خــــــــــودنویس
-
ما مثل همه نبودیم...
مثل همه یکی دل نکند و یکی دلش نسوخت...
مثل همه بی وفا نبودیم...
مثل همه عشقمون یه طرفه نبود...
مثل همه تهش به خیانت ختم نشد...
مثل همه همو بی کس نکردیم...
مثل همه برای رفتن همو به لجن نکشیدیم...
مثل همه دوست دارم گفتنامون سر زبونی نبود...
مثل همه وقتی یکی از ته دل گریه میکنه ولی اون یکی میخنده نبودیم..
نه ما اصلا شبیه همه نبودیم...
حتی مثل همه هم باهم آشنا نشدیم...
چشمک نزدیم و دلبری نکردیم...
نه حتی یه لبخند لوس و بی مزه هم نزدیم...
ما مثل همه از هم جدا نشدیم...
ما مثل همه خودمون انتخاب نکردیم...
ما برامون انتخاب کردن...
ما حتی وقتی ۳ ماه از هم خبر نداشتیم و نداریم هنوز ما موندیم...
ما "ما" میمونیم تا یکی بشه من...
بعید میدونم...
ما باهم نیستیم ولی مال هم چرا...:))
Mono
#کسی_که_هیچکس_نیست -
سلام
به نظر من دنیای علم خیلیی وسیعه وارزش واردشدن هم داره! از دنیای خیلی ها بهتره که کارشون کنکاش تو دنیای آدماس ینی حرف این واونو زدنو انگشت اتهام به سمت دیگران بردن و همش سرک کشیدن های نافرجام... شیرینی علم اونجا به حد اعلی هم میرسه که تو دل بدی وخاصه دلت باهاش باشه... واز چیزی که میخونی کیف کنی وخوشحال باشی!
دنیای علم دنیای خداشناسی باشه برات و خدارو به تماشا بنشینی در پس هر صفحه ای که رد میکنی!
اینطوری جهان برات معنای تازه ای پیدا میکنه دست به دامان عشقای لحظه ای نمیشی خودتی و باورات و یه خدا که علام الغیوبه! وهواتو داره*
*راستی امروز سالروز آسمانی ترین وزیباترین پیوند عالم بود اول ذی الحجه پیوند مولا علی( ع) وخانم فاطمه زهرا (س) چه خوب بود به جای اون ولنتاین پوشالی امروز روز عشق و ولنتاین حقیقی میشد چه خوب! * -
دﺧـﺘــــــ ـــــ ــــﺮ ﮐـﻪ ﺑـﺎﺷـﯽﺑـﻬـﺎﻧـﻪ ﻧﯿــــﺴﺖﺣـﻘـﯿـﻘـﺘــــــــــﯽ ﺳـﺖ
ﮐـﺴـﯽ ﻧــﻤـﯿـﺘـﻮاﻧـﺪ درﮐــــﺶ ﮐـﻨـﺪ
ﺑــــــﺎﯾﺪ دﺧـﺘــــﺮ ﺑـﺎﺷـﯽﺗـﺎ ﺑــــﺪاﻧـﯽ ﭼـﻪ ﻣـﯽ ﮔـﻮﯾـﻢ
دﺧـﺘـﺮ ﺑـﺎﺷـﯽ ﺗـﺎ دراﯾـﻦ ﺷـﻬـﺮ ﮔـــــــــﺮگ زﻧـﺪﮔــﯽ ﮐـﻨـﯽ
ﻫـﻤـﺎن ﺟـــــــﺎﯾـﯿـﮑـﻪ ﺑـﺎ ﻫـﺮ ﻧـــــﮕﺎﻩ
ﺗــــﻮ را ﺗـﻌﺮﯾـﻒ ﻣـﯽ ﮐـﻨـﻨـﺪ اﮔــﺮ مرام بگذاری
ﻣـﺮاﻣــــــــﺖ را ﻧـــﻔـﻊ ﻣـﯽ داﻧـﻨـﺪ اﮔـﺮ ﺧــــﻮﺑـﯽ ﮐـﻨـﯽ
ﻟـﺒـﺨـــﻨـﺪ ﺑـﺰﻧـﯽ
ﺷـــــﺎدی ﮐـﻨـﯽ ﺗــــﻮ را ﻧـﺎﭘـﺎک ﻣـﯿــــﺪاﻧـﻨـﺪ
اﯾـﻨـﺠـﺎ ﺟـﺎﯾـﯽ ﺳـﺖ ﮐـﻪ
ﻫـــــﻤـﻪ ﭼـﯿـﺰت را ﻣـﯽ ﺷـﻤـﺎرﻧـﺪ
ﭘـﺲ دﺧـﺘـﺮ ﺑـﺎش ،ﺧــــﻮدت ﺑـﺎش
ﺑـﮕـﺬار ﮔـﺮگ ﻫـﺎی ﺷـﻬـﺮ ﻫـــــﺮ ﭼـﻪ ﻣـﯽ ﺧـﻮاﻫـﻨـﺪ ﺑــــــﮕـﻮﯾـﻨـﺪ
ﺑـﻪ دﻧـﯿـﺎ آﻣـﺪﻩ اﻧـﺪ ﺗـﺎ زوزﻩ ﺑـﮑـﺸـﻨـﺪ
-
چقدر شیرین است
دیدنِ دو نفره هایتان
لابلاى این شلوغ بازارِ رابطه ها!
در عصرى كه تعهد برایش تعریف نشده،
بمانید براى هم.....
لطفاً!
تا سالها بعد
وقتى براى فرزندتان قصه ى شب میگویید
داستانِ رسیدنتان را بشنود
نه بلاتكلیفى
نه عشق هاى بى سر و ته -
یه شبایی تو زندگی هست
که وقتی دفتر خاطرات زندگیتو ورق میزنی
به چیزایی میرسی
که نمیدونی تقدیرت بوده یا تقصیرت.
به آدمایی میرسی، که نمیدونی دردن یا همدرد،
به لحظه هایی که هضمش واس این دل کوچیکت سخته
ب دردایی ک برا سن و سالت بزرگه
به آرزو هایی که توهم شد
رویاهایی که گذشت
به چیزایی که حقت بود
اما شد بخشش
به زخم هایی که با نمک روزگار آغشته شدن
گاهی ادم باید خودشو برداره و
دور تر از این قافله وایسه.
وجودشو از همه ی آدمای اطرافش خالی کنه و
ببینه چه کسی نبودنشو حس میکنه؟
کی حواسش به حال و هواش هست.
سکوت کنه و منتظر بمونه و
ببینه که کدوم ادم با معرفتی برای پیدا کردنش کوچه های تنهایی رو زیر و رو میکنه.
کیه که نگرانت میشه؟
اصا کدوم ادمی برای داشتنت به خودش زحمت میده.
اگر نبودیو دیدی آب از آب روزمَرگیشون تکون نخورد
تعجب نکن!
رسم دنیا همینه که همدیگه رو پیدا نکنیم
هرکسی درد خودشو داره
مشغله ی خودشو داره
باور کنید ذهن ها خستن
قلب ها زخمیَن
زبون ها بستن
اصا بیاید
برا این قلب های زخمی آرزو کنیم
برا این ذهنای خسته
تا لااقل
زندگی واس خودمون لذت بخش تر شه
تا لااقل اونیی رو ک دوسشون داریم خوشحال باشن
اصا میدونی
اگه قرار باشه ما هم مث اونا باشیم
تو دنیا دیگه آدم خوبی پیدا نمیشه
آدما هم همه پیر میشن
میدونی چرا
چون آدما رو ک گذر زمان پیر نمیکنه
آدما تو ی لحظه پیر میشن
شاید
با یه نگاه،با ی حرف با یه جمله،با یه نیومدن ،با ی اتفاق....
آدما رو لحظه ها پیر نمیکنن
آدما رو آدما پیر میکننهوای همو داشته باشیم
-
️........
️
-
ناراحتی یه حدی داره...
وقتی بیش از حد ناراحت باش...
دیگه حرفی نداری برای گفتن...
دیگه اشکی نداری برای ریختن...
دیگه حتی کسی و نداری برای شنیده شدن...
میبینی؟!
دیگه هیچ چیز نداری برای از دست دادن...
دیگه هیچوقت ناراحتی نداری چون اون ناراحتیه که تو رو داره...
برات عادت میشه...
یه عادت که عادت کردی غیر اون به هیچ چیز عادت نکنی چون اونم اثر عادت های عادت شدست...
یه عادت که هرشب سردر های بی وقفش یاداوری میکنه که هست...
یه عادت که هر روز و هرجا یاداوری میکنه خیلی تنهایی...
یه عادت که تبدیلت کرده به یه ادمی که سنگ صبور همه ای اخه دلت نمیخواد کسی بشه مال ناراحتی...
یه عادت که تورو کشونده به اینجا...
یه عادت که تورو مجبور کرده به نوشتن...
اره یه عادت عادی شده هم برای تو هم برای #او...
اوه حرف از #او امد...
بهتراست از #او حرف نزنم که این عادت بدجور خود نمایی میکند...
فقط یه عادت تو را به اینجا کشاند ولی دیگر حتی همان هم نمیتواند تو را از اینجا ببرد...
امیدوارم عادت کسی نشویم همه چیز تازه اش لذت بخش است...
شاید تازه ای پیدا کرده که شده ام عادتش شده دلیل نوشته هایم...
شده #او همان کسی که هیچکس نمیشناسش ولی همه میشناسنش...:)
Mono -
گر دلم،جانت هوایِ یارِ دیگر کرده است
بیخیالِ حالِ ما جانان من خوش باشدش
حالِ من خوب است ولی چشمم شلوغش میکند
دل بگیرش چشم را تا جانِ من خوش باشدش
البته آدمی که ولت میکنه و میره بهشم نگی برو خوش باش
میره و عین خیالشم نیس که چه اتفاقی واس تو میفته
فقط واس یه رفع تکلیف شاید یه خدافظی کنه و بره
نمیدونم
چرا ما ملتم سعی بر این داریم که این رفتارا رو توجیه کنیم
یعنی فکر میکنیم این طرف مقابلمون نمیفهمه یا این که
شاید خودِمونو زدیم به نفهمیدن و نمیخوایم درک کنیم که
زمین گرده
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد نباشد حال دوران غم مخور -
کاش این دل آدما کاکتوس بود
تا نه محتاج نوازش کسی باشه
و نه منتظر رسیدن بارون محبت از یکی دیگه
خودش گل بده
تو این بیابون بی آب و علف -
** Yesterday is history
Toworrow is a mystery
Today is a gift
That's why they call it the present.** -
میدانی ادم است دیگر گاهی تلخ میشود ... نه مثل قهوه که تلخیش لذت دارد ها نه مثل بادام که تلخیش ازار میدهد ... ادم است دیگر گاهی میزند زیر همه چیز زیر تمام قول هایش ... زیر تمام ارزو هایش ..... میدانی تحمل ادمی هم حدی دارد ... حد که بگذرد میزند به در بی خیالی .... و امان از ادم بی خیال.... دنیا را کنار میگذار و اندکی فقط اندکی میمیری تاابد
-
تو دوره ای که دور، دورِ دزداس
دزدای دل، بیشتر از همه دوره دیدن
دزدایی که دل و میبرن و
یهو میبینی نه دلی برات مونده و نه اثری از دزده هست
تو میمونی و اون دلی رو که دزد برد
اگرم شکایت کنی
نه دادگاه جوابگوعه
و نه پلیسی هست که دزده رو بگیره
مدرک جرمم که نشونشون بدی
میگن پیر شدن یه جوون چه ربطی به ما داره
اون وقتم ادعاشون میشه
اولویت ما شما جَوونایید
البته اگه جوونی مونده باشه -
#او همان کسی که هیچکس نمیشناستش ولی همه میشناسنش...
هرکسی یک #او دارد...
گاهی میترسی...
ترس وابسته شدن یا رُک بگویم ترس از دست دادن...
گاهی میخندی...
خنده از سر ذوق یا شاید هم خنده به احمق بودن دلت...
گاهی گریه میکنی...
اشک شوق دیدن #او یا نه! اشک آخرین دیدار #او...
گاهی بی تفاوتی...
برای نادیده گرفتن اشتباهات یا شاید هم برای تکراری شدنش...
گاهی میترسی گاهی میخندی گاهی گریه میکنی و گاهی بی تفاوتی...
همه اینها میگذرد اما امان از وقتی دلت بگیرد...
دلیلش نمیتواند از خوشی باشد حتی نمیتواند از ناراحتی باشد ن! فقط از درماندگیست...
درمانده شدن از پاسخ به سوالات مغزت...
درمانده شدن از پاسخ به دلیل بی تفاوتیش...
درمانده شدن از پاسخ به چرا تکراری شدنت...
میدانی درمانده که شوی #او هم درمانت نمیشود...
خودت میمانی و خودت...
و آن وقت است که #او میشود همان کسی که هیچکس نمیشناستش حتی خودت...:))
Mono
1:03
۹۹/۵/۱۵ -
بیین پر از حس و حال بدی
سیاهیت از کرونا واگیر تر شده اینبارحرمت ندارن گذشته ی لامپای خونه
قطع و وصل شدی،سطل اشغالی اینبارچرا دیگه ارامش فقط با گریه میاد
این اشک از هسته ی چشمت سیاه تر شده اینبارخفه شدم بین زنجبر و حلقه های دنا
دم از اختیار نزن،بازیچه محیط و ژنتیکه اینبارعقاید رسوخ کرده تو تحیلیل واقعیت
اسکول شب نی،حاصل عینک دودیه اینبارگفت نفهم خان،نفهمیدی،امتحان کردم مردود شدی
گفتم باز امتحان کن میخوام با اختیار مردود شم اینبارترس من دیگه سراسر از خودمه عمه جان
نمیکشی فحشای مردم رو فکر کنم دیگه اینبارپشت خنده ها و شادیام غم نی ببین
اما نبین که پر از دلهره و ترسه اینبارفاتحه بده جای نوشدارو بعد تجزیه سهراب
بخور فدات شم چه فایده داره دیگه اینبار«دکتر یکم دیره دیگه واسه این حال»
عجیب بلند شدع این نیم پله اینبارفکر کردی دنیا همیشه همینطور لالایی میخونه؟
مثل اپاندیسی،یبار دیگه بنالی،رها میشی اینبارچقدر فشار و تلاشی روی این تیکه ماهیچه س
مگر داری جیوه پمپ میکنی خدایی اینبار؟تنها رهامیشی وسط اقیانوسه تنهایی با غم
بیشتر دسپا بزن،بعد غرق شدن مرگی نیست اینبارخسته از نبود قدرت،از تموم خود خودت
تصمیم بر گرفتن تصمیم بگیر اینبارگریه ت واسه کس نداره موضوع
یبار واسه دل خودت زندگی کن اینبار.... -
خب خب...
۱۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۱۷ به بهانه ی ترتیب فیلم های صفر تا صد شیمیِ استاد صنیعی عضو انجمن شدم در اولین برخورد با تاپیک "هرچی تو دلته بریز بیرون" ققنوس -که تو موقعیتی بود که من خودم 6 ماه بعد بهش رسیدم- بهم هشدار داد که از این تاپیک دوری کنم ولی خب جذابیت اولیه تاپیک مانع شد ...
کلی ذوق و شوق داشتم برای یادگیری، برای دوستیابی، برای گرفتن لایک و فالوور...
کم کم حرفه ای شدم و خیلی چیزا از انجمن یادگرفتم،
انجمن مثل آیینه ای میمونه که بخشی از جامعه رو منعکس میکنه :
دوستی های الکی، دروغ، غیبت، بی احترامی، تو ذوق زدن، توهین، بی توجهی، تحقیر، تفاوت عقاید، افسردگی، پرخاشگری و تا دلتون بخواد دعوا....
و متاسفانه من با همشون برخورد داشتم :(.ناراضی نیستم ، ارزششو داشت
شاید واسه همینه هرکی بعد یه مدتی تو انجمن بود تلخ میشه، افسرده میشه- در واقع اولین شکستشو تو برخورد جدی با شبیه سازی از جامعه میخوره-
بارها متهم شدم به دخالت تو ماجراهایی که حتی کوچکترین نقشی توش نداشتم، بارها کنار گذاشته شدم بدون اینکه دلیلشو بدونم، بارها در مقابل محبت، بی محبتی دریافت کردم
شاید بگین : ((نچ بازم ناله های مجازی... تو مجازی همه زخم خوردن!!!؟ ))
نکته اش اینجاست آدما فقط زخماشون یادشون میمونه نه اونایی که زخمیشون کردن...
اما تنها چیزی که من میخواستم "دوست" بود، یکی که تو این دوران مرهم زخمام باشه ولی همه شدن استخون لای زخم -آزار دهنده- ( نه همه باز دعوا نشه:| )
حالا دیگه اون ذوق اولیه رو ندارم، گاهی ذوقم برمیگرده اما بازم یه چیزی میشه که حالمو میگیره
دیگه از نوشتن نوشته های رنگی/پست تو شعردانه/مشاعره کردن/ پست تو موسیقی کده/ چت با دوستام تا صبح لذت اولیه رو نمیبرم، با ذوق برای کسی پست تبریک تولد نمیذارم، تلاش نمیکنم برای ناظم شدن، با کسی بحث نمیکنم و فعالیتمو درحد کم نگه میدارم...
نمیگم اشتباه نکردم منم مقصرم... شاعر میگه:
یه عمر حواسم به همه بود و ولی بی دغدغه گذشتن از حال خرابم
بجز یه ساعت فکر راحت حسرت هیچ چیز رو ندارم
البته بگم اولین بار نیست با این حس و حال مواجه میشم من معتقدم اینقد با یه حال یا با یه مدل آدم برخورد میکنی تا اون درسی رو که لازمه رو یاد بگیری پس اتفاقای مشابه یعنی تکرار اشتباهات مشابه و تا درس نگیری همین چرخه پایداره...
بخوام جمع بندی کنم " باهرکی تا حدش، باهرچی تا حدش"پ.ن : انجمن به خودیِ خود جای مناسبیه، بستگی داره با چه جماعتی معاشرت کنی،مثل هر چیز دیگه ای فرهنگ و آداب خودشو میخواد
قرار نبود دپ بشه ولی چه کنم که گاهی این زبون بادبزن جیگره
حال دلتون خوب دانش-آموزان-آلاء