هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
fatemeh8181 آره خيلي
@سجاد-ذوالفقاری نيستن كه انجمن بهم بريزن كه@roghayeh-eftekhari در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
fatemeh8181 آره خيلي
@سجاد-ذوالفقاری نيستن كه انجمن بهم بريزن كهدرود
fatemeh8181 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@roghayeh-eftekhari هستن یجور @سجاد-ذوالفقاری نیستن خلوته
میدونم تودلی بدون من تحملش سخته اصن نیازی به گفتن نیست
پ.ن : حال ندارم فکت بگم همین یکی بستتونه
-
@سجاد-ذوالفقاری
سلام
حالتون بهتره؟Zeinab Siri
سلام
اره دیگه یواش یواش بهتر میشم
ممنون -
Zeinab Siri
یا خدااااااااااا
چشم حتما@sania-andiravan
ممنون
-
Zeinab Siri
سلام
اره دیگه یواش یواش بهتر میشم
ممنون@سجاد-ذوالفقاری
خداروشکر
خواهش میکنم -
@sania-andiravan
ممنون
Zeinab Siri
خواهش میکنم -
Zeinab Siri
خواهش میکنم -
دارم فکر میکنم آدم باید چیکار کنه که از جوونیش نهایت استفاده رو ببره؟!
به نتیجه ای رسیدید به منم بگید.. -
مجلس جمع شد
از پیام قبلیا لذت ببر@kosar-mortazavi
@roghayeh-eftekhari
@Mr-Perfect
@Zeina Siri
مهشید حسن زاده 0
@سجاد-ذوالفقاریبچع ها چطوره بنظرتون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قلبم نا ارام است
انگار کسی۳صبح زنگ درخانه اش را فشرده و فرارکرده.میخواهد خودش را ارام کند اما بی فایده است میخواهد برای خودش لالایی مادرانه بخواند تا چشمانش سنگین شود اما نمیشود.
خواب از سرش پریده وبیخوابی میهمانش شده است.
خورشیدکه طلوع میکند زل زده است به عقربه های ساعت تنهایی.
میخواهد صبحی دیگر راآغاز کند.
آبی برسروصورت زخمی اش میزند.نگاهی در آینه ی شکسته شده ی غرورش می اندازدو باز با خودزیر لب زمزمه میکند.
هر روز شکسته تراز دیروزت میشوی رَفیق.
درفنجان غم قهوه ای تلخ برای خودش می ریزد
گرامافون شکست هایش را به صدا در می اوردو به تراس احساساتش میرود.
تمامی روز را پشت میز زندگی کتاب تجربه اش را مطالعه میکند.
نگاهش را به اسمان گره میزند خورشید دیگر درحال غروب کردن است وشبی دیگر با مهتابی از جنس دلتنگی نمایان میشود.
به داخل اتاق میرود و تخت بی کسی هایش بار دیگر اورا در آغوش میکشد. -
دارم فکر میکنم آدم باید چیکار کنه که از جوونیش نهایت استفاده رو ببره؟!
به نتیجه ای رسیدید به منم بگید..maryam111
منم زیاد فکرمیکنم
اما هنوز به جوابی نرسیدم... -
fatemeh8181
درود
خوبی ؟مرسی اره دارم میخونم فردا دیگه برنامه اصلیم شروع میشه
@سجاد-ذوالفقاری خوبه
-
fatemeh8181 خوبم خداروشکر
تو چطوری؟Zeinab Siri میگذره
-
Zeinab Siri میگذره
fatemeh8181 انشاالله که خوب بگذره
-
fatemeh8181 انشاالله که خوب بگذره
Zeinab Siri نمیدونم
-
دارم فکر میکنم آدم باید چیکار کنه که از جوونیش نهایت استفاده رو ببره؟!
به نتیجه ای رسیدید به منم بگید.. -
@kosar-mortazavi
@roghayeh-eftekhari
@Mr-Perfect
@Zeina Siri
مهشید حسن زاده 0
@سجاد-ذوالفقاریبچع ها چطوره بنظرتون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قلبم نا ارام است
انگار کسی۳صبح زنگ درخانه اش را فشرده و فرارکرده.میخواهد خودش را ارام کند اما بی فایده است میخواهد برای خودش لالایی مادرانه بخواند تا چشمانش سنگین شود اما نمیشود.
خواب از سرش پریده وبیخوابی میهمانش شده است.
خورشیدکه طلوع میکند زل زده است به عقربه های ساعت تنهایی.
میخواهد صبحی دیگر راآغاز کند.
آبی برسروصورت زخمی اش میزند.نگاهی در آینه ی شکسته شده ی غرورش می اندازدو باز با خودزیر لب زمزمه میکند.
هر روز شکسته تراز دیروزت میشوی رَفیق.
درفنجان غم قهوه ای تلخ برای خودش می ریزد
گرامافون شکست هایش را به صدا در می اوردو به تراس احساساتش میرود.
تمامی روز را پشت میز زندگی کتاب تجربه اش را مطالعه میکند.
نگاهش را به اسمان گره میزند خورشید دیگر درحال غروب کردن است وشبی دیگر با مهتابی از جنس دلتنگی نمایان میشود.
به داخل اتاق میرود و تخت بی کسی هایش بار دیگر اورا در آغوش میکشد.زیباست
fatemeh8181 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
خواب از سرش پریده وبیخوابی میهمانش شده است.
پیشنهادی : خواب از خانه او رفته و بیخوابی مهمانش شده
-
@kosar-mortazavi
@roghayeh-eftekhari
@Mr-Perfect
@Zeina Siri
مهشید حسن زاده 0
@سجاد-ذوالفقاریبچع ها چطوره بنظرتون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قلبم نا ارام است
انگار کسی۳صبح زنگ درخانه اش را فشرده و فرارکرده.میخواهد خودش را ارام کند اما بی فایده است میخواهد برای خودش لالایی مادرانه بخواند تا چشمانش سنگین شود اما نمیشود.
خواب از سرش پریده وبیخوابی میهمانش شده است.
خورشیدکه طلوع میکند زل زده است به عقربه های ساعت تنهایی.
میخواهد صبحی دیگر راآغاز کند.
آبی برسروصورت زخمی اش میزند.نگاهی در آینه ی شکسته شده ی غرورش می اندازدو باز با خودزیر لب زمزمه میکند.
هر روز شکسته تراز دیروزت میشوی رَفیق.
درفنجان غم قهوه ای تلخ برای خودش می ریزد
گرامافون شکست هایش را به صدا در می اوردو به تراس احساساتش میرود.
تمامی روز را پشت میز زندگی کتاب تجربه اش را مطالعه میکند.
نگاهش را به اسمان گره میزند خورشید دیگر درحال غروب کردن است وشبی دیگر با مهتابی از جنس دلتنگی نمایان میشود.
به داخل اتاق میرود و تخت بی کسی هایش بار دیگر اورا در آغوش میکشد.fatemeh8181 قشنگه
-
زیباست
fatemeh8181 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
خواب از سرش پریده وبیخوابی میهمانش شده است.
پیشنهادی : خواب از خانه او رفته و بیخوابی مهمانش شده
@سجاد-ذوالفقاری اوم بعله
-
Zeinab Siri نمیدونم
fatemeh8181 خوب بودنت رو؟