داشته هامون

[fatemeh8181]

@m-sina شما نمیتونی بگی من اماده نیستم دنیا که نمیگه اوکی اماده نیسی من صبر میکنم تا اماده بشی
باهیچکس شوخی نداره
اگه شما فقط س روز متوالی اینو شنیدی بنده هروز میشنوم
همین دیشب بابام گفت
من به تو اصلا اعتماد ندارم بخاطر همین هم تو هیچی نمیشی
یا مادرم هر روز میگه تو اگه یه چیزی شدی من اسممو عوض میکنم
قضاوت غریبه ها کمتر ادمو میسوزونه تا خانواده ولی
خب قبلا روم خیلی تاثیر میزاشت و نتیجع کنکور امسالم قربانی گوش کردن به این حرفا شد
اشک و گریه مداوم که اینا چرا اینطوری میکنن با من
و هزارتا دلیل دیگه
اما امسال یه فرق بزرگ کردم باهاشون راه اومدم با اینکه الان سرکوب قبول نشدن هم اضافه شده ولی من از رفتارم از فکرم راضیم
چون نمیخوام دوباره تگرار بشه
شما خودت میتونی بزرگ ترین تغیرات رو روی خودت ایجاد کنی
راستش راه حل نداره
فرار کردن ب پارک بغل خونه
گوش دادن موسیقی برای نشنیدن
و هزار نوع فرار
فقط وقتتومیگیره و اونارو تشدید میکنه
چارش کنار اومدنه
یه چیزی میگم شاید کمکت کنه
وقتی مادرت میاد و شروع میکنه
حرفاشو خوبب گوش کن همین که رفت یه برگه سفید بزار کنار دستت و اونارو بنویس و بگو مثلا ساعت 10شب ب حرفای مادرمفکر میکنم
بعد دوباره شروع کن ب خوندن
این روش باعث تمکزم میشه
بجز حرفای مادرت اگه چیزی هم باعث از بین رفتن تمرکزت میشه بنیس و ساعت ده انارو بخون و تفکیک کن
اینطوری هم کنار میای هم وقتت نمیره

[سارا M 0]

سلام
حرفی ک میخوام بزنم بر اساس فکر و فلان و بهمان نیست یا بهتره اینجور بگم ک نیومدم بگم از نظرِ من!
اومدم ی تجربه‌ بگم همین..
بهترین کار اینه ک شما وقتی میبینی با منطقی صحبت کردن متاسفانه مادرتون باز هم حرفای خودش رو تکرار میکنه....بهتره دیگه بیخیال باشید، اهمیت ندید، اصلا سکوت کنید در برابر حرفای مادرتون، یک بار بگید ک حرفاشون رو توجه میکنید و برای اینکه تمرکز داشته باشید دیگه تکرار نکنه! همین!! اگر نشد دیگه کلا بیخیال حرفای ایشون! شما نگاه و فکرت به کتاب باشه مادرتون هم قطعا دیگه بیخیال میشه وقتی میبینه شما اهمیت نمی‌دید و سرتون تو کتابه.... صحبت با مشاور هم گزینه خوبیه ک با مادرتون صحبت کنه...البته اگه زیادی کش پیدا کرد این قضیه حتی در صورت اهمیت ندادنِ شما...
ببینید من از خودم در نمیارم این حرفو..! الان شاید خیلیا ک پست من رو میخونن بگن این دلش خوشه و خانوادش تا حالا تحت تنش قرارش ندادن، اومده گفته بیخیال!
اتفاقا اگه بخوام منم مشکلات خودم رو توی این پست ردیف کنم تا فردا طول میکشه! منم قطعاااا بوده موقع هایی که خانوادم از روی محبت با من صحبت کردن در حالی ک صحبتشون برای من سرشار از محبت نبود...سرشار از استرس بود! بوده روزهایی ک اینقدر ری اکشن نشون دادم...اینقد هی گفتم اینطور و اونطوری و فلان و...
دیدم عه اینجوری فقط به خودم استرس وارد کردم و اعصابم خورد شد...وقتم هم هدر رفت!
نه تنها مادرتون...بلکه در همه جنبه های زندگیتون گاهی اهمیت ندادن بهترین چیزه! نه برای طرف! بلکه به خاطر آرامش و اعصاب خودتون.
خلاصه این چیزی بود ک من توی زندگی بهش رسیدم...واسم اصلا مهم نیست ک بقیه بهش عمل کنند یا ن...فقط اومدم به عنوان ی تجربه‌ گفتمش، همین....وگرنه گاهی آدم تا خودش به چیزی نرسه ممکنه درک حرفای من براش سخت باشه.
موفق باشید:))

[IIAII]

@atena-karimi در خانواده گفته است:

میفهمم و تا حدودی درکتون میکنم بیشتر مادرا اصولا از این تکنیک استفاده میکنن که به بچشون میگن تو هیچی نمیشی تا به خو

یادمه یه بار بهم گفت "تو چرا وقتی من این حرفارو میزنم بهت، انگیزه نمیگیری بیشتر بخونی؟ بچه های مردم با شنیدن این حرفا، انگیزه میگیرن اونوقت تو ...."

جالب اینجاس که من روزی 8 ساعت میخونم ولی مادرم میگه چرا 10 ساعت نشد؟ (چون مشاورم توی برنامه، 10 ساعت مطالعه گذاشته) و منم کلی دلیل میارم که چرا نتونستم(اونم دلایل قانع کننده) بعد که مادرم قانع میشه، چند لحظه بعد انگار نه انگار قانعش کرده بودم!
فکر کنم آخرین پیشنهادتون، راه خوبی باشه

[IIAII]

fatemeh8181 ممنون از صحبتاتون

[IIAII]

سارا M 0 اره منم موافقم ولی خیلی مادرم خیلی برام مهمه. برای همینم نمیتونم حرفاشو فراموش کنم. ولی اگه بشه از مادرم دور باشم تا یه کوچولو مستقل بشم، خیلی خوب میشد

[Galadriel]

دوست من درگیر شدن با خانواده یکی از مواردیه ک نابودت میکنه ..من امسال رتبم توی منطقه3 5هزارشد و دقیقن دلیلش این بود ک ی روز درمیون با مامانم بحث و دعوا میکردمو اخرش من ضرر کردم ک ب هدفم نرسیدم و مجبورم یکبار دیگه اون سال رو تکرار کنم اما میدونم امسال دیگه باید بیخیال بیخیال باشم ینی اگه مامانم بدترین حرفارو ب من گفت من میگم باشه شما راست میگی اگه حتی منو زد میگم خیلی لطف کردی و این فقط باعث میشه من ارامش خودم رو حفظ کنم پس لطفا لطفا اشتباه بقیه رو ک یکیش خودمم تکرار نکن
تو تو سال کنکورت باااید ارامش داشته باشی اگر بقیه نمیتونن جلو نگرانی خودشونو بگیرن و با این کار تورو اذیت میکنن تو خودت نسبت بهشون بی توجه باش نیاز نیس در اتاقت رو قفل کنی این بدتر ممکنه حساسشون کنه خودت بیخیال شو..صبا مدیتیشن کن این تورو ارومت میکنه و وقتی عصبی میشی ی تکنیک هست ارومت میکنه
انگشت شصت و اشارتو بهم فشار بده محکم و ی نفس عمییق بکش و همزمان ک بازدم انجام میدی دست راستتو ازاد کن دوباره برا دست چپت اینکارو بکن
درکل خودتو اروم کن وقتی عصبی میشی اهنگ گوش بده برقص کتاب بخون دوش بگیر طناب بزن درمورد عصبانیتت بنویس هرکار بکن تا خشمتو فروببری این تنها راه نجاتته
موفق باشی

[IIAII]

@f-seif-0 توصیه ات جالب بود ممنونم ازت
بعضی هاشونو تاحالا انجام ندادم مثل اون تکنیک انگشت

[Galadriel]

این پست پاک شده!

[IIAII]

@f-seif-0 اما خب اینکه بخوام با مادرم با آرامی صحبت کنم هم امتحان کردم. شاید زودتر همه چی تموم بشه ولی مادرم تا نیش خودشو با اون سه تا جمله نزنه ول کن نیست

[Galadriel]

@m-sina
الان کامل خوندم پستت رو
دقیقن شرایطت رو داشتم عینن ینی
من خیلی وقتا دیگه بهش دروغ میگفتم واقعن
ولی خب از سر نگرانیه و نمیدونن دارن بدتر اذیت میکنن
لطفا لطفا خودتو نجات بده چون من وضعیت الانتو تجربه کردمو تهشم دیدم
اصلا کنکور بدرک
من الان بیماریایی سرم اومده ک نمیتونم بگمشون حتی
بضی وختا از شدت درد دلم میخواد جیغ بکشم فقط
گوارشم نابود شده ینی
به خودت رحم کن
همچی کنکور نیست
هیچی مهم تر از سلامتی نیست

[IIAII]

@f-seif-0 اوکی انجامشون میدم

[Galadriel]

@m-sina
مامان من همین الانشم حتی بضی وختا بهم میگه تو مثل پارسال میشی میخوای بمونی ک چی چرا نزدی پرستاری رایولوژی فلان
منم میخندم بهش رد میشم
صحبت کردن فایده نداره مال من ک تهش دعوا و بحث میشد همش

[امیررضا الهی 0]

Amirreza Vafaei Moghadam دوست عزیز من ساعات درس خوندن رو گفتم بعد از اینکه درسش رو مطالعه کرد در حد 2 دقیقه گزارش کار شفاهی یا حتی کتبی به خانواده یا فرد مورد نظر بده و از روند پیشرفتش اون فرد رو قانع کنه و حتی برای اینده با توجه به وضعیتش وعده بده و با مسالمت اوضاع رو کنترل کنه .

[Galadriel]

@m-sina
کتاب استرس ممنوع پراز تمیرناییه که تورو ارومت میکنه حتما بخونش میتونی دانلودشم بکنی

[IIAII]

@f-seif-0 صحبت نکردن رو موافقم باهاش
ولی حالت خراب نمیشه؟ مثلا دلت نمیشکنه؟ یه ذره هم ناراحت نمیشی؟

[IIAII]

امیررضا الهی 0 در خانواده گفته است:

Amirreza Vafaei Moghadam دوست عزیز من ساعات درس خوندن رو گفتم بعد از اینکه درسش رو مطالعه کرد در حد 2 دقیقه گزارش کار شفاهی یا حتی کتبی به خانواده یا فرد مورد نظر بده و از روند پیشرفتش اون فرد رو قانع کنه و حتی برای اینده با توجه به وضعیتش وعده بده و با مسالمت اوضاع رو کنترل کنه .

مادرم میدونه من روزی چند ساعت و چی میخونم
مسالمت هم روی مادر من دیگه جواب نمیده

[امیررضا الهی 0]

ببین عموما در شهر های کوچیک یا شهرستان ها این موضوع رو اینقد جدی نمی گیرند که حالا پیش روانش شناس هم بخواهن بروند بهترین راه حل گفتمان درون خانواده ای و ایجاد اعتماد سازی است به مادر محترم بگویید من با این شیوه درس می خوانم و نتیجه را هم با ازمون ازمایشی نشان خواهم داد و مادر هم روند پیشرفت را ببیند فشار را کمتر می کند و احترام و یاری را بالا می اور.

[Galadriel]

@m-sina
@m-sina
جرا خیلی قبلن گریه میکردم همش یا حواسم پرت میشد یهو ب خودم میومدم میدیم انقد ناخون کشیدم رو دستم زخم شده
ولی دیگه پوست کلفت شدم
چون یجا ضربشو خوردم
حتی چن روز پیش ب مامانم گفتم دیگه حرفات برام مهم نیستنو من فقط کاری رو میکنم که فکر میکنم درسته و کمکم میکنه
مثلن پارسال همش گیر میداد تو چرا زیاد کتاب نمیخونی باید زیاد کتاب بخونی
منم بیشتر کتاب میخوندم تا دست از سرم بکشه مثلن حتی میرم ب پشتیبان قلمچیم میگف فاطمه ما کتاب نمیخونه فق تست میزنه
اخرشم همون کم تست زدنه زد ب کمرم
یادبگیر نسبت ب هرچیزی بیخیال باشی
این راز موفقیت و خوشبختیه تو فقط باید یک نفر رو از خودت راضی نگه داری اونم خودتی
اشتباهات منو بقیه رو تکرار نکن دوست من

[امیررضا الهی 0]

@m-sina بدون خودت یه جایی کاری کردی و مادرت رو حساس کردی بهترین راه حال این است که هر وقت سرکوفت زد بگی خدا خودش می بینه و من بیشر درس می خونم و قطعا به خاطر سر کوفت مادرم من در اولویت امداد الهی هستم البته اگر به دین اعتقاد داری

[Galadriel]

امیررضا الهی 0
اینم همیشگی نیس مامان من از روی نگرانیش نمیتونست خودش رو کنترل کنه هزار نفرم باهاش صحبت کردن اما درست نشد
فقط باید خودش رو کنترل کنه