شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
چند وقت پیش یه جا مهمونی رفتیم سر شام یهو دیدیم زن صابخونه هی سرفه میکنه و نفس بالا نمیاد داد میزنه :
"فاضلاب,فاضلاب,فاضلاب"
ما همه نگاهمون رفت سمت دستشویی و حموم گفتیم حتما فاضلابش زد بالا خواستیم در ریم سمت ما نیاد که یهو دیدیم شوهرش براش آب ریخت گفت بخور عزیزم!
نگو طرف داشت شوهرشو که اسمش"فاضل"بود صدا میزد که براش آب بریزه.
فاضل آب
بدبخت غذا تو گلوش گیر کرده بود! -
وقتی یهویی دوربین جلو باز میشه