-
نوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۸:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@HYA یسن زاده
یس زاده
یاسین زاده -
نوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۸:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
-
نوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۸:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
-
نوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۸:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جشن نامزدی دختر داییم
خوش به حالش سکه گرون شده
و بیچاره ما -
نوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۸:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@HYA در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Brice چطور بپاکمش؟؟؟؟؟
یه تایم محدودی داره
گزینه حذف نیومد برات
؟ -
@HYA در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Brice چطور بپاکمش؟؟؟؟؟
یه تایم محدودی داره
گزینه حذف نیومد برات
؟ -
نوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۸:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۸:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@KHASTE-tarin همینه ک من گفتم دیگگه
-
-
کلی عکس از شما دارم
ک برام میفرستادید
و جای تعجب من عاشق همه عکسایی بودم ک برام ارسال میکردید
چقدر باسلیقه من آشنا بودید
مخصوصا عکس پروفایلم ک میگفتید شبیه منه
این عکسا رو واسه شما ذخیره کردم
امیدوارم دوسش داشته باشیدنوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۸:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@MaryaM-_-sh در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
کلی عکس از شما دارم
ک برام میفرستادید
و جای تعجب من عاشق همه عکسایی بودم ک برام ارسال میکردید
چقدر باسلیقه من آشنا بودید
مخصوصا عکس پروفایلم ک میگفتید شبیه منه
این عکسا رو واسه شما ذخیره کردم
امیدوارم دوسش داشته باشیداکالیپتوس
یادمه ی بار بدجوری اذیتتون کردم
بعدش معذرخواهی مو بامهربونی پذیرفتید
اکالیپتوس مهربونم
هرجا ک هستی دلت شاد
روزات پراز خنده ک شادی و موفقیت
ب آرزو های قشنگتون برسید
-
نوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۸:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گاهی عصبی میشدم زودی
گاهی میخندیدم توانجمن
شبایی کتا صبح باتودلی حرف میزدم
گاهی از شدت عصبانیت زمین و زمان رو بهم میدوختم
گاهی از روزای قشنگم میگفتم
شاید من هیچ وقت نتونستم با بچه ای آلا خیلی صمیمی بشم
و حتی رابطه م رو ب بیرون از آلا گسترش بدم
اما من واقعا آلا دو دوست دارم
وتاابدمن تنها
دختررنگی رنگی آلا
خواهم بود. -
نوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۸:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بالاخره ازاین شهر دور شدم
خیلی دور
+مامان فکر میکنی دلم براش تنگ شه
_من آره
+ولی من ن
میدونی نمیتونم بگم تمام روزام بد بوده
ن
بچگی هام تواین شهر ب یادگار موندن
دوران مدرسه
و قشنگ ترینش بچگی های ابوالفضلم
جشن عقدخواهرم
خنده هام و روزای اول عاشقیم کنارمهدی
کافه ای ک همیشه میرفتم و آرومم میکرد
بیرون رفتنام با راضیه و دوستایی ک دوسال پیش رهاشون کردم
حتی تعداد روزای غمگینم کمتر از شادی هام بود
ولی اینقدر عمیق بودن ک روزای خوب کمترخودنمایی میکنن
قبول دارم نمیشه بیخیال گذشته شد ن اصلا
ولی من شدیدا درگیرشم
تا قبل از اینکه بخوایم ازاین شهر بریم
هروقت بحثش میشد من غر میزدم ک اه متنفرم از اینکه بخوایم بریم
اما الان...
دوس دارم برم ،برم و گذشته رو رها کنم
۲۱ سال زندگی تواین شهررو رها کنم
مریم بهونه گیر رو بیخیال شم
مریم رو قوی تراز قبل بسازمش و عاشق تر -
نوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۸:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
گاهی عصبی میشدم زودی
گاهی میخندیدم توانجمن
شبایی کتا صبح باتودلی حرف میزدم
گاهی از شدت عصبانیت زمین و زمان رو بهم میدوختم
گاهی از روزای قشنگم میگفتم
شاید من هیچ وقت نتونستم با بچه ای آلا خیلی صمیمی بشم
و حتی رابطه م رو ب بیرون از آلا گسترش بدم
اما من واقعا آلا دو دوست دارم
وتاابدمن تنها
دختررنگی رنگی آلا
خواهم بود.نوشتهشده در ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۸:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@MaryaM-_-sh در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
گاهی عصبی میشدم زودی
گاهی میخندیدم توانجمن
شبایی کتا صبح باتودلی حرف میزدم
گاهی از شدت عصبانیت زمین و زمان رو بهم میدوختم
گاهی از روزای قشنگم میگفتم
شاید من هیچ وقت نتونستم با بچه ای آلا خیلی صمیمی بشم
و حتی رابطه م رو ب بیرون از آلا گسترش بدم
اما من واقعا آلا دو دوست دارم
وتاابدمن تنها
دختررنگی رنگی آلا
خواهم بود.%(#ff00c4)[عزیزم ما همه خیلی دوست داریم رنگی رنگی جوووونم]
-