شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
هر کسی را بهر کاری ساختن
.
.
.
.
اضافه هاشم جمع کردن باهاش این مردا رو ساختن!!
خانوما متانت خودتون رو حفظ کنید, فقط دو انگشتی دست بزنید..
-
سال آخر دانشگاه بودم دیدم مادرم اومد تو دانشگاه گفتم اینجا چی کار میکنی؟
.
.
.
گفت اومدم از معلمات وضعیت درساتو بپرسم، سریع تشنج کردم قضیه رو جمع کردم
-
غضنفر ميره رستوران، گارسون ميخواد بزارتش سر كار ميگه: غذاي امروز «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با «ليمو» است! غضنفر ميگه : «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با چي ؟؟؟؟
️
️
️
-
يک نفر به رفيقش مي گه من يه تمساح پيدا كردم چيكارش كنم؟ ميگه ببرش باغ وحش. فردا رفقيش مي گه برديش؟ يارو مي گه : آره ، تازه امشب هم مي خوام ببرمش سينما
-
این پست پاک شده!
-
-
سلام دوستااااااااان این تاپیک واسه اینه که تا میتونیم شاد باشیم،هرکی از درس خسته شد یا چیز دیگه،واسه زنگ تفریح بیاد اینجا شاد بشه انرژی بگیره،جوک یا سوتی های خنده دار یا هرچیز خنده دار دیگه رو اینجا بنویسیم :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:
چقد دلم تنگ شده
دقیقا کار هر زنگ تفریح ما -
دوست من!!
شما روزی سه ساعت هم ویدئوهای سلامت و کاهش وزن تو اینستاگرام ببینیتنها حجمی که ازت کم میشه، حجم اینترنته
باید ورزش کنی
️
️
️
-
این پست پاک شده!
-
سره نوشته : وقتی همدیگرو دوست دارین یعنی به هم محرمیم
میخوای کاری بکنی ، بکن
دیگه چرا حدیث جعلی درست می کنی -
حرف حق -
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند/
چون به پی وی میروند آن کار دیگر میکنند
@واعظان_شیطون_بلا
@عارفان_دیروز_عاشقان_امروز
#گرگ_صفتان_در_لباس_انسان -
سلام آلایی ها
امروزبایه خاطره اومدم سراغتون:
یازدهم بودیم وزنگ ادبیات بود
دبیرمونم ازین خانمایی بودکه بااینکه مسن (البته نه خیلی وحدود50سال نهایتا)وخیلی چاق بود ولی هم اخلاقش خوشگل بودوهم خودش
بچه هام خیییییلی بهش احترام میزاشتن
بعدمااونروز رسیده بودیم به بخش ادبیات انقلاب اسلامی که دبیرمون گفت : «آره دیگه من اونروزارو خووووووووووب یادمه...»
یهویکی ازهمکلاسیام پریدوسط حرفش که:«اَ اَ اَ...خانم شما اون موقع هم بودین؟!»
وکلاس توسکوت مرگ باری فرورفت بعددبیرمون یهوبرگشت یجورخاصی به من که نماینده بودم نگاه کرد؛
منم که هول کردم اومدم قضیه رودرست کنم نمیدونم خون به مغزم نرسید چیشدکه گفتم:«نه خانم!منظوری نداشت.به خودتون نگیرید.
آخه شما یه جوری فرمودین اون موقعویادتونه آدم فکرمیکنه شما چقدر کهنید!»
وکلاس منفجرشد...