کافــه میـــم♡
-
گاهی می اندیشم درختی که
تنها بالای کوه زندگی می کند
چرا از جنگل فرار کرده است!!!- آلبر کامو
-
هــر کـــیم از راه میرســه ادعــا میکـنه عشــق ماست…
نـــه عزیز جـــون…
ایــن وصلــه ها کــه میچـــسبونــی بــه مــا اشتباســت
. -
فقط با شوق میخوانی، تو از دردم چه میدانی؟!
تو جان میگیری از شعری که من را بارها کشته … -
-
-
-
پا به پای کودکی هایم بیا
کفش هایت را به پا کن تا به تاقاه قاه خنده ات را ساز کن
باز هم با خنده ات اعجاز کنپا بکوب و لج کن و راضی نشو
با کسی جز عشق همبازی نشوبچه های کوچه را هم کن خبر
عاقلی را یک شب از یادت ببرخاله بازی کن به رسم کودکی
با همان چادر نماز پولکیطعم چای و قوری گلدارمان
لحظه های ناب بی تکرارمانمادری از جنس باران داشتیم
در کنارش خواب آسان داشتیمیا پدر اسطوره دنیای ما
قهرمان باور زیبای ماقصه های هر شب مادربزرگ
ماجرای بزبز قندی و گرگغصه هرگز فرصت جولان نداشت
خنده های کودکی پایان نداشتهرکسی رنگ خودش, بی شیله بود
ثروت هر بچه قدری تیله بودای شریک نان و گردو و پنیر !
همکلاسی ! باز دستم را بگیرمثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست
آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟حال ما را از کسی پرسیده ای؟
مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟حسرت پرواز داری در قفس؟
می کشی مشکل در این دنیا نفس؟سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟
رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟
آسمان باورت مهتابی است ؟هرکجایی, شعر باران را بخوان
ساده باش و باز هم کودک بمانباز باران با ترانه ، گریه کن !
کودکی تو ، کودکانه گریه کن!ای رفیق روز های گرم و سرد
سادگی هایم به سویم باز گرد!دلتنگم
کاش میشد بیای دوباره️
-
از طرف می پرسن میگن :
اگه مردی روقبرت چی بنویسن؟؟
میگه :این اولین مرگم نبود -
-
#تَــلَنـگـر... ⃠
دنیا طورۍ خلق شده
ڪه تو هر"← نیتی→"
غیر از
[اطاعت از امر خـــُـــدا]
داشته باشۍبالاخره تو رو به زانـــو در خواهد آورد....
#تلنگر#عشق#خدا... -
برای رضایت از زندگی:)
مثبت باش و گفت گو های بیرونیت رو کم کن
🟠به سلامتی ورزش و رژیم غذایی اهمیت بده🤍
🟢شرایط رو بپذیر و از مشکلات فرصت بساز
🟣با دیگران مهربون باش و دیگرانو ببخش -
مدتی هست به دلسوزی خود مشغولم که دلم بند نفس های کسی هست؛ که نیست...
️
-
ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه، تا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش، و نمیتونست بگه. دست کردم تو آکواریوم درش آوردم. شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن. دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو. اینقدر بالا پایین پرید، خسته شد خوابید. دیدم بهترین موقعه تا خوابه دوباره بندازمش تو آب. ولی الان چند ساعته بیدار نشده. یعنی فکر کنم بیدار شده، دیده انداختمش اون تو، قهر کرده خودشو زده به خواب...!
این داستان رفتار ما با بعضی آدمای اطرافمونه. دوسشون داریم و دوستمون دارند، ولی اونارو نمیفهمیم؛ فقط تو دنیای خودمون داریم بهترین رفتار رو با اونا میکنیم ... -
ما آشنایان امروز فراموش شدگان فردایم پس بگذار در آشنای امروز برایت بنویسم تا در فراموشی فردا به یادم باشی
-
این پست پاک شده!
-