-
نوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mehdi Hosseinbor ممنون
-
نوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
میگه یه خونه میخام ویلایی و شیک باشه بعدا بتونم بخرمش
از آپارتمانم بدش میاد -
sandiiii واقعا؟
-
نوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۱۹ آخرین ویرایش توسط ابراهیم طاها انجام شده
یادش بخیر قدیما
با بچه ها فوتبال میزدیم
به عنوان پیشکسوت بودم
اوباش شهرک میومدن تا به خونه ها نگاه کنن گروهی میرفتیم
هدایتشون میکردیم
.
.
.
.
..
.
یبار رفتم کوه تک و تنها گیر افتادم بین اوباش -
یادش بخیر قدیما
با بچه ها فوتبال میزدیم
به عنوان پیشکسوت بودم
اوباش شهرک میومدن تا به خونه ها نگاه کنن گروهی میرفتیم
هدایتشون میکردیم
.
.
.
.
..
.
یبار رفتم کوه تک و تنها گیر افتادم بین اوباشنوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهابراهیم طاها بقیشم بگین
-
نوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
lnz در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
اکالیپتوس
dlrm
@sheyda-fkh
sandiiii
دلم واستون تنگ شده
مراقب مهربونیاتون باشینسلام عزیزکم
خوبی؟
تنت سلامت باشه
دلم تنگ شده چقدر برات -
نوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سربالایی کوه رو رفتم بالا
هندزفریم که تو گوشم بود
بعدش یه قسمت چاله مانندی بود
رسیدم چاله دیدم بلهههههههههههههههه
اوباش در حال عیش ونوش
منو دیدن دست به چماق شدن
اوه اوه -
sandiiii واقعا؟
نوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهمهدیه بانو
عار تازه ۱۹ سالشه فک کنم :| -
مهدیه بانو
عار تازه ۱۹ سالشه فک کنم :| -
سربالایی کوه رو رفتم بالا
هندزفریم که تو گوشم بود
بعدش یه قسمت چاله مانندی بود
رسیدم چاله دیدم بلهههههههههههههههه
اوباش در حال عیش ونوش
منو دیدن دست به چماق شدن
اوه اوهنوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهابراهیم طاها راه برگشت نبود چون از عقب میزدن
من اصلا به روم نیاوردم
فقط هندزفری رو خاموش کردم تا وقتی رد میشم از کنارشون بفهمم میخوان بزنن
دیدم بله
یکیشون چماق بدست میگه بزار رد شه میزنمش از پشت -
نوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
Mehdi Hosseinbor ممنون
-
-
یادش بخیر قدیما
با بچه ها فوتبال میزدیم
به عنوان پیشکسوت بودم
اوباش شهرک میومدن تا به خونه ها نگاه کنن گروهی میرفتیم
هدایتشون میکردیم
.
.
.
.
..
.
یبار رفتم کوه تک و تنها گیر افتادم بین اوباشابراهیم طاها بعدش چیشد
-
نوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
میدونستم دعوا میشه
چند قدم برگشتم
آدرنالین بالا بود
دیدم صداشون رفت بالا نگو یکی از دوستاشون از راه میرسه که تو فضا نبود منو میشناسه
بر میگرده به اونیکه میخواست منو بزنه میگه
اینو نزن ول کن
راضیش کرد دعوا نکنه
بعدا فهمیدم اون پسره عیش و نوش کرده کلا قاطی بود و مریضی داشت دعوا میشد فردا خونش گردنم بود -
نوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عید خواستین سفر کنین ،مشهد نیاین
کلی عرب از عراق اومدن...خوزستان هم بخاطر عرب های عراقی کرونا انگلیسی گرفتن .
مشهد زائر و اینا اومده از عراق
مشهد نیاین ...
زیارت هم نمیتونین مثل قبل برین
حسرت میمونه رو دلتون چون ساعتی میکنن حرم رو یا کلا میبندن
جای تفریحی هم که نداره :|
ولی اگه اومدین برین کارو ، چیزا و سوخاری بزنین :|
شبدیزم میتونین برین پیتزا جوجه کباب بزنین خوشمزس :|
شبدیزِ فرهاد برین -
عید خواستین سفر کنین ،مشهد نیاین
کلی عرب از عراق اومدن...خوزستان هم بخاطر عرب های عراقی کرونا انگلیسی گرفتن .
مشهد زائر و اینا اومده از عراق
مشهد نیاین ...
زیارت هم نمیتونین مثل قبل برین
حسرت میمونه رو دلتون چون ساعتی میکنن حرم رو یا کلا میبندن
جای تفریحی هم که نداره :|
ولی اگه اومدین برین کارو ، چیزا و سوخاری بزنین :|
شبدیزم میتونین برین پیتزا جوجه کباب بزنین خوشمزس :|
شبدیزِ فرهاد برینdlrm نمیدونم چرا حس میکنم تو حرفات ی کلکی هست
-
نوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اون شهرک که ما بودیم خیلیا خود شیفته بودن
همه برا خودشون اوباش بودن
یه روز ظهر تابستون ساعت 3 میرفتم مغازه -
نوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mehdi Hosseinbor خیلی حالتون خوبه انگار، همش استیکر خنده
-
dlrm نمیدونم چرا حس میکنم تو حرفات ی کلکی هست
نوشتهشده در ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۷:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMehdi Hosseinbor در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
dlrm نمیدونم چرا حس میکنم تو حرفات ی کلکی هست
Mehdi Hosseinbor در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
dlrm نمیدونم چرا حس میکنم تو حرفات ی کلکی هست
نه
کذبه
کلا میگم