هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
حبه انگور_ موافق:)
@roghayeh-eftekhari اونجای دوری که تو متن اشاره شده واسه من همین تو دلیه
جایی دور از موقعیت های خسته کننده ای که درش هستم و هیشکی نه میشناستم نه کاری به کارم داره -
ramses kabir
آره، خوبم میشناسمت. از اونایی که من و تو میشناسیم، تو از همه مرد تری.
حضوری که نیستیم. ولی باورت میشه اولین بار این اکانتو اینجا فقط واسه پیدا کردن تو ساختم؟ وگرنه اهل فضای مجازی نیستم که.
خوبه حداقل عکست خودتی، وگرنه دیگه داشتم نا امید می شدم از یافتنت!
الان که دیروقته واسه جفتمون، بعداً بیشتر گپ می زنیم. شبت لواشکی!@amin-forouzan
شب تو هم بخیر جان دل
فردا رفتم حرم بت زنگ میزنم:))
اگ خواستی البت:))
مراقب مهربونیات باش
فعلا -
من فاز تو را درک نکردم که تو گفتی
شرمنده ولی عاشق چشمان تو هستم
گفتم که چه حرفی است شرمنده چرا خب
من نیز پریشانِ دو چشمانِ تو هستم
گفتی برو گم شو پسرِ بی سر و پیکر
من کی به تو گفتم که پریشانِ تو هستم
تو جایِ برادر وَ عزیزِ دلِ مایی
هر چند که همان نیمه ی پنهانِ تو هستم
گفتم به دلم من نکنَد شیشه کشیدم
یا مست شنیدم که چو جانانِ تو هستم
ناگهَ چو فرو رفته در این فکر شنیدم
بشنو تو ندایی که ز وجدانِ تو هستم
بُگذار نصیحت کُنمَت ای دلِ غافل
بر حسبِ وظیفه که نگهبانِ تو هستم
گر جنس مخالف تو بدیدی چو ز صد متر
دَر رو،که چو من در پِیِ سامانِ تو هستم
میم نوشت:)) -
@roghayeh-eftekhari اونجای دوری که تو متن اشاره شده واسه من همین تو دلیه
جایی دور از موقعیت های خسته کننده ای که درش هستم و هیشکی نه میشناستم نه کاری به کارم دارهحبه انگور_ چه خوب حرفم نمیزنین زیاد
اسمتونو میتونم بدونم؟
میفهمم:) -
حبه انگور_ چه خوب حرفم نمیزنین زیاد
اسمتونو میتونم بدونم؟
میفهمم:)@roghayeh-eftekhari در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
حبه انگور_ چه خوب حرفم نمیزنین زیاد
اسمتونو میتونم بدونم؟
میفهمم:)نه خب بیشتر ترجیح میدم حرفای بقیه رو بشنوم
حبه انگورم -
@roghayeh-eftekhari در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
حبه انگور_ چه خوب حرفم نمیزنین زیاد
اسمتونو میتونم بدونم؟
میفهمم:)نه خب بیشتر ترجیح میدم حرفای بقیه رو بشنوم
حبه انگورمحبه انگور_ بله این چندوقته فهمیدم اینو
بله -
@امیرمسعود-جعفری
حال خوبتو هیچ وقت محدود به بودن یا نبودن کسی نکن
گیریم یه روز اون نبود
تو نباس دلت بگیره:)) -
@امیرمسعود-جعفری
حال خوبتو هیچ وقت محدود به بودن یا نبودن کسی نکن
گیریم یه روز اون نبود
تو نباس دلت بگیره:))ramses kabir دارم سعیمو میکنم
-
ramses kabir دارم سعیمو میکنم
@امیرمسعود-جعفری
سعیتو کن
چون بالاخره هر سلامی یه خداحافظی داره:)) -
@امیرمسعود-جعفری
سعیتو کن
چون بالاخره هر سلامی یه خداحافظی داره:))ramses kabir اول که از خدا میخوام سلام های واقعی خداحافظی هاش فقط زبونم لال با مرگ باشه بعدشم که قول دادم در همه حال حالم خوب باشه و بتونم تو هر شرایطی به بقیه هدفام برسم
-
ramses kabir اول که از خدا میخوام سلام های واقعی خداحافظی هاش فقط زبونم لال با مرگ باشه بعدشم که قول دادم در همه حال حالم خوب باشه و بتونم تو هر شرایطی به بقیه هدفام برسم
@امیرمسعود-جعفری
منم ی زمانی مثِ تو بودم:))
فقط میتونم بت بگم این تفکرت خوش خیالیِ محضِ
بری دانشگاه میفهمی شرایط چقد میتونه عوض بشه
اصا بیای دوازدهم شرایط کنکورو ببینی میفهمی خونواده ها نگا ب این نمیکنن ک تو چقد عاشقی و چقد طرفو میخوای
میان جایگاه اجتماعیتو میپرسن ازت
هر چند دو سال بگذره خودت میفهمی ک زمان خیلی چیزا رو تغییر میده:))
حتی معیار هامونو برای عاشقی:))
مثه یه بچه ک اول عاشقِ ماشین اسباب بازی میشه و بزرگتر ک شد اصا یادش میره ی زمانی هم ماشین اسباب بازی هم وجود داشته:))
میخوام بت بگم اشتباه منو نکن
همین:)) -
دو روز دیگه
دقیقا ۲۲ آذر ۸۹ روز دوشنبه
حالا بعد از گذشت یازده سال ۲۲ آذر بازم روز دوشنبه
۲۲ آذر ۸۹ طرفای غروب یه خبر شوم و شوکه کننده
یه خبر غم انگیز
یه حرفی که کم حرفی نبود و هیچکس جرئت نداشت اونو به شوخی به زبون بیاره حالا همه با پیراهن های مشکی و صورت های اشک آلود اونو فریاد میزدند
با صدایی بغض گرفته از اعماق وجود به هم تسلیت میگفتند
هیچ کس باورش نمیشد
همین روز قبلش بود که زنگ زد با مسعود حرف زد
روز قبلش بود که پشت تلفن صدایش را تغییر داد و با خواهرزاده اش شوخی کرد
همان روز بود که خبر آمدن و ساعت رسیدنش را گفت
همان روز که برای دیدن تکرار سریال مختارنامه عجله داشت
همان روزی که از خودش گذشت تا چند نفر دیگه زنده بمانند
اون روزی که تو همون پنج دقیقه که گذاشتند بمونم مادری را دیدم که از داغ فرزندش خون گریه میکند
پدری را دیدم که از دادن آن خبر غم انگیز به بقیه کمرش خم شد
خواهرانی را دیدم که هراسان خود را به خانه پدر رساندند
تازه عروسی را دیدم که از دوری شوهرش آرام و قرار نداشت و چندین نفر دلداری اش میدادند
و برادرانی را دیدم که انگار تکیه گاه خود را از دست داده بودند
همه در تلاش بودند که مبادا من از این واقعه خبردار بشم یا این چیز ها رو به چشم ببینم اما من خیلی زود فهمیدم قضیه از چه قرار است من همه چیز را به چشم دیدم -
@امیرمسعود-جعفری
منم ی زمانی مثِ تو بودم:))
فقط میتونم بت بگم این تفکرت خوش خیالیِ محضِ
بری دانشگاه میفهمی شرایط چقد میتونه عوض بشه
اصا بیای دوازدهم شرایط کنکورو ببینی میفهمی خونواده ها نگا ب این نمیکنن ک تو چقد عاشقی و چقد طرفو میخوای
میان جایگاه اجتماعیتو میپرسن ازت
هر چند دو سال بگذره خودت میفهمی ک زمان خیلی چیزا رو تغییر میده:))
حتی معیار هامونو برای عاشقی:))
مثه یه بچه ک اول عاشقِ ماشین اسباب بازی میشه و بزرگتر ک شد اصا یادش میره ی زمانی هم ماشین اسباب بازی هم وجود داشته:))
میخوام بت بگم اشتباه منو نکن
همین:))ramses kabir ممنون