کافــه میـــم♡
-
بی سَلام و بی نِگاهی کِه نامِه شَوَد .....
بی آنکِه صِدایَت سَر بِه هَوایَم کُنَد .....
اِجازه بِده بیشتَر فِکر کُنَم .....
شُد 1 ماهُ و هَفت روزو ساعَتها و ثانِیه های نِفرین شُده ی نَداشتَنَت .....
عَقربه های لَعنَتی می گُذَرَند و مَن هَم بایَد بِه ناچار از طُ....
کاشکی می دانِستَم چِه کَسی بود که نامِ طُ را دَر من آشُفت.....
میدانی می تَرسَم نامَت را بِه زَبان بیاورَم پیشِ این کَلَماتی کِه اَز کاه کوه می سازَند .....
پیش این پَرندِگانی کِه با دِرَخت مِیانه ی خوبی نَدارَند .....
مَن هَمان اوَّل می دانِستَم ....
دوستی با ماه ......
حِسادَت سِتارِگان را بَر خواهَد اَنگیخت .........
#بهار
#
-
-
مردم اینجا چقدر مهربانند...:)!
دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش دوختند
دیدند سرما میخورم ، سرم کلاه گذاشتند
و دیدند هوا گرم شد، پس کلاهم را برداشتند ...
چون دیدند لباسم کهنه و پاره است ، به من وصله چسباندند
چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم، محبت کردند و حسابم را رسیدند
خواستم در این مهربانکده خانه بسازم ، نانم را آجر کردند و گفتند کلبه بساز
هه ... روزگار جالبیست مرغمان تخم نمی گذارد ولی هر روز گاومان می زاید..:) -