-
Mohsen Taheri الا ای پیر فرزانه مکن منعم ز میخانه که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
-
Mohsen Taheri مرا عهدیست با جانان که تا جان ذر بدن دارم هوا داران کویش را چو جان خویشتن دارم
-
Mohsen Taheri ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود انچه میپنداشتیم
-
Mohsen Taheri وقت ان شیرین قلندر خوش که دراطوار سیر ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت
-
Mohsen Taheri وصلت چگونه جویم کندر طلب نیاید وصفت چگونه گویم کندر زبان نگنجد
-
دریا دریایی نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
-
دریا دریایی ما محرمان خلوت انسیم غم مخور / با یار آشنا سخن آشنا بگو
-
دریا دریایی مارا ز رندی افسانه کردند پیران جاهل شیخان گمراه
-
Mohsen Taheri
وفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدمشکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم
-
دریا دریایی مجلس بزم عیش را غالیه ی مراد نیست / ای دم صبح خوش نفس نافه ی زلف یار کو
-
Mohsen Taheri
وصل است رشته سخنم با جهان راززان در سخن نصیبه ام از راز می دهند
-
دریا دریایی دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی / که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابروووو
خداحافظتون -
Mohsen Taheri
وانگهم درد داد جامی کز فروغش بر فلکزهره در رقص آمد و بربط زنان می گفت نوش
چقدر و
خدانگهدار -
دریا دریایی شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بيرون کند