شعردانه
کاف‍ــه می‍ـــم♡
-
+اینجا رو میبینی ،همونجایی که یه روز گفتم فقط بخاطر تو میزنه
درد میکنه،از زخمی که زدی،
اصلا حواست بود به کی زخم زدی؟؟
دشمن نبودما
یارت بودم،یار...
_من نمیخواستم،هیچ وقت نمیخواستم اذیتت کنم چه با بودنم چه با رفتنم...
+ولی کردی،مهم خواستن یا نخواستن نیست مهم اینه اذیتم کردی...
اون موقع ها که بودی و یه کاری میکردی و خوشم نمیومد،اذیت میشدم...
ولی بعدش که رفتنت و جای خالیتو دیدم گفتم بابا اونا اذیت شدن نبود که.
_اومدم جبران کنم،نبودنمو،رفتنمو...
+فکر کن دستت سوخته،بد سوخته هزار جور کرم و چیز میز میزنی بهش،جاش خوب میشه؟حتی اگه خوبم بشه باز یه ردی از اون زخم میمونه و هر دفعه که نگاهش کنی یاد اون سوختنه میوفتی،
یاد دردی که کشیدی...
زخم خوردم ازت،اینی که یه روز مال تو بود زخم خورده ازت
یادش نمیره،یادم نمیره هر چقدرم کم رنگ شه،یادم نمیره...
+برو
برو پشت سرتو نگاه نکن،ولی نگی من آدم بده بودما
فرستادمت بری که مثل من زخمی نشی...
-
_ شب ها آرزو کن ....
_چرا شب ها؟! یعنی روز آرزوها براورده نمیشه؟!
_شب ها به آرزو هات نزدیک تری......
_چرا اینقدر شب هارو دوس داری؟!
_چون شب ها آسمون قشنگ تره شبیه دل من میشه...
تاریک ولی پر از روزنه های امید، روشن ...
شب ها آدما خود واقعیشونن...
وپرده ی خنده های مصنوعی رو از صورتشون برمیدارن..
چشاشون شب ها صحبت میکنه ...
وقتی که بارون چشاشون بالش و خیس میکنه
_ولی اینا خیلی غم انگیزه ....
_ غم و دوس دارم چون هیچوقت ولم نکرد
_خیلی درد میکشی که اینطور صحبت میکنی؟!
_درد نمیشکه .....
قلبم تیر میکشه....
_آرزو کن
_ الهی هیچ کسی درد نکشه -
من ، قربانی نبودن تو هستم و دلتنگی در من پرسه می زند.
بیهودگی زل زده به روزگارم.
دوپرنده در دل من آشیانه داشتند
اکنون یکی پرشکسته و مغموم است و دیگری کز کرده در خود .
تنها ته مانده ای از من در دوردست های آینه تنها نشسته است.~ محمدصالح علاء
-
بعضی وقتا، موسیقی همون چیزی رو میگه که
تو در درون حس می کنی...
-
پادشاه جهنم خودت باش، نه کارگر بهشت دیگران!
••••❥⊰
|