کافــه میـــم♡
-
درگیر بودم
درگیر باز کردن گره هایی که سال ها خودم محکمشان کرده بودم
خسته بودم
خسته از دوستانی که خودم انتخابشان کرده بودم
ناامید شده بودم
ناامید از رفتار..گفتار..و کردارشان
اشتباه از من بود توقع بیجا برای خودم ایجاد کرده بودم
اشتباه نامگذاری کرده بودم
اشتباه انتخاب کرده بودم
و این اشتباهات را به اشتباه درست میپنداشتم
تا زمانی که
خودشان
روکش ادمیت را از تنشان جدا کرده
و روی دردندگیشان را با افتخار به
رخ بیجانم کشیدند -
اگر کسی را دیدید که از کوچکترین
چیزها لذت میبردمحو طبیعت می شود
کمتر سخت میگیرد ، می بخشد
می خندد ، می خنداندو با خودش در یک صلح درونیست
او نه بی مشکل است نه شیرین مغز!او طوفان های هولناکی را در زندگی
پشت سر گذاشته و قدر آنچه امروز دارد را می داند.او یا گرفته است که لحظه
به لحظه ی زندگی را در آغوش بگیرد. -
-
این پست پاک شده!
-
امشـب دلم
نه تـو را میخواهد و نه آمدنت را
امشـب دلم فقط یڪ سـوره میخواهد
یڪ سـوره ڪه مثل امَـن یُجیب
شفا دهـد
تمام دلتنگي هایم را و
تمام شب بیداري هایم را...
-
خوب کن حالِ شبهایم را..
یک شب بخیر خشک و خالی از تو
می تواند کاری با من کند
که احساس کنم امشب
خوشبخت ترین آدمِ روی زمینم...!
شبتون بخیر دوستان -
شبی را
سکوتی را
ریزش یک قطره اشکی را
برایت آرزو دارم…!
که شاید یاد من باشی
-
به دوست داشتَنت مشغولم . . .
همانند سربازی که سالهاست ؛
در مقری متروکه ،
بی خبر از اتمام جنگ ، نگهبانی می دهد !
-
درد داره…
یکی میشه…
همه ی ي زندگیت…
ولی هیچ جای …
زندگیت …
حضور نداره -
این پست پاک شده!
-
عمری به هر کوی و گذر
گشتم که پیدایت کنم
اکنون که پیدا کردهام
بنشین تماشایت کنم…
فریدون مشیری