شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
از ساعت 7:10 دقیقه صبح یکی هی زنگ میزد به گوشیم ولی حرف نمیزد
ساعت7:40دقیقه بود که فهمیدم آلارم ساعته -
بابام با چشمای پر از بغض اومد تو اتاقم یهو سرنگ و قاشق هرویینش و دراورد
گفت غم رفتن مرحوم مارادونا رو فقط مرور خاطراتش پاک می کنه
پسرم ی اتیش بده روشن شیم.گفتم بابا من ک فندک ندارم.
زنگ زد عموم گفت این اشغال تسلیم نمی شه بگو همه رسانه ها خبرا رو پاک کنن -
همه از مرگ میترسن
من از این جمله که :
بسته اینترنت شما رو به پایان است -
یکی از بزرگترین شانس هایی که تو زندگیم آوردم
اینه که اونایی که ازم آدرس پرسیدنو دوباره ندیدم -
آشنامون سگش گم شده،واسش یه میلیون مژدگونی گذاشته
اون وقت من به بابام میگم اگه من بچه بودم گم میشدم چی کار میکردی؟
برگشته میگه:خونمونو عوض میکردم که دیگه پیدا نشی -
آقای خنده > و دوستش به تاکسی میگن: آقا 3 نفر تا تجریش چقدر میگیری؟ راننده میگه: شما که 2 نفر هستید ! < آقای خنده > میگه: مگه خودت نمیخوای بیای
-
به < آقای خنده > میگن چرا سی دیت انقدر خش داره میگه:آخه زیر قسمتهای مهمش خط کشیدم !
-
یارو 10 کالری از خوردن یه رانی وارد بدنش میشه ، ولي حاضره 12 كالري بسوزنه اون دو تا تیکه میوه باقیمونده ته قوطی و در بیاره
-
من نميدونم اين مامانا که وسايل خودشون رو يه جايي ميزارن,بعد خودشونم يادشون ميره کجاس ... چه جوريه که تو پيدا کردن وسايليکه ما به اصطلاح تو 7 تا سوراخ موش قايم ميکنيم تبحر خاصي دارن