-
Sharllot
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
️
پاسخ:اگر ابر بهاران گردد آه گریه آلودم
بجای سبزه فریاد از دل هر دانه برخیزدنوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهKosar A003
دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری -
Kosar A003
دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار ندارینوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
یا بهار عمر من رو به خزان خواهد نهاد
با نهال قامت او را ببر خواهم گرفت -
@narjes-hashemi
یا بهار عمر من رو به خزان خواهد نهاد
با نهال قامت او را ببر خواهم گرفتنوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهKosar A003
تا در ره پیری ب چ آیین روی ای دل
باری ب غلط صرف شد ایام شبابت -
@narjes-hashemi
یا بهار عمر من رو به خزان خواهد نهاد
با نهال قامت او را ببر خواهم گرفتنوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده! -
Kosar A003
تا در ره پیری ب چ آیین روی ای دل
باری ب غلط صرف شد ایام شبابتنوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهSharllot
تیرگی بیرون نرفت از دل به علم ظاهری
خانه را روشن نمیسازد چراغ پشت پا -
Sharllot
تیرگی بیرون نرفت از دل به علم ظاهری
خانه را روشن نمیسازد چراغ پشت پانوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
ک عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها -
Sharllot
تیرگی بیرون نرفت از دل به علم ظاهری
خانه را روشن نمیسازد چراغ پشت پانوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سر چشمه هنر -
نوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Sharllot
افسرده ایم و خسته دل از هرچه هست و نیست
شاید به بوی زلف تو خور را دوا کنیم -
نوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Sharllot
از خیل اسیران کهن نیستم اما
روزی زده ام در قفسی بال و پری چند -
Sharllot
افسرده ایم و خسته دل از هرچه هست و نیست
شاید به بوی زلف تو خور را دوا کنیمنوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
من دل به کسی جز تو به اسان ندهم
چیزی ک گران خریدم ارزان ندهم -
نوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سجاد-ذوالفقاری
روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع -
@سجاد-ذوالفقاری
روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمعنوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
عکس آن لبهای میگون در شراب افتاده است
حیرتی دارم که چون آتش در آب افتاده است -
@سجاد-ذوالفقاری
روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمعنوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۴ آخرین ویرایش توسط Sharllot انجام شده@narjes-hashemi
علی ای همای رحمت ب چ آیتی خدا را
ک ب ما سوا فکندی همه سایه ی خدا را -
@سجاد-ذوالفقاری
روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمعنوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا
که به سوا فکندی همه سایه ی همه را -
@narjes-hashemi
عکس آن لبهای میگون در شراب افتاده است
حیرتی دارم که چون آتش در آب افتاده استنوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهKosar A003
تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را
به زبان خود بگویی که به حسن بی نظیرم -
نوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سجاد-ذوالفقاری
اگر مرگ داد است بیداد چیست
ز داد اینهمه بانگ و فریاد چیست -
نوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Sharllot
امشب از عشق مگر آمده حرفی بمیان
کاتش اندر دل شمع و پر پروانه زدند -
نوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Sharllot در " مشاعره " گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری
اگر مرگ داد است بیداد چیست
ز داد اینهمه بانگ و فریاد چیستتوانا بود هرکه دانا بود
زه دانش دل پیر برنا بود
-
Sharllot
امشب از عشق مگر آمده حرفی بمیان
کاتش اندر دل شمع و پر پروانه زدندنوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهKosar A003
دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن
ک باد صبح نسیم گره گشا آورد -
نوشتهشده در ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Sharllot در " مشاعره " گفته است:
@narjes-hashemi
علی ای همای رحمت ب چ آیتی خدا را
ک ب ما سوا فکندی همه سایه ی خدا را@سجاد-ذوالفقاری در " مشاعره " گفته است:
@narjes-hashemi
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا
که به سوا فکندی همه سایه ی همه راای دهـنده عقـها فریادرس
تا نخـواهی تو نخواهـد هیچ کس