هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
fatemeh8181 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
M Tg گریه نکن ولش کن بیا بغل خودم اجی
میخوام بلاکش کنم دیگهM Tg در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
fatemeh8181 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
M Tg گریه نکن ولش کن بیا بغل خودم اجی
میخوام بلاکش کنم دیگهبلاک کن منم دلم میخواد @سجاد-ذوالفقاری بلاکش کنم🥲
-
چراااااااااا نجنگید بلاک چیه اصن
-
بچه های خوبین
-
@narjes-hashemi اینا که چیزی نیست دقیقا کدوما چیزی نیست؟
احساس میکنم صرفا خواستی عموت و وضعیت تورم رو تخریب کنیamir ahmadi نهایت امید به زندگی بود گفتم گناه داری
خونخواه
-
M Tg نه دیگه در این حد
fatemeh8181 باش پس بلاکش نمیکنم
-
amir ahmadi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
z Gheibi بحث اینه چرا همچین اتفاقی اصلا باید رخ بده
تمایل داده شد...حالا شما بیاید پاسخ امیالتون رو ندین تا بعدا بهترش رو بهتون بدیم یا پاسخ بدین و بعدا بابتش عذاب ببینید بعد هم مطرح میشه که اختیار دارید و مختارید در تصمیم گیری
این اختیار نیست این جبرهمه ی تمایلات انسان بلنفسه خوب با بد نیستند که پاسخ گویی آنها تعیین کننده است باعث عذاب دنیای دیگه بشه یا رفع نیاز و آرامش این دنیا و آخرت
برآ مثال
یه چیزی تو وجود ما هست که دوست داره چیزای بهتر داشته باشه، بعضیا که نداشته باشند چیزی رو دوست دارن بقیه هم نداشته باشند یه صورت حسادت از این قوه استفاده می کنن
بعضیا از این احساس برای پیشرفت استفاده می کنند بهش میگن قبطهشما زمانی بهش میتونید بگید اختیار که قبل از دادن تمایل بگید انتخاب کن...من بعد از اینکه تمایل بهم داده شده مجبورم به تمایلاتم پاسخ ندم وگرنه که بدبختم میکنن اونور
حالا بیومدن به من بگفتن این تمایلات هستن...اگه بخوایشون وارد جایی میشی که مجبوری بهشون جواب ندی تا بهترش نصیبت شه یا جووب بدی تا ما به حسابت برسیم
اونوقت میشد اختیار...حق انتخاب قبل از شروع بازی
البته این رو هم من بگم که کلا به وجود همچین سیستم پاداش و مجازات باوری ندارم...صرفا طبق فرض مطرح شده خواستم بگمآره میدونم اگر دوست دارید در موردش صحبت کنیم
z Gheibi ببخشید من دست و پا نشسته وارد بحث میشم
ولی منظور دایی جان اینه که چرا من باید خلق میشدم که حالا بخوام به خودم سختی بدم و بخاطرش اذیت نشم!! در حالیکه اگرم سختی به خودم ندم، باعث میشه عذاب بشم!!
اگر به وحود نیومده بودم هبچکدوم از این داستانا نبود!!!
با اینکه من جواب این سوالو خیلی گشتم دنبالش، و یه جواب هم پیدا کردم، ولی خب من خیلی قبولش نکردم و جزو سوالاتمه، اگه میدونید ممنون میشم کمک کنید توی جوابش -
گناه دارن اخه
-
z Gheibi ببخشید من دست و پا نشسته وارد بحث میشم
ولی منظور دایی جان اینه که چرا من باید خلق میشدم که حالا بخوام به خودم سختی بدم و بخاطرش اذیت نشم!! در حالیکه اگرم سختی به خودم ندم، باعث میشه عذاب بشم!!
اگر به وحود نیومده بودم هبچکدوم از این داستانا نبود!!!
با اینکه من جواب این سوالو خیلی گشتم دنبالش، و یه جواب هم پیدا کردم، ولی خب من خیلی قبولش نکردم و جزو سوالاتمه، اگه میدونید ممنون میشم کمک کنید توی جوابش@infinitie-a ببین داشت بلاکت میکرد من نزاشتما
-
@sania-andiravan در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Sharllot
فکر میکردم فقط منم میرم تو مغازه
انصافا تنها راه چاره اس
چ پروفت نازه دختر -
M Tg در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
fatemeh8181 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
M Tg گریه نکن ولش کن بیا بغل خودم اجی
میخوام بلاکش کنم دیگهبلاک کن منم دلم میخواد @سجاد-ذوالفقاری بلاکش کنم🥲
-
Sharllot
مزدا وانت
مهم پیروزی بود
من اینقدر تو مغازه و کافی شاپ سوووتی دادم که اینا هیچی نیستن در مقابل اونا -
M Tg در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
fatemeh8181 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
M Tg گریه نکن ولش کن بیا بغل خودم اجی
میخوام بلاکش کنم دیگهبلاک کن منم دلم میخواد @سجاد-ذوالفقاری بلاکش کنم🥲
@roghayeh-eftekhari در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
M Tg در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
fatemeh8181 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
M Tg گریه نکن ولش کن بیا بغل خودم اجی
میخوام بلاکش کنم دیگهبلاک کن منم دلم میخواد @سجاد-ذوالفقاری بلاکش کنم🥲
کار خوبی میکنی
ولی ابوالفضل با اون خیلی فرق داره
منظورم از ابوالفضل @Infinitie-A -
@roghayeh-eftekhari توهم اوشونو بلاک نکن
-
maryam111 نخیرم فک کنم فرق گذاشتی
fatemeh8181 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
maryam111 نخیرم فک کنم فرق گذاشتی
آی لاو یو به خدا🥺
-
@roghayeh-eftekhari توهم اوشونو بلاک نکن
fatemeh8181 آخه اذیت میکنه🥲
-
@sania-andiravan اون چیزی که امروز تایپ شد و نثارت شد دستم خورد
ویرایش زدم فرستادمش دیدم ریپ خورده رو قبل ویرایش
بیاو جمعش کن -
گفتین نیسان
امروز رفیقم گفت بیا برسونمت گفتم نه مرسی گفت بابا هم مسیریم بیا...پشت نیسان که پر بود
رفتم در رو باز کردم دیدم صندلی ندارهگفت باید وایسی سر پا
گفتم بدمصب این پشت نیست این جلوعه چطو وایسم سرپا
خلاصه سوار شدیمگفت پنجره رو بده پایین هوا بخوری...دستگیره نداشت
بماند که را یه دستم شونه اون رو گرفتم با یه دستم در رو که باز نشه پرت بشم بیرون
اشک میریختیم از خنده