هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@dr-bernosi
اون که اره !!
یاد نارنگی هایی که زیر نیمکت ها میخوردیم بخیریاد اون ته کلاس رفتنا برای خوردن پرتقال بخیر
وووووووووووووواااااااااااااای چقد از این کارا میکردیم فقط حیف بوش درمیومد نمیشد با ارامش خورد
مهی جون در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@dr-bernosi
اون که اره !!
یاد نارنگی هایی که زیر نیمکت ها میخوردیم بخیریاد اون ته کلاس رفتنا برای خوردن پرتقال بخیر
وووووووووووووواااااااااااااای چقد از این کارا میکردیم فقط حیف بوش درمیومد نمیشد با ارامش خورد
دخترا هم انجام میدن مگه : | ؟
-
اونم برای پیام نور تازه
@dr-bernosi در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
اونم برای پیام نور تازه
شماهم بخاطر سربازی داری میری پیام نور ثبت نام کنی ؟
-
مهسا برای تاییدیه که با مدرسه کاری نداری باید بری پست
دکتر سال بعد هم همون مقدار یا بیشترشو باید بدین@m-an در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
مهسا برای تاییدیه که با مدرسه کاری نداری باید بری پست
دکتر سال بعد هم همون مقدار یا بیشترشو باید بدیننه رفتم مدرسه که مدارکم چک کنم بعد اونجا ازش پرسیدم چیه این تاییدیه گف برا اونایی که شهریور رد شدن .... :| :|
گف همین ریز نمرات کافیه ...
ینی باید برم اینو الان بگیرم
؟؟؟؟ -
اصلن یه خر تو خریه که نگو
فردا وقت ثبت نام
اون وق هنوز اطلاعات من تو سایت دانشگاه ازاد نیس
زنگ زدم میگم چرا این طوریه
میگه فردا حضوری بیا
فقط دلم میخواد برم دانشگاه بگن ثبت نام نداریم اون وق خراب کنم اون جا رو سرشون :|
الان دو روزه همش استرس دارم از دست اینااا -
پسری برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاده و به یکی از فروشگاههای بزرگ که همه چیز میفروشند رفت…
مدیر فروشگاه به او گفت : یک روز فرصت داری تا به طور آزمایشی کار کرده و در پایان روز با توجه به نتیجه کار در مورد استخدام تو تصمیم میگیریم
در پایان اولین روز کاری مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید که چند مشتری داشته است ؟
پسر پاسخ داد که یک مشتری
مدیر با ناراحتي گفت: تنها یک مشتری …؟ بی تجربه ترین متقاضیان در اینجا حدقل ۱۰ تا ۲۰ فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است ؟
پسر گفت: ۱۳۴,۹۹۹٫۵۰ دلار
مدیر فریاد کشید : ۱۳۴,۹۹۹٫۵۰ دلار …..؟
مگه چی فروختی ؟
پسر گفت : اول یک قلاب ماهیگیری کوچک فروختم، بعد یک قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یک چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یک چرخ ماهیگیری ۴ بلبرینگه. بعد پرسیدم کجا میرید ماهیگیری ؟ گفت : خلیج پشتی
من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یک قایق توربوی دو موتوره به او فروختم
بعد پرسیدم ماشینتان چیست و آیا میتواند این قایق را بکشد؟ که گفت هوندا سیویک
من هم یک بلیزر دبلیو دی۴ به او پیشنهاد دادم که او هم خریدمدیر میگه اون اومده بود قلاب ماهیگیری بخره تو بهش قایق و بلیزر فروختی ؟
میگه نه اومده بود قرص سردرد بخره من بهش پیشنهاد کردم بره ماهیگیری برای سردردش خوبه!
" کارل استوارت "
صاحب بزرگترين هايپرمارکتهای دنيا -
امروز رفتم علم و صنعت واسه ثبتنام
لامصب مثل باغ میمونه اینقدر درخت داره
نشونه های پیشرفت رو توی دانشکده کامپیوترش دیدم -
امروز رفتم علم و صنعت واسه ثبتنام
لامصب مثل باغ میمونه اینقدر درخت داره
نشونه های پیشرفت رو توی دانشکده کامپیوترش دیدم@phenomenon در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
امروز رفتم علم و صنعت واسه ثبتنام
لامصب مثل باغ میمونه اینقدر درخت داره
نشونه های پیشرفت رو توی دانشکده کامپیوترش دیدمسلام
بسلامتی
به امیدموفقیت های بیشتر -
آخ سلام