شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
این پست پاک شده!
-
به یكی قبل اعدام ميگن حرفي داري ؟
ميگه نه،
ميكشنش بالا؛
دست وپاميزنه كه حرف دارم..
میارنش پایین ميگن بگو:
میگه جناب سروان خونه روبرویی ماهواره داره ازاينجامعلومه !! -
یارو مداح یود، دفترچش شبیه دفترچه زنش بود که خیاط بود
یه بار دفترچه رو برمیداره میره سر مراسم
میگه آقایون هر چی خوندم بگید ابوالفضل
مردم میگن باشه
میخونه
دور کمر شمسی خانوم یه متره
ملت میگن ابوالفضل، ابوالفضل
میگه دور پای حمیده خانوم یه متره
ملت دیگه نمیگن ابوالفضل
دوزاریش که افتاد میاد پایین از یکی میپرسه
حالا من حواسم نبود، شما چرا اولی رو گفتید ابولفضل
یارو میگه آخه داداش دومی با ابوالفضل حل نمیشد، باید متوسل میشدیم به پنج تن -
مروز يه بازارياب جارو برقي اومد در خونمون رو زد.
تا درو وا كردم قبل از اينكه حرف بزنم پريد تو خونه
يه كيسه كود گاوى خالى کرد رو فرشامون، بعد برگشت گفت اگه من قادر به جمع کردن و تميز كردن همه ي اينا تو 3دقيقه با اين جاروبرقي قدرتمند نباشم حاضرم همه ي اينا رو بخورم.
.
.
.
.بهش گفتم: سس سفيد ميخواي يا قرمز؟
گفت چرا؟
گفتم: قبض برقو نداديم ، صبح اومدن برقمونو قطع كردن ... -
روزی یک معلم در کلاس ریاضی شروع به نوشتن بر روی تختهسیاه کرد :
9 × 1 = 7
9 × 2 = 18
9 × 3 = 27
9 × 4 = 36
9 × 5 = 45
9 × 6 = 54
• وقتی کارش تمام شد به دانشآموزان نگاه کرد آنها دیگر نتوانستند جلوی خود را بگیرند و شروع به خندیدن کردند
معلم پاسخ داد :
• من میدانم که چرا میخندید اما باید بگویم که معادله اول را عمدا اشتباه نوشتم تا درسی بسیار مهم به شما بدهم
همانطور که میبینید من 5 معادله را درست نوشتماما شما به آنها هیچ اهمیتی ندادید
همه شما فقط به خاطر آن یک اشتباه به من خندیدید و من را قضاوت کردید
• دنیا همیشه به خاطر موفقیتها و کارهای خوبتان از شما قدردانی نمیکند اما در مقابل یک اشتباه سریع با شما برخورد خواهد کرددر همین حین یکی از دانش آموزان با شرمساری از جایش برخواست
و خطاب به معلم گفت :
استاد زیپ شلوارت باز بود ، واس همین خندیدیم
وگرنه مهم نبود که پای تخته چی نوشتی. -
آقا ﻣﺎ ﯾﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﯾﻨﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ديوانه بود...
میﮔﻔﺖ :
ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﻭ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮ،
ﺣﺎﻻ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﺍﻭﻝ ﺑﮕﻮ،
ﺣﺎﻻ ﺍﻣﺎﻣﺎﯼ ﻓﺮﺩ،
ﺣﺎﻻ ﺯﻭﺟﺎ،
ﺣﺎﻻ ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﻮﻥ !!!ﺗﻮﺟﯿﺤﺶ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ،
ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﻫﯿﺸﮑﯽ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻪ ﺷﺐ ﺍﻭﻝ ﻗﺒﺮ، ﺳﻮﺍﻻ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﻣﯿﺎﺩ؛
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺣﺎﻻ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ
-
دور مادربزرگم نشسته بودیم داشت خاطره میگفت
یهو زوم کرد رو صورتم
گفت:نامزد کردی
گفتم :نه
گفت خاک به سرم .ما تا نامزد نمیکردیم جرات نمیکردیم ابرو برداریمیهو مامانم زد به پهلوم :
گمشو برو بیرون تا نفهمیده پسری... -
ﭘﺪﺭ : ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎ مامانتو؟
ﭘﺴﺮ: ﻫﺮدوﺗﺎﺗﻮﻥ
ﭘﺪﺭ : ﺍﮔﻪ ﻣن ﺑﺮﻡ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ مامانت ﺑﺮﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﻮ کجا ميري؟
ﭘﺴﺮ : ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ
ﭘﺪﺭ : ﺧﻭب ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ مامانته ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﯼ !ﭘﺴﺮ : ﻧﻪ ﻣن ﻓﺮانسه رو ﺩﻭست ﺩﺍﺭﻡ.
ﭘﺪﺭ : ﺍﮔﻪ ﻣن ﺑﺮﻡ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ مامانت ﺑﺮﻩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺗﻮ کجا ميري؟
ﭘﺴﺮ : ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﭘﺪﺭ : چرا؟
ﭘﺴﺮ : ﭼﻮﻥ ﻗﺒﻸ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺭفتم
ﭘﺪﺭ : ﮐﺮﻩ ﺧﺮ ﺣﺎﻻ ﻣن ﻭ مامانت ﺑﺍ ﻫﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﻮ كجا ميري؟
ﭘﺴﺮ : می مانم همين جا.
ﭘﺪﺭ : ﺣﺎﻻ ﭼرا؟ﭘﺴﺮ : ﭼﻮﻥ خستم تازه از مسافرت برگشتم
-
اﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﻌﻠﻤﻤﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﯾﻪ ﻣﻮﺭﺩﯼ ﺭﻭ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ :
ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﭼﺮﺍ؟؟
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ :ﻣﺎ ﺑﮕﯿﻢ ...!!!
ﮔﻔﺖ :ﺑﮕﻮ ﻋﺰﯾﺰﻡ ...
.
.
.
.
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ :ﭼﺮﺭﺭﺭﺭﺭﺍ؟
ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺘﮑﻢ ﺯﺩ هنوزم نمیدونم چرا؟
-
ﺷﻤﺎﺭﻩ دوس پسرمو ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻩ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺶ ﮐﻨﻪ...
شهریور ﻋﺮﻭﺳﯿﺸﻮﻧﻪ ﻣﻨﻢ ﺩﻋﻮﺗم
ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﺯ ﺟﻮﻥ ﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ !! -
سر کلاس استاد داشت فلسفه کلمه خر رو توضیح میداد!
روکرد به ما گفت:
در کل، خر به معنی بزرگ و ارجمند هست
مثل خرپول، خرخون، خرشانس
پس شما همتون خرید
منم برگشتم گفتم:
استاد شکسته نفسی می کنید... چشاتون خر میبینه
خری از خودتونه....
خودتون از همه خر ترید
اصلا اگه یه خر توی این کلاس باشه اونم شمایید.
.
.
.
نمی دونم چرا بیرونم کرد از کلاس -
ﺁﻗﺎ ﻣﺎ ﯾﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﯾﻨﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺭﻥ ﺳﻪ ﻗﻠﻮ !!!!
ﯾﻌﻨﯽ ﻻﻣﺼﺒﺎ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﭙﯽ ﭘﯿﺴﺘﺸﻮﻥ ﮐﺮﺩﯼ .....ﺣﺎﻻ ﺍﺳﻤﺎﺷﻮﻥ: ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﭘﺮﯾﺴﺎ ﭘﺮﯾﺎ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺮﺳﻪ ﺗﺎﺷﻮﻥ ﻣﯿﮕﻦ ﭘﺮﯼ !!!! ﮐﻼ ﻣﻠﺘﯽ ﺭﻭ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ......
حالا ﭼﻨﺪ ﻭقت ﭘﯿﺶ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﮐﻨﻪ؛
داداشم ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﺎﺭﯼ کنه، ﺭﻓﺘه ﺑﻪ هر ﺳﻪ ﺗﺎﺷﻮﻥ ﺗﺒﺮﯾﮏ گفته؛
ﺑﻌﺪﺍً فهمیده ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﮐﻪ ﻋﺮﻭﺳﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺗﺒﺮﯾﮏ گفتهﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﻫﯿﭽﯽ، ﺗﻮ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ می گم: ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺩاماﺩﻩ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺗﺎ،
ﺩﻩ ﺑﯿﺲ ﺳﯽ ﭼهﻞ ﮐﺮﺩﻩ ! ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ فرموده! ﺍﺧﻪ ﺍﯾﻨﺎ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺑﺎﻫﻢ ﻓﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﻥ!
ﺑﺎﺑﺎمم ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﯿﮕﻪ:
" ﺧﺎﮎ ﺗﻮ ﺳﺮﺕ ﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺼﻔﻪ ﺗﻮست ﺭﻓﺘﻪ ﯾﻪ ﺯﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺯﺍﭘﺎﺱ، ﺗﻮ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ
ﭘﻨﭽﺮﺷﻢ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﯼ؟
-
رفته بودم حموم
بابام اومده پشت در صدام میزنه
میگم:بله
میگه:حمومی
میگم:نه اینجا لندنه صدای منو از رادیو بی بی سی داریدمیگه:در زدم بهت بگم خانمت اومده رفته سر گوشیت داره تلگرامت رو نگاه میکنه
لباس و حولت رو هم از پشت در بر میدارم که امشب تو لندن بمونی تا بفهمی درست جواب پدرت رو بدی احمق
-
ترڪش خمپاره پیشونیش رو چاڪ
داده بود.روے زمین افتاده و زمزمہ
مےکرد. دوربین رو برداشتم و رفتمـ
بالا سرش.داشتآخرین نفساشو مےزد
ازش پرسیدم:
.
+:این لحظات آخر
چہ حرفے براے مردم دارے؟
.
بالبخندگفت:
_:از مردم ڪشورممےخوام وقتے براے
خط ڪمپوتــ مے فرستند عڪس روے
ڪمپوت ها رو جدا نڪنند.
.
+:دارهضبطمیشہبرادر
یڪحرفبهترے بگو.
.
با همون طنازے گفت:
_:آخہ نمیدونے !!
سہ بار بهمـ رب گوجہ افتاده. -
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺷﺪﺱ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻮﮔﻮﯼ: ﯾﺎ ﺍﯾﻬﺎ ﺍﻟﺬﯾﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ، ﭘﻮﻟﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﺨﯿﻦ؟
ﻧﻴﻤﻴﺨﻴن؟
ﻫﻤﺶ ﺗﻬﺪﯾﺪ،همش استرس! ﻫﻤﺶ ﻗﻴﺮﻱ ﺩﺍﻍ ! ﻫﻤﺶ ﺁﺗﻴﺸﻲ ﺟﻬﻨﻢ؟ ! ﭼﺪﺱ ﻋﺎﻣﻮ...!؟!؟
وخی برو شیطونا نیگا چه پیشنهادای میده؟ بیبین کارادا؟؟عی!!
-
یه بار بچه بودم رفتم خرید واسه خونه، یه دو کیلو گوجه و یه کیلو پیاز دستم بود، یه موتوره زد بهم به فنام داد. دستم شکست و اینا. بیمارستان بودیم بابام اومد عیادتم، بالای تختم آروم سرشو آورد نزدیک گوشم، گفت بابا اون گوجه اینا که خریده بودی نفهمیدی چی شد؟
-
-
ژاپنیه باعصبانیت
به زنش
میگه : هیین سا نو تیو کیشو چین شی..
زنش میگه : تو می سی ژانکو تو نو
خوشم میاد همچین با دقت میخونی
که انگار اصلیتت ژاپنیه
به تلاشت ادامه بده تو میتونی
-
امروز به معنای واقعی کمبود یه مرد را توی زندگیم احساس کردم،
کمبود دستهای محکم قوی و مردانه اش را…
لامصب در شیشه مربارو هر کاری کردم باز نشد