هرچی تودلته بریز بیرون7

[Infinitie. A]

M Tg در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

@infinitie-a در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

@mitra-ism-rahmani اع آره همون شعره که منم یادم رفته

شاید جامی بوده جام داشته
شایدم درباره اون که جام داشت کی بود؟؟ پادشاهه؟؟؟ اسمش مث مشهیده

جمشید

[M Tg]

@first خخ چون خیلی گشتی باشه
حالا از کجا دان کنم؟

[Infinitie. A]

@mitra-ism-rahmani در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

@infinitie-a در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

@mitra-ism-rahmani اع آره همون شعره که منم یادم رفته

چرت نگو تا ۵ مین دیگه شعرو کامل میارمش

اوکی

[M Tg]

@infinitie-a دقیقا اسمشو یادم نمیومد

[zeinab dehghani]

@ida-shateri حالا کم کم اون آبمیوه اثرشو میزاره...
بعدن برو یه دست بازی بزن
پ.ن:برار هم بازی میکنه
یه بار خودش تو تودلی نوشته بود

[چیچک]

@infinitie-a از خداتم باشه

[JuDi]

جام و جمشید
مارافراغتی وفلان که جمشید جم نداشت

[zeinab dehghani]

@haniehno یه سوال بپرسم؟!

[JuDi]

zeinab dehghani برار کیه؟
حکم؟

[Infinitie. A]

zeinab dehghani به قول اون یکی خواهرم، درتی کالچر:|||||
بی منشن اسم منو میبری؟
من تکذیب میکنمچی بازی میکنم خودم خبر ندارم؟

[JuDi]

zeinab dehghani بمن گفت بهش بگو نپرسه

[چیچک]

zeinab dehghani بلـــ ــ ــه

[چیچک]

@infinitie-a مکینم

[zahra movahedizadeh]

M Tg در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

zahra movahedizadeh در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

pouya hosein pour
نه...
سر ظهر برقا رفتن مغزم اتصالی کرده بود

شیرگازو باز میکردی خب

پیشنهاد خیلییی خوبیه

[M Tg]

@ida-shateri در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

zeinab dehghani بمن گفت بهش بگو نپرسه

خیلی خوب بود

[M Tg]

zahra movahedizadeh فقد دقت کن شیر گازو باز کردی باید پتو بدی رو خودت بخوابی

[Infinitie. A]

@haniehno خواهرم حتی روی ادیت هم اشتباه زدی

[چیچک]

zeinab dehghani پنچرم نکنیا

[چیچک]

@infinitie-a ⁦️⁩

[_Mitra_]

جام شراب مرهم دلهای خسته است

خورشید مومیایی ماه شکسته است

از صد هزار خانه خراب است یادگار

گردی که در عذار تو از خط نشسته است

غافل مشو ز پاس دل ما که بارها

زنجیر زلف را به تپیدن گسسته است

ابروی دلفریب تو عیار پیشه ای است

کز چین کمر به بردن دل تنگ بسته است

بر چهره تو خال زمین گیر شاهدست

کز آتش تو هیچ سپندی نجسته است

مجنون ز بخت تیره ندارد شکایتی

زیر سیاه خیمه لیلی نشسته است

زنهار اعتماد مکن بر حجاب حسن

کز شرم، باز دیده خود را نبسته است

از ناتوان عشق مدد جو، که می کند

کار دم مسیح نسیمی که خسته است

شبنم به شخ عرق شرم یار نیست

بر روی آفتاب قیامت نشسته است

معلوم می شود ز کمر بستگان اوست

هر غنچه ای که طرف کله بر شکسته است

شیرین تر از غبار شکر می رود به باد

هر چند بال طوطی ما زنگ بسته است

زنجیر آهنین چه کند با جنون ما؟

مجنون ما ز کشمکش فکر رسته است

دارد هزار چرخ و فلک را به یاد عشق

این سیل صد هزار چنین پل شکسته است

تمهید در خرابی صائب ضرور نیست

تا دست می زنی به زمین نقش بسته است

صائب تبریزی

همین بود :)))
بیت اولش