱۶:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۴ خرداد ۱۳۹۹، ۱۶:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۴ خرداد ۱۳۹۹، ۱۶:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده