هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
چوزیبا
-
خداوکیل جو انجمن ی جوریه روم نمیشه بیام داخل
همش بحثای عشق مقدسه
تو دانشگاه اینقدر بحث نمیشه که اینجا بحث هست
️ کنکورتون رو بدید بعد برید سراغ اینکارا
️
-
@sania-andiravan در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@miss-joker
خداااا
نه پیکانش رو میارهخب حله
زمانشو اس بزن -
romisa
وای ببین کی اینجاست
خوبین؟
فکر کردم دیگه برنمیگردین به این انجمن
چقدر خوبه ک برگشتیchichak am در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
romisa
وای ببین کی اینجاست
خوبین؟
فکر کردم دیگه برنمیگردین به این انجمن
چقدر خوبه ک برگشتیسلام عزیزم مرسی
خوبی چطوری چه خبر کجا بودی -
خداوکیل جو انجمن ی جوریه روم نمیشه بیام داخل
همش بحثای عشق مقدسه
تو دانشگاه اینقدر بحث نمیشه که اینجا بحث هست
️ کنکورتون رو بدید بعد برید سراغ اینکارا
️
81Sobhan در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
خداوکیل جو انجمن ی جوریه روم نمیشه بیام داخل
همش بحثای عشق مقدسه
تو دانشگاه اینقدر بحث نمیشه که اینجا بحث هست
️ کنکورتون رو بدید بعد برید سراغ اینکارا
️
انجمن هم بین ایموجیا تبعیض قائل میشه
اونی ک خودشو می زنه دختره اونی ک راه میره پسره -
-
81Sobhan در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
خداوکیل جو انجمن ی جوریه روم نمیشه بیام داخل
همش بحثای عشق مقدسه
تو دانشگاه اینقدر بحث نمیشه که اینجا بحث هست
️ کنکورتون رو بدید بعد برید سراغ اینکارا
️
انجمن هم بین ایموجیا تبعیض قائل میشه
اونی ک خودشو می زنه دختره اونی ک راه میره پسره -
تو چرا باید انقدر بیکار باشی که پیام دو هفته پیش منو که خودتم ریپلای زدی رو الان دوباره لایک کنی؟/:
amir ahmadimaryam111 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
تو چرا باید انقدر بیکار باشی که پیام دو هفته پیش منو که خودتم ریپلای زدی رو الان دوباره لایک کنی؟/:
amir ahmadiگفتی میخوام از انجمن برم
همه لایک کردن
من منفی دادم...
رفتم برش داشتم منفی رو چون به کسی منفی نمیدم
(وی سر خود را به نشانه اظهار تاسف تکان میدهد...) -
میدونی
زندگی پر از اتفاقای غیرمنتظره است
پر اتفاقای غمگینه
پر لحظات نفرت بار
و پر از درد
و پر از استرس و التهاب
همیشه همینه ها
یه روز، روز عروسی ما روز عزای اوناست
یه روز، روز عروسی اونا روز عزای ماست
هیچوقت نمیشه که نباشه
همیشه هست
ولی پنهانه
فقط ما هر چند وقت یه بار گوشه کوچیکی از این پرده رو حرکت میدیم و غم رو میبینیم و فکر میکنیم که چقدررر این خبرا ناراحت کننده است در صورتی که اخباری با وسعت درد بیشتر و با غم و اندوه بیشتر وجود داره که ما نمیدونیم
بعضی اوقات میشینم با خودم فکر میکنم میگم ای وای فلانی جوون بود هنوز فوت کرد خانواده اش چی میکشن چه اوضاعی به سرشون اومده چطوری تحمل میکنن و ...
بعد به خودم میگم روزانه از این دست اتفاقات خیلییی زیاد داره در سطح جامعه میفته و من بی خبرم
پس باید سعی کنم کنار بیام و نذارم این حواشی ذهن منو درگیر کنن
درسته ناراحت شدم غصه خوردم ولی خب نباید بذارم انقدر منو بهم بریزه
دکتر هولاکویی همیشه یه جمله داره که میگه: اگه خواهرت دوستت خانواده ات و یا هرکی تو زندگیش مشکل داره به تو ربطی نداره و تو باید برای زندگی خودت تلاش کنی و غصه بخوری
میدونی حرفش رو پنجاه پنجاه قبول دارم آخه آدم نمیتونه غم و مشکل نزدیکانش رو ببینه و هیچی غصه نخوره .. به هر حال دله میشکنه
از طرفی هم میبینم خیلی زیادی دارم غصه بقیه رو میخورم طوری که انگار شده وظیفه ام و دارم از زندگی خودم جا میمونم
نمیدونم چطوری باید جلوی این غصه ها رو گرفت و اصلا پس باید چیکار کرد
#تودلی
پ.ن: ربطی به حال امشبم نداشت، دیدم بحثشه گفتمmaryam111 خیلی تاثیرگذار بود...
-
تو دنیای اطراف ما، با کمال احترام عقل اکثر مردم به چشمشونه
خیلیامون میگیم زود قضاوت نکن، فلان نکن، جاج نکن
ولی چه بخوایم چه نخوایم بقیه رو زود قضاوت میکنیم
اینطور بگم
از طرف محیط اطراف، رسانه، شبکه های اجتماعی، جو دوستان اطرافمون، و هزار تا محل دیگه، یه سری کلیشه هایی توی ذهن من و شما شکل گرفته که باعث میشه ماها با اونا افراد رو قیاس کنیم
مثال میزنم، اگه یه رفتگر به یه ادم عادی بگه آشغال نریز، احتمال زیاد حرفش کمتر جدی گرفته میشه تا اینکه یه دکتر متشخص بخواد این حرفو بزنه!!!
یعنی ماها ناخواسته تو ذهنمون حرف اون آقا رو نسبت به یکی دیگه برتری دادیم، با اینکه حرف هردوشون یکی بوده!!
حالا این یه موردشه
بالفرض، ببین برای کسی که مثلا تفکرات دینی داره، چه قدر ممکنه وضعیت سختتر باشه؟ تا بخواد حرفی بزنه بقیه اونو جدی نمیگیرن یا مسخره میکنن
یا اصن فرض کن یه پسر ۱۷-۱۸ ساله توی خیابون سوار یه ماشین لامبورگینی ببینی، نود و نه درصد میان میگن طرف دزده طرف فلانه طرف اینطوره
این یعنی قضاوت نابجا و زود!
حالا توی انجمن، نمودش چجوریه؟؟؟
اینجا ماها از پروفایل ها و گفتارهای هم دیگه،همدیگرو قضاوت میکنیم، نه اینکه من ترس از قضاوت داشته باشم!
ترس من از اینه که دیگه حرفم خریدار نداشته باشه!
ترس اینه که بخوان پشت سرت چیزایی بگن که اشتباهه!و ناحقه! در حالی که من میتونم جوری رفتار کنم که اینطور نباشه!
گرچه بعضی جاها پیش میاد که این چیزا مهم نیست و یه اتفاقی گاها ممکنه بیوفته که اگه من به مسئله ورود نکنم، ممکنه یه اتفاق بدتری بیوفته، خب اون موقع من میگم به جهنم، من باید کاریو که از نظر عقلم درسته انجام بدم، ولی تا وقتی که میبینم، نیازی به ورود من به مسئله نیست، من حرفی نمیزنم
و اینجاست که یه چیزی به اسم محدودیت پیش میاد!@infinitie-a چقد تاثیر گذار بود...
-
maryam111 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
تو چرا باید انقدر بیکار باشی که پیام دو هفته پیش منو که خودتم ریپلای زدی رو الان دوباره لایک کنی؟/:
amir ahmadiگفتی میخوام از انجمن برم
همه لایک کردن
من منفی دادم...
رفتم برش داشتم منفی رو چون به کسی منفی نمیدم
(وی سر خود را به نشانه اظهار تاسف تکان میدهد...)amir ahmadi احسنت و درود