شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
نوشته اثر هنریه خدا باش
نه کاردستی دکترامن شخصا جزو اون اثرهای اول خدا بودم که رو برگه باطله تمرین میکرده
-
رفتم پیش روانشناس گفت 10جلسه واست مشاوره مینویسم 5 میلیون میشه،
گفتم دکتر من خوب بشم هم فکر اون 5 میلیون دوباره منو افسرده میکنه
-
یبار تو خیابون یکی خرما تعارف کرد یکی برداشتم.
بعدش دستمو محکم گرفت، گفت همین الان جلوی خودم واسش فاتحه بخون وگرنه نمیذارم بری
-
طرف برای تحصیل از دهات میره شهر
میبینه رو تابلو یه مغازه نوشتن:
""هات داگ""میگه خدایا اینجا سگ داغ میخورن؟
بالاخره دل به دریا میزنه و یکی سفارش میده…
میگیره میاد بیرون یواشکی لای ساندویچشو باز میکنه تا میبینهمیگه: شانس من بدبختو ببین…
-
من یه مدت هدفم این بود وکیل بشم برم قوه غذاییه یکم غذا بخورم...
بعدا فهمیدم اون یه چیز دیگست، برای همین کل زندگیم خراب شد...
-
میگم مادر این گوشتای توو خورشت قیمه چرا اینقدر ترشن؟
میگه اونا لیمو عمانیه مادرجان ،۴ تیکه گذاشتم فک کنی گوشتهرفیق بی کلک مادر
-
2 ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺶ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻠﻪ ﭘﺎﭼﻪ ﺍﯼ 2 ﺗﺎ ﻣﻐﺰ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺮ ﺣﺎﻝ ﺷﺪﻡ، ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﻧﺮﮊﯾﻢ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺯﻥ ﺑﮕﯿﺮﻡ
ﻃﻔﻠﯽ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﺷﺒﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻭﺍﺳﻪ من میگشت
ﺧﻼﺻﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺮﻡ 2 ﺗﺎ ﻣﻐﺰ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺨﻮﺭﻡ، ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺩﻡ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﯾﺪﻡ ﭘﻠﻤﭗ ﺷﺪﻩ
ﯾﻪ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺯﺩﻥ " ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻓﺮﻭﺵ ﮐﻠﻪ ﭘﺎﭼﻪ ﺧﺮ ﺗﺎ ﺍﻃﻼﻉ ﺛﺎﻧﻮﯼ ﭘﻠﻤﭗ ﺍﺳﺖ "ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻣﻐﺰ ﺧﺮ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑودم میخواستم زن بگیرم
-
تو پاکستان یه بازی هست به اسم "بمب وسط"
یه بمب میزارن وسط،
تایمرش رو فعال می کنن!هرکی اول فرار کنه خره
-
سر کلاس داشتم با دوستم حرف میزدم
استاد گف کلاس جای حرف زدن نیس
گفتم استاد حرف نمیزنیم سوال پرسیدم ازش
گف سوالتو از من بپرس من بهتر از دوستت جوابشو
میدونم گفتم استاد باب اسفنجی چن شنبه ها
پخش میشه؟
خب جوابشو نمیدونی چرا بیرونم میکنی حالا -
در خاطرات برادر عراقی فرمانده لشگر علی ابن ابی طالب امده است:
با زحمت زیاد خودم را از آب بیرون کشیدم و بیحال روی زمین افتادم
ناگهان متوجه صدای قایقهای️ خودی شدم.
بچههای یکی از گردانهای لشکر قم آمدند.
مرا شناختند و به عقب منتقل کردند.
بیهوش شدم.
در بیمارستان شهید دستغیب شیراز چشمهایم را باز کردم.
بالای تخت من کاغذی زده بودند که نوشته بود: «عراقی»
خانم پرستاری وارد اتاق شد و تا به تخت من رسید، محکم بر سر من کوبید و گفت: «ای قاتل عراقی!»
من که بیرمق روی تخت افتاده بودم، به او گفتم:
من عراقی نیستم، فامیلی من عراقی است.
-
mriaw
احساس میکنم بعضی جوک هاتو از فور جوک بر میداری -
-