-
سلام بچه ها کسی هست یه کم گرامر دوازدهم به من یاد بده؟
Fateme S 0 مبحثش چیه؟
-
سالاااااااااااااااام
-
Fateme S 0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
سلام بچه ها کسی هست یه کم گرامر دوازدهم به من یاد بده؟
سلام
توی برچسب ها دور همی گرامری رو دنبال کنید.
هر سه پایه هست.نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۹، ۵:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@امیرمسعود-جعفری در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Fateme S 0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
سلام بچه ها کسی هست یه کم گرامر دوازدهم به من یاد بده؟
سلام
توی برچسب ها دور همی گرامری رو دنبال کنید.
هر سه پایه هست.ممنون و تشکر
-
Fateme S 0 مبحثش چیه؟
نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۹، ۵:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
من برم از خواب بیدار شم
-
Fateme S 0 آهان نه بلد نیستم وگرنه کمکت میکردم
-
فعلا
-
نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۹، ۵:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خوبم درود بر همه
همه چی یهویی میشه ها
الان به خودم اومدم میبینم داریم اسباب کشی میکنیم -
Fateme S 0 آهان نه بلد نیستم وگرنه کمکت میکردم
نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۹، ۵:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@sani-painting در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Fateme S 0 آهان نه بلد نیستم وگرنه کمکت میکردم
ممنون
-
نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۹، ۵:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@p-o-r-y-a سلام دکتر
-
@p-o-r-y-a سلام دکتر
-
نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۹، ۵:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@p-o-r-y-a عالی
شوما خوبی با درسا چه میکنی؟
امسال کنکور داری؟ -
این پست پاک شده!
-
این پست پاک شده!
نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۹، ۶:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده! -
سلام صبحتون بخیر
-
سلام صبحتون بخیر
نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۹، ۶:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahsa Najafi سلام
-
Mahsa Najafi سلام
@جهاد از پیاماتون معلومه که خوبین
-
نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۹، ۶:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
#فاطمیه
(:
● مستقیم!
وقتی نشستم گفتم: ببخشید عزیز، میشه ضبطو خاموش کنی؟؟؟؟
○ گفت: حاجی اینا مجازه؛ چیز بدی هم نمیخونه.....
● میدونم .....ولی عزادارم!
○ "شرمنده"
و ضبط رو خاموش کرد.○تسلیت میگم اقوام نزدیکتون بوده؟؟؟؟
● بله #مادرم ....
○ واقعا تسلیت میگم. #داغ_مادر خیلی سخته....منم تو بیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر میکشید. بنده ی خدا راحت شد.
● خدا رحمتش کنه
○ خدا مادر شمارم بیامرزه...بعد پرسید
○ مادر شما هم مریض بودن؟
● نه.مجروح بود....
○ مجروح جنگی؟؟ شیمیایی بود؟؟
● نه ... یه عده اراذل و اوباش ریختن سرش و تا میخورد زدنش.
○ جدأ؟شمام هیچکاری نکردی؟
● ما نبودیم وگرنه میدونستم چیکار کنیم.....
○ خدا لعنتشون کنه... یعنی اینقد ضربات شدید بوده؟؟؟
● آره... مادرم #سه_ماه بستری شد و بعد از دنیا رفت....//:○ حاجی ببخشیدا...عجب بیناموسایی بودن! من خودم هر غلطی میکنم؛ گاهیم عرق میخورم ولی پای #ناموس که وسط باشه نمیتونم آروم بشینم ....
بغضم گرفت ...تو دلم گفتم کاش چندتا جوون عرقخور مثل تو بودن اون روز.....
نمیذاشتن به #ناموس_علی جسارت بشه.....سکوتمو که دید گفت ظاهرأ ناراحتت کردم....
● نه خواهش میکنم ... واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه #جوون باشه...○ آخ آخ... جوون بودن؟؟
● آره #فقط_هجده_سالش_بود...
○ گرفتی ما رو حاجی؟؟؟؟؟
شما خودت بیشتر از هیجده سالتهحرفش رو قطع کردم و گفتم: مادر شما هم هست... این هجده ساله #مـــادر همهی ما شیعه ها #حضرت_زهراست.....
یه مکثی کرد و با تعجب نگام کرد و بعد دوباره خیره شد به جاده....
○ آها ببخشید تازه متوجه شدم..... راست میگی... هیچوقت اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم...
● لحظاتی به سکوت گذشت
○ یه سیدی مداحی هم دارم؛ البته برا محرمه....
و بعد یه نگاه سوالی بهم انداخت؛
جواب ندادم...خودش داشبورد رو باز کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط.
چند ثانیه بعد یه نوای آشنا بلند شد.حسینغریبمادر
من بودم و راننده و صدای مداحی و نگاه خیسم به اطراف....:|
#فاطمیه :| -
#فاطمیه
(:
● مستقیم!
وقتی نشستم گفتم: ببخشید عزیز، میشه ضبطو خاموش کنی؟؟؟؟
○ گفت: حاجی اینا مجازه؛ چیز بدی هم نمیخونه.....
● میدونم .....ولی عزادارم!
○ "شرمنده"
و ضبط رو خاموش کرد.○تسلیت میگم اقوام نزدیکتون بوده؟؟؟؟
● بله #مادرم ....
○ واقعا تسلیت میگم. #داغ_مادر خیلی سخته....منم تو بیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر میکشید. بنده ی خدا راحت شد.
● خدا رحمتش کنه
○ خدا مادر شمارم بیامرزه...بعد پرسید
○ مادر شما هم مریض بودن؟
● نه.مجروح بود....
○ مجروح جنگی؟؟ شیمیایی بود؟؟
● نه ... یه عده اراذل و اوباش ریختن سرش و تا میخورد زدنش.
○ جدأ؟شمام هیچکاری نکردی؟
● ما نبودیم وگرنه میدونستم چیکار کنیم.....
○ خدا لعنتشون کنه... یعنی اینقد ضربات شدید بوده؟؟؟
● آره... مادرم #سه_ماه بستری شد و بعد از دنیا رفت....//:○ حاجی ببخشیدا...عجب بیناموسایی بودن! من خودم هر غلطی میکنم؛ گاهیم عرق میخورم ولی پای #ناموس که وسط باشه نمیتونم آروم بشینم ....
بغضم گرفت ...تو دلم گفتم کاش چندتا جوون عرقخور مثل تو بودن اون روز.....
نمیذاشتن به #ناموس_علی جسارت بشه.....سکوتمو که دید گفت ظاهرأ ناراحتت کردم....
● نه خواهش میکنم ... واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه #جوون باشه...○ آخ آخ... جوون بودن؟؟
● آره #فقط_هجده_سالش_بود...
○ گرفتی ما رو حاجی؟؟؟؟؟
شما خودت بیشتر از هیجده سالتهحرفش رو قطع کردم و گفتم: مادر شما هم هست... این هجده ساله #مـــادر همهی ما شیعه ها #حضرت_زهراست.....
یه مکثی کرد و با تعجب نگام کرد و بعد دوباره خیره شد به جاده....
○ آها ببخشید تازه متوجه شدم..... راست میگی... هیچوقت اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم...
● لحظاتی به سکوت گذشت
○ یه سیدی مداحی هم دارم؛ البته برا محرمه....
و بعد یه نگاه سوالی بهم انداخت؛
جواب ندادم...خودش داشبورد رو باز کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط.
چند ثانیه بعد یه نوای آشنا بلند شد.حسینغریبمادر
من بودم و راننده و صدای مداحی و نگاه خیسم به اطراف....:|
#فاطمیه :|نوشتهشده در ۷ دی ۱۳۹۹، ۶:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@جهاد خداییش بغضم گرفت