-
Lila Bib
بفرماییدشایدبتونم کمکتون کنم عزیزم -
نوشتهشده در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶، ۱۳:۱۲ آخرین ویرایش توسط Lila Bib انجام شده
سوالم اینه چطور برنامه ریزی می کنی وآیا ساعت و تایمت رو دقیق می رسی و آیا علاقه ات یهو بین درس که قرار بخونی نسبت بهش کم نمیشه واینکه کلا چطوری برنامه ریزی می کنی من یادم رفته
-
سوالم اینه چطور برنامه ریزی می کنی وآیا ساعت و تایمت رو دقیق می رسی و آیا علاقه ات یهو بین درس که قرار بخونی نسبت بهش کم نمیشه واینکه کلا چطوری برنامه ریزی می کنی من یادم رفته
Lila Bib
حل شد؟؟؟؟؟ -
خدانگهدارهمگی من رفتم واسه همیشه
-
نوشتهشده در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶، ۱۳:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶، ۱۳:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶، ۱۴:۱۵ آخرین ویرایش توسط بهاره انجام شده
پدری برای پسرش تعریف میکرد که:
گدایی بود که هر روز صبح وقتی از این کافه ی نزدیک دفترم میاومدم بیرون جلویم را میگرفت.
هر روز یک بیست و پنج سنتی میدادم بهش... هر روز.
منظورم اینه که اون قدر روزمره شده بود که گدائه حتی به خودش زحمت نمیداد پول رو طلب کنه. فقط براش یه بیست و پنج سنتی میانداختم.
چند روزی مریض شدم و چند هفته ای زدم بیرون و وقتی دوباره به اون جا برگشتم میدونی بهم چی گفت؟
پسر: چی گفت پدر؟
گفت: «سه دلار و پنجاه سنت بهم بدهکاری...!»بعضی از خوبی ها و محبت ها، باعث بدعادتی و سوءاستفاده میشه.
همون ضرب المثل معروف: لطف مکرر میشه حق مسلم! -
پدری برای پسرش تعریف میکرد که:
گدایی بود که هر روز صبح وقتی از این کافه ی نزدیک دفترم میاومدم بیرون جلویم را میگرفت.
هر روز یک بیست و پنج سنتی میدادم بهش... هر روز.
منظورم اینه که اون قدر روزمره شده بود که گدائه حتی به خودش زحمت نمیداد پول رو طلب کنه. فقط براش یه بیست و پنج سنتی میانداختم.
چند روزی مریض شدم و چند هفته ای زدم بیرون و وقتی دوباره به اون جا برگشتم میدونی بهم چی گفت؟
پسر: چی گفت پدر؟
گفت: «سه دلار و پنجاه سنت بهم بدهکاری...!»بعضی از خوبی ها و محبت ها، باعث بدعادتی و سوءاستفاده میشه.
همون ضرب المثل معروف: لطف مکرر میشه حق مسلم!بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
پدری برای پسرش تعریف میکرد که:
گدایی بود که هر روز صبح وقتی از این کافه ی نزدیک دفترم میاومدم بیرون جلویم را میگرفت.
هر روز یک بیست و پنج سنتی میدادم بهش... هر روز.
منظورم اینه که اون قدر روزمره شده بود که گدائه حتی به خودش زحمت نمیداد پول رو طلب کنه. فقط براش یه بیست و پنج سنتی میانداختم.
چند روزی مریض شدم و چند هفته ای زدم بیرون و وقتی دوباره به اون جا برگشتم میدونی بهم چی گفت؟
پسر: چی گفت پدر؟
گفت: «سه دلار و پنجاه سنت بهم بدهکاری...!»بعضی از خوبی ها و محبت ها، باعث بدعادتی و سوءاستفاده میشه.
همون ضرب المثل معروف: لطف مکرر میشه حق مسلم!بسیار مناسب احوال بود
-
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
پدری برای پسرش تعریف میکرد که:
گدایی بود که هر روز صبح وقتی از این کافه ی نزدیک دفترم میاومدم بیرون جلویم را میگرفت.
هر روز یک بیست و پنج سنتی میدادم بهش... هر روز.
منظورم اینه که اون قدر روزمره شده بود که گدائه حتی به خودش زحمت نمیداد پول رو طلب کنه. فقط براش یه بیست و پنج سنتی میانداختم.
چند روزی مریض شدم و چند هفته ای زدم بیرون و وقتی دوباره به اون جا برگشتم میدونی بهم چی گفت؟
پسر: چی گفت پدر؟
گفت: «سه دلار و پنجاه سنت بهم بدهکاری...!»بعضی از خوبی ها و محبت ها، باعث بدعادتی و سوءاستفاده میشه.
همون ضرب المثل معروف: لطف مکرر میشه حق مسلم!بسیار مناسب احوال بود
-
دانش آموزان آلاءنوشتهشده در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶، ۱۴:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلام کسی انگلیسی قواعد بلده؟
-
سلام کسی انگلیسی قواعد بلده؟
نوشتهشده در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶، ۱۵:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهfarhadhamid29 در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
سلام کسی انگلیسی قواعد بلده؟
سلام...سوال دارین? بفرمایید اگه بتونم جواب میدم
-
سلام من بازم برگشتم
-
-
-
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
H azizi در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
خدانگهدارهمگی من رفتم واسه همیشه
موفق باشی
در پناه حقمرسی خانومی
-
من نباشم اینجاکسل کنندس واسه بچه ها
-
نوشتهشده در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶، ۱۵:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@H-aziziسلام خواهش می کنم